محمد هاشمی، عضو هیئت موسس حزب کارگزاران سازندگی ایران
مجلس یازدهم در دومین ماه آغاز به فعالیت خود بر طرح سوال از رئیسجمهور اصرار و پافشاری کرد؛ آن هم در شرایطی که برخی اظهارات مقام معظم رهبری در دیدار ویدئویی با نمایندگان مجلس یازدهم، درباره ادامه کار دولت تا پایان نوبت قانونی را به نوعی «راهبرد مجلس در مقابل دولت» تشریح کرده بودند. نمایندگان متقاضی و طراحان سوال اما میگویند خطاب رهبری به مجلس نبوده است. در هر صورت فارغ از فحوای مدنظر ایشان، مجلس یازدهم به طرح سوال از روحانی اصرار دارد و علت آن را نیز دغدغههای اقتصادی موکلان خود مطرح میکند. در بین سوالکنندگان نیز معدود چهرههایی هستند که پیش از طرح سوال، ساز استیضاح را هم کوک کردهاند. به این معنی که هنوز سوال مطرح نشده و رئیسجمهور به مجلس نیامده و پاسخ نداده و رایگیری درباره اقناع نمایندگان صورت نگرفته، این چهرهها – که البته بسیار محدود هستند اما صدای بلندی دارند- ساز استیضاح را هم کوک کردهاند.
اتکای این گروه بر موضوع «حق مجلس» در طرح سوال از رئیسجمهور است. طبیعتا کسی نمیتواند مانع طرح سوال از رئیسجمهور شود چرا که این موضوع از طبیعیترین حقوق نمایندگان مجلس است. اما در عین حال نمایندگان با یک سوال اساسی در این رابطه روبهرو هستند؛ تا چه حد استفاده از این ابزار قانونی در شرایط فعلی اولویت است و تا چه حد این ابزار برای مشکلات فعلی اقتصاد راهگشا است؟
به نظر نمیرسد در هر دو مورد پاسخ روشنی در اختیار باشد. در کنار اصل موضوع سوال از رئیسجمهور به عنوان یکی از طبیعیترین حقوق نمایندگان، قیاسهای عجیبی از نظر تاریخی نیز صورت گرفت؛ همانند اینکه برخی از چهرههای مجلس مطرح کردند باید با روحانی رویه مقابله با بنیصدر را در پیش گرفت. این اظهارات در وهله اول نشان داد که برخی نمایندگان پیش از مسئله طرح سوال به دنبال استیضاح هستند که البته بعید است به نقطه اجرایی برسد و بیشتر شعار هیجانی است.
مقایسه رئیسجمهور با بنیصدر از این جهت بسیار عجیب بود که بخش قابل توجهی از این مجلس سن کافی برای درک مسائل آن زمان را نداشتند. در عین حال به نظر میرسد تاریخ را یا نخواندهاند یا به منابع درستی مراجعه نکردهاند چراکه تفاوتهای بین این قیاس به حدی روشن است که اصل مقایسه را زیر سوال میبرد.
مشخصترین مسئله در مورد اشتباه بودن این قیاس این است که بنیصدر، دین را از سیاست جدا میدانست و این موضوع بارها توسط خود وی و بعدها توسط کسانی که با او کار میکردند، بیان شده است. قیاس چنین شخصیتی که در ابتدای انقلاب سعی دارد تا دیدگاههای دینی را از روادید حاکمیتی دور کند با شخصیتی روحانی که عمر خود را در راه انقلاب و نظام گذرانده، چه منطقی دارد؟
اگر به تاریخ مراجعه شود و اسامی را به درستی مرور کنند میبینند که بنیصدر در تشکیل دولت خود از عناصرِ لائیک و روش نفکر استفاده کرد که با مخالفت مجلس نیز روبهرو شد. کار به جایی رسید که بنیصدر برای تعدادی از وزارتخانهها نتوانست وزیر تعیین کند چرا که وزرای او را مجلس قبول نمیکرد و وزرای مدنظر و مورد تایید مجلس را نیز بنیصدر قبول نداشت. این رویه به لجبازی دنبالهداری بدل شده بود و بنیصدر میخواست به هر قیمت حرف خود را به کرسی بنشاند.
روحانی در دوران طلبگی، دانشگاه و حتی در زمان تحصیل در خارج از کشور همواره مقید به مسائل اسلامی بوده است. وی در زمان مسئولیتش در اوایل انقلاب، همواره جزو افراد معتقد به نظام و امام و انقلاب بود. به راستی این قیاس با چه مبنایی صورت گرفته است؟!
فارغ از بحثهای مربوط به حق و حقوق مجلس در طرح سوال و این قیاس بیمبنا بین روحانی و بنیصدر از مجلس یازدهم انتظار میرود به گونهای رفتار نکند که مایه و خوراک رسانههای خارجی شود و یا دشمنان ایران را شاد کند. حضرت امام(ره) همواره به مسئولان و کارگزاران نظام در زمان حیات خویش تاکید میکردند که «همه در یک کشتی نشستهاید و اگر این کشتی سوراخ شود همه غرق میشوند.» این بیان باید آویزه گوش مجلس یازدهم باشد. ظرفیت این مجلس در جهت انقلابیگری و خدمت مردم باید در مسیر صحیح استفاده شود. هر چقدر توان مناسب و کافی داشته باشیم با سرعت غیرمجاز به جایی نمیرسیم.
منبع: روزنامه سازندگی