یادداشت

راه ناتمام استاد 

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران 

شیخ ما جوانمرگ شد. این پارادوکس را یک بار در مرگ زودهنگام زنده‌یاد احمد قابل نوشتم که در اوج پختگی فکری و شیخوخیت دینی در حالی که پروژه‌ی «شریعت عقلانی» او در آغاز راه بود از دستمان رفت و اینک با اشک در مرگ زودهنگام زنده‌یاد داوود فیرحی می‌نویسم که در اوج پختگی فکری و شیخوخیت علمی در حالی که پروژه‌ی «فقه مشروطه» او در آستانه راه بود از دستمان رفت.

استاد دکتر داوود فیرحی آینده‌ی اندیشه‌ی سیاسی (دینی) در ایران بود. فیرحی نه فقط اهمیت گذار از فقه به حقوق را فهمیده بود بلکه خود مصداق آن بود. او دانش‌آموخته حوزه علمیه بود اما این لباس را نه برای «روحانی» شدن که برای «حکیم» شدن بر تن کرد. او همچون مرتضی مطهری و سیدمحمد حسینی‌بهشتی نمی‌خواست از راه «دین» زندگی کند بلکه می‌خواست در لباس دین، «دانش» بیاموزد و بجوید. به همین علت به حوزه و روضه و منبر (که در جای خود محترمند و معتبر) بسنده نکرد و به دانشگاه کوچ کرد؛ نه از موضع «بالا» و فرادستی در روزگار حکومت دینی که از موضع پایین و فروتنی نزد استادان علوم سیاسی. شاگرد برجسته سیدجواد طباطبایی بود که همواره حرمت استاد را داشت اما از اجتهاد در این درس هم پرهیز نداشت. چند سال قبل در همایش بررسی اندیشه‌های دکتر سیدجواد طباطبایی در کتابخانه ملی تنها سخنران جلسه بود که به حرمت از استاد گفت هر چند نقدهای ظریفی هم داشت. مشرب و اخلاق‌اش، تندخویی نبود. چندی که برخی اصولگرایان کوشیدند مقابل استاد، استاد را بنشانند او از حاشیه پرهیز کرد. در جلسات شورای علمی فصل‌نامه سیاست‌نامه (با حضور دکتر سیدجواد طباطبایی، دکتر احمد نقیب‌زاده، دکتر موسی غنی‌نژاد و دکتر عزت‌الله فولادوند) بیش از پیش به فروتنی علمی و اخلاقی او پی بردم. بدیهی است در محیط لائیک دانشکده‌های علوم سیاسی اینکه یک حوزوی بدون حمایت حکومتی جایگاه محترمی بیابد کار دشواری است. اما فیرحی مورد احترام لائیک‌ترین استادان علوم سیاسی هم بود.

با وجود این نادرست است اگر او را به رسم روزگار «روشنفکر دینی» بخوانیم. فیرحی هم روشنفکر بود و هم متدین و حتی دین‌شناس به نشانه‌ی لباس که بر تن کرده بود و آثاری که نوشته بود. اما روشنفکر دینی نبود همچنان که لائیک هم نبود. فیرحی از سنت‌گرایی عبور کرده بود، در تجددخواهی غور کرده بود و حتی از اسلام‌شناسی انطباقی روشنفکری دینی هم گذر کرده بود. او چنان که در شماره‌ی اول سیاست‌نامه نوشته‌ام از رهروان راه چهارم بود. راه چهارم راه اجتهاد در سنت و اجتهاد در تجدد و تاسیس تجددی دیگر بر بستر سنت است. درک تمایز این راه با روشنفکری دینی را می‌توان در نمونه رابطه‌ی فقه و حقوق در آرای فیرحی جست: در حالی که روشنفکری دینی ایران (از بازرگان تا شریعتی و حتی سروش) «فقه» را ناچیز می‌شمرند و به اسلام منهای روحانیت (به جز مرحوم بازرگان) تمایل نشان می‌دهند و دین را به اخلاق یا عرفان سنتی و مدرن تحویل می‌دهند، فیرحی همچون طباطبایی و البته از موضعی درون‌حوزوی فقه را مهمترین در واژه گذار دین از سنت به تجدد می‌داند. روشنفکری دینی گمان می‌کند فقه فقط علم تکلیف است و فیرحی باور داشت که فقه علم حقوق هم هست و از همین حقوق می‌توان به قانون رسید که بنیاد جهان مدرن است. این آموزه در اندیشه‌های سیدجواد طباطبایی ریشه داشت اما اهمیت فیرحی در آنجاست که نسبت تشیع و تجدد را همدلانه بررسی می‌کرد و با تأملی در فقه مشروطه نشان می‌داد که چگونه از شیعه، مشروطه برآمد یا بهتر بگوییم مشروطه با مشروعه شیعه (نه آن‌گونه که شیخ فضل‌الله نوری می‌گفت) نسبتی پیدا کرد. فیرحی جلوتر هم رفت و نشان داد که چگونه مفهوم حکومت دینی نه از منظر سنت‌گرایان دینی که از منظر اصلاح‌طلبان دینی وارد ادبیات سیاسی جدید شد بدون آنکه در سابقه متون اندیشه سیاسی اسلامی با آن مواجه باشیم. تقریر او از چگونگی تبیین مفهوم حاکمیت ملی در قانون اساسی جمهوری اسلامی با سعی آیت‌الله دکتر بهشتی برای تاریخ‌نگاران اندیشه سیاسی درس‌آموز است. اینکه چگونه حاکمیت ملی در قانون اساسی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شد. در سیاست عملی نیز فیرحی به درستی فهمید بحران دموکراسی در ایران ناشی از فقدان فرهنگ تحزب است و نه فقط رساله‌ای در این باره نوشت بلکه در اولین کنگره ملی حزب کارگزاران سازندگی ایران بدون تعلق به این یا آن حزب به حرمت خواست این شاگردش حضور یافت و درباره ضرورت تحزب در دستیابی به تجدد سخن گفت.

فیرحی علم سیاست را مستقل از علم دیانت و بهتر بگوییم علم فقه آموخت و بدون آنکه اسیر نظریه‌های متداول یگانگی و جدایی دین و سیاست شود کوشید راه تازه‌ای از تعامل این دو را بجوید؛ راهی که زنده‌یاد احمد قابل از منظر علم فقه و زنده‌یاد داوود فیرحی از منظر علم سیاست به آن رسیده بود.

آثار او نه درس‌نامه‌های متداول برای ارتقای علمی استاد که پژوهش‌نامه‌هایی بود که احتمالا چند سال دیگر مبنای نظریه‌پردازی‌های عمیق‌تر استاد می‌شد. او همان قدر «فوکو» خوانده بود که «آخوند» خراسانی و همان قدر به «مشروطه» توجه داشت که به «جمهوری» اسلامی. مصداق عبور از ایدئولوژی چه بنیادگرایی چه سکولاریسم بود.

پروژه‌ی وحدت حوزه و دانشگاه همواره در بیرون حکومت به نتیجه نزدیک می‌شود نه در درون حکومت. فیرحی در تداوم استادانی چون مطهری و بهشتی قرار داشت نه همچون «آیت‌الله دکتر استاد»هایی که این روزها بسیارند. سوگ بزرگ ناتمام ماندن راه دکتر داوود فیرحی در برهوت آکادمی ایرانی است که چون او، اندک پرورش داده است. جست‌وجوی ایرانی پاک‌نهاد ترک‌زبان و پارسی‌گو، دانش‌آموخته حوزه و دانشکده‌ و «روحانیِ روشنفکر» و اصلاح‌جویی که به جز سیاست نظری از ضرورت سیاست عملی هم غافل نبود با علم و حلم و آرامش و طمانینه که هم حرمت استاد بدارد و هم به شاگردانش التفات داشته باشد و حتی فراموش نکند که از چاپ درس‌نامه‌هایش در روزنامه سازندگی تشکر کند یا تردامنی پیشه نکند و در کنگره احزاب یا جلسه‌ی رئیس‌جمهور شرکت کند، کار سختی است. به سختی بتوان برای او جانشینی پیدا کرد اما نباید راه او را ناتمام گذاشت...

 

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی