محمد هاشمی؛ عضو هیئت موسس حزب کارگزاران سازندگی ایران
مدتی است که بحثی بر سر این که آیا کشور نیازمند تلویزیون خصوصی است یا نه، راه افتاده است. برخی با توجه به وضعیت فعلی صداوسیما یا جهتگیریهای سیاسی آن، معتقدند که دولت یا مجلس مقدمات راهاندازی تلویزیون خصوصی را فراهم کنند. اما آیا چنین امری ممکن است؟
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصل 44 قانون اساسی، از گروه سازمانهای دولتی است که نمیتواند خصوصی شود. سالها پیش در صدا و سیما تفسیری بر این مبنی شد که ضرورت دولتی بودن و دولتی ماندن محدود به مسئله «پخش» است و در تولید برنامه، بخش خصوصی میتواند فعال باشد. امروز نیز صدا و سیما بر همین منوال حرکت میکند، یعنی نظارت و کنترل بر مسئله پخش است، اما بخش خصوصی در تولید مشارکت دارد و در بسیاری از فیلمها و سریالها و برنامهها برونسپاری صورت گرفته است.
در دورهای نیز این تفسیر انجام شد که بخش خصوصی میتواند در تولید محتوای صداوسیما و ساختوساز ورود کند، اما آنچه انحصاری بود، انحصاری ماند؛ پخش برنامهها. در اصل هم همه اعمال نظرها در پخش صورت میگیرد.
برونسپاری برنامهها در صداوسیما البته تاثیری بر مسئله خروج سازمان صداوسیما از یک انحصار دولتی-سیاسی نداشته و این سازمان کماکان دولتی است و اختیار آن در دست همان جناح سیاسی است که پیش از این نیز بوده است؛ چرا که در جریان خصوصیسازی بحث تولید چندان اهمیت ندارد، مهم مسئله پخش است. چرا که هر محتوایی که تولید شود، باز در زمان تصمیمگیری برای پخش، فرصت و اختیار برای اعمال سلیقه وجود دارد.
علاوه بر این، براساس قانون اساسی امکان واگذاری مسئله پخش وجود ندارد. بنابراین میتوان گفت تلویزیون خصوصی به معنی تلویزیونی که تولید محتوا داشته باشد و از فیلتر سیاستهای فعلی عبور نکند، در عمل وجود ندارد.
اما در این بین همواره یک سوال مطرح میشود. چشماندازی برای کمرنگ کردن انحصار سیاسی در صدا و سیما چگونه است؟ متاسفانه پاسخی به این پرسش نمیتوان داد. وضعیت مبهم است و چشمانداز روشنی قابل تصور نیست. لذا تصور نمیکنم با تصریح قانون اساسی، وضعیت فعلی سیاسی کشور و سیاستهایی که بر صداوسیما و تلویزیون ما حاکم است، هرگز مسالهای به نام تلویزیون خصوصی محقق شود.
قانون اداره سازمان صداوسیما، قبل از بازنگری قانون اساسی - در سال 1368 - که سازمان دارای شورای سرپرستی بود، به تصویب رسیده و پس از آن اصلاح نشده است. طبق قانون اساسی، صداوسیما در زمره دستورات حکومتی است که در بازنگری این قانون وابستگی این نهاد به حاکمیت بیشتر هم شد. در قانون اساسی اولیه، بر اساس اصل 175، قوای سهگانه هر کدام دو نماینده انتخاب میکردند و آن 6نفر شورای سرپرستی را تشکیل میدادند و یک نفر مدیرعامل را تعیین میکردند. سیاستگذاریها بر عهده شورا و فعالیتهای اجرایی بر عهده مدیرعامل بود. پس از بازنگری قانون اساسی، صداوسیما زیر نظر رهبری قرار گرفت که اکنون نیز به همان منوال است.
اگر تلویزیون ما زیر نظر سه قوه اداره میشد، شاید راهی برای تغییر شرایط فعلی بود؛ اما با توجه به این که در متمم قانون اساسی مسئله نظارت بر صداوسیما تغییر کرد، بحث نظارت سه قوه محدود به نظارت بعد از پخش میشود.
بدین ترتیب و با وجود وضعیت فعلی، تصور نمیکنم شرایط بهگونهای باشد که فعالیت تلویزیون حتی زیر نظر سه قوه ممکن شود، چه برسد به این که ما بخواهیم بخش خصوصی را در این زمینه فعال کنیم یا به سمت شبکههای خصوصی برویم. با این شرایط، ایجاد تلویزیون خصوصی نه فقط حالا، بلکه در آینده نزدیک نیز ناممکن است. اگرچه باید افسوس خورد و نگران بود که مفهوم رسانه ملی در این بین در حال از دست رفتن است. این مسئله را به وضوح با توجه به تجربه بیش از یک دهه ریاست سازمان صداوسیما که 8سال آن در دوره حیات امام (ره) بود، درک میکنم. در آن دوره که اصل 175 سابق اجرا میشد، انتخاب رئیس صداوسیما بر اساس انتصاب مقام رهبری صورت نمیگرفت، بنابراین من مجری سیاستهای شورای سرپرستی بودم. بعد از رحلت امام (ره) و بازنگری قانون اساسی، شرایط تغییر کرد و براساس تغییراتی که در اصل 175 قانون اساسی ایجاد شد، «در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تأمین گردد. نصب و عزل رئیس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران با مقام رهبری است و شورایی مرکب از نمایندگان رئیسجمهور و رئیس قوهقضائیه و مجلس شورای اسلامی (هر کدام دو نفر) نظارت بر این سازمان خواهند داشت. خط مشی و ترتیب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معین میکند».
با این حال این پرسش نیز مطرح است که آیا صداوسیما میتواند فراجناحی باشد؟ بیشک رئیس سازمان میتواند صداوسیما را به یک رسانهی ملی و غیرجناحی تبدیل کند. در آن سالها که مدیریت صدا و سیما را به عهده داشتم، استراتژی ما این بود که این رسانه، رسانه ملی و فراجناحی باشد. اداره صدا و سیما بر این اساس بود و به همین دلیل تضارب افکار به وجود آمد و صداوسیما به اهرمی سیاسی برای تسویهحساب یک جناح علیه جناح دیگر تبدیل نشده بود و با استراتژی رسانه ملی حرکت میکردیم نه رسانه جناحی. البته در همان زمان هم نقادیهایی علیه صداوسیما میشد و نقدهایی را که وارد میشد نیز گوش میدادیم و تا حد ممکن برطرف میکردیم، اما رضایت از صداوسیما به طور نسبی وجود داشت. در عین باور به اینکه نمیتوان همه را راضی نگه داشت، اما تصور میکنم میزان امید و اعتماد مردم به برنامههای صداوسیما، با وضعیت فعلی تفاوت قابل توجهی داشت.
منبع: روزنامه سازندگی