غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران
روز گذشته ایران اعلام کرد که در راستای صیانت از امنیت و منافع ملی مردم ایران و دراعمال حقوق خود مندرج در بندهای 26 و 36 برجام، برخی اقدامات خود در توافق برجام را متوقف میکند. اینکه بالاخره کشور از حالت انفعال برابر مسئله خروج آمریکا از برجام بیرون بیایید و دولت یک کنش فعال اتخاذ کرده باشد، قطعا رفتار سیاسی بهتری است اما سوال این است که اقدام بعدی چیست؟ آیا این یک حرکت تاکتیکی است یا بخشی از یک استراتژی؟
شاید خیلی زودتر از این باید چنین کاری انجام میشد. بهتر آن بود یک سال پیش و پس از خروج آمریکا از برجام یا ماههای بعد از آن اقدامی صورت میگرفت. ممکن است گفته شود که ایران قصد حل مسئله از طریق مذاکره و تعامل داشته باشد اما باید بعد از چند مرحله زمان مشخص کردن و نتیجه نگرفتن، به جای آن که با سیاست صبر و انتظار کشور در بلاتکلیفی بماند و شرایط همه چیز در تعلیق نگه داشته شود اقدامی انجام میشد. روشن است در رویاروییهایی از این سنخ اقدام فعال همیشه بهتر از اقدامهای انفعالی است ولی به شرط اینکه مراحل بعدی این اقدامات روشن باشد و مسئولان کشور بدانند در صورت ایجاد شرایطی جدید و تصمیمات طرف مقابل، چه سیاستهایی را اتخاذ میکنند. در واقع باید بدانیم که با هر تصمیمی که طرف مقابل گرفت، میخواهیم چه کنیم و چه راهی را باید ادامه دهیم.
در حال حاضر، با تصمیم جدید دولت و سخنان آقای روحانی، باید منتظر ماند و دید اتحادیه اروپا، آمریکاییها و شرکای دیگر چه میکنند. اما مهمتر از این، این است که ما برنامههای مشخص داشته باشیم و حرکات آتی حریف را بخوانیم و بدانیم در مقابل هر یک از حرکت های آنها، چه حرکتی باید انجام بدهیم تا اقدام موثری داشته باشیم.
اگر کنش ایران در هر مرحله حساب شده باشد و اگر قدمهای بعدی دولت مشخص باشد میتوان ازآن تقدیر کرد و امیدوار بود. اما اگر خدای نکرده برابر قدمهای بعدی طرف مقابل، ما هیچ پیشبینیای نداشته باشیم، هم کشور و هم مردم ما متضرر خواهند شد. بعید میدانم که دربارهی این قدمها و پیشبینیها، اندیشهای نشده باشد. آقای روحانی سالها در مرکز تحقیقات استراتژیک فعالیت کرده و نشان داده رفتار استراتژیک را میشناسد. اگرچه گاهی در دولت رفتارهایی دیدهایم که هیچ یک استراتژیک نبوده است. واقعیت این است که تصمیمات دولت در بسیاری مواقع به خصوص در حوزه اقتصادی استراتژیک نبوده و رفت و برگشتهای زیانباری هم به بار آمده است. فراموش نکنیم که اصلیترین هدف طرف مقابل که حتی بیشتر از رویارویی نظامی به ما ضربه میزند، نگه داشتن کشور در حالت تعلیق است. واقعیت آن است که مجموعه دولت به خصوص بخش سیاست خارجی دریک سال اخیر و در مقابله با این حربه واکنش و برنامه مناسبی نداشته است. این وضعیت بزرگترین آسیب و خطر برای اقتصاد و بازرگانی، مبادلات نفت و تولید کشور است. حالت تعلیف بزرگترین ضربه را درعین حال به روحیه و امید مردم زده است و این حالت از وضعیت جنگی هم بدتر است. برای طرف مقابل کم هزینهترین و پر ثمرترین راه پیشبرد اهداف خود نگه داشتن کشور در حالت تعلیق است.
اگر بخواهد وارد فاز نظامی شود باید هزینههای زیادی تحمل کند و این از سوی دولتمردان فعلی آمریکا قابل تحمل نیست. پیشبینی ورود به فاز نظامی از سوی دولت ایران و طرف مقابل بارها رد شده و هر دو طرف صریحا اعلام میکنند دنبال جنگ نیستند و به نظر میرسد طرف مقابل میخواهد با نشان دادن تغییرات موقعیت نظامی و جابهجاییهای نمایشی امتیازات بیشتری بگیرد و مانورهای مختلفی برای گرفتن امتیاز بیشتر از خود نشان میدهد. ایران هم باید بداند بعد از این 60 روز چه برنامهای دارد. آنها میخواهند معلق ماندن را ادامه دهند تا توان اقتصادی و سیاسی و روحیه اجتماعی را به فرسایش بکشانند. در این میان واقعا برنامه بعدی ایران پس از شروع غنی سازی با درصد بالاتر یا هر حرکت دیگر با هدف رسیدن به گام بعدی چه خواهد بود؟
منبع: روزنامه سازندگی
- یادداشت
- بازدید: 1639