محمدحسین مقدسی، بازرس حزب کارگزاران سازندگی ایران
از آنجایی که کارگزاران و اصلاحات فرزندان خلف و راستین عصر طلایی سازندگی نامیده میشوند لازم است تا با لحاظ کردن جامعه به مثابه یک حزب به بازخوانی مجدد فعالیتهای تشکیلاتی بپردازیم. احزاب، رهبری تشکیلاتی جامعه را بر عهده دارند.
امروزه بدون داشتن نگاهی سیستماتیک نمیتوان بر مشکلات و دشواریهای جامعه فائق آمد. تبیین راهکارها متناسب با اولویتها از وظایف احزاب و تشکلهاست تربیت و سازماندهی نیروهای فرهیخته و توانمند متناسب با ضرورتها و اولویتها و با برخورداری از نگاهی جمعی و تشکیلاتی بر عهده احزاب و تشکلهای سیاسی و اجتماعی است. استفاده از تجارب موفق جهانی همراه با به کارگیری ابزارهای پیشرفته علمی و تکنولوژیک میتواند به افزایش سرعت دسترسیها منجر گردد. بر این اساس لازم است به تبیین مجدد تاکتیکها و استراتژیها بپردازیم.
ارزیابی نقاط قوتها، ضعفها و همچنین فرصتها و تهدیدها به منظور رسیدن به شرایطی مطلوبتر از اولویتهای یک حرکت جمعی تلقی میگردد. اگر عملکرد جامعه را یک فرآیند بلندمدت حرکت جمعی و سازمانی تلقی کنیم، میتوانیم آن را دقیقتر مورد مطالعه و تحقیق قرار داده و به نتیجه بهینهتر دست یابیم. تحقق انقلاب اسلامی و شکلگیری جمهوری اسلامی به تبع آن به عنوان ضرورتی اجتنابناپذیر، با خاستگاهی فراگیر و مردمی در دهه شصت جهان را در شوکی عمیق فرو برد. جنگ به مثابه اسطوره مقاومت مردمی در دفاعی نابرابر و مقدس جلوهای فراگیر نداشت. تجربه جنگ تحمیلی ضرورت تشکیل و تقویت ارتشی مقتدر و توانمند با قدرت بازدارندگی فراگیر به یک استراتژی تبدیل گردید. به کارگیری و هدایت و مدیریت نیروهای ارزشی و وطندوست باقیمانده از جنگ تحمیلی در دوران طلایی سازندگی برای ترمیم خرابیها به همراه ایجاد زیرساختها به یک ضرورت فراگیر تبدیل شده بود. شکوفایی و توسعه ایران اسلامی در هشت سال دوران سازندگی ادامه مقاومت فراگیر دوران جنگ را تداعی میکرد اصلاحات مولد دوران مقاومت و سازندگی و در تداوم آن به منصه ظهور رسید. نواندیشی دینی درباره یک سازمان اجتماعی جهان را به گفتوگوی تمدنها دعوت میکرد. اصلاحات مبتنی بر خرد جمعی نشانگر رشد و شکوفایی خلاقیتهای بالقوه برای ایجاد ساختاری قدرتمند در قالب مردمسالاری دینی را به نمایش گذاشت. اما نابهنگام در یک تعارض میان سنت و مدرنیته پوپولیسم دینی به حاکمیت رسید. اگرچه به ناگزیر میتوان این دوران را نیز برای نشان دادن اقتدار و گفتمان دینی سنتگرا در جامعه ایرانی به رسمیت شناخت لیکن آسیبهای حاصل از سوء مدیریت و ناتوانی این گفتمان لطمات جبرانناپذیری را بر جامعه تحمیل نمود. جامعه نگران از نابخردی حاکمیت تاخیر در به نتیجه رسیدن مبارزات یکصد ساله مردم ایران به ناچار به اعتدالگرایی کور تن داد. اگرچه اعتدالگرایی را نمیتوان به عنوان یک گفتمان به رسمیت شناخت لیکن از محاسن الزامات این شیوه حاکمیت مواجهه معقول با جامعه جهانی و شکستن انحصار تحریمهای تحملی ناشی از عملکرد پوپولیسم داخلی بود. همچنین خروجی از وابستگی به نفت و ایجاد تجربه اقتصاد مقاومتی نیز رهاوردی از صبر و تحمل و بردباری یک ملت زجر کشیده در برابر زورگویی حاکمیت پوپولیسم جهانی به حساب میآید. اما اکنون با کولهباری از تجربه چهل ساله در عصر بلوغ شکوفایی ایرانیان در داخل و خارج نیازمند تشکیل و تقویت جبههای منسجم و ملی برای رشد و بالندگی اقتصادی درونزا و توسعهمحور با پرهیز از هر گونه محافظهکاری و احساسگرایی در قالب یک جبهه و حزب نواندیش و توسعهگرا و فراگیر در خدمت به جامعه گامهای استواری را برداریم.
امید است در آینده بتوانیم به تبیین راهبردها و روشهای سازمانی در قالب یک انسجام ملی برای تحقق آرمانهای ملت ایران بپردازیم.
منبع: روزنامه سازندگی