امیر اقتناعی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
یک هفته پس از برگزاری پنجمین کنگره سراسری حزب کارگزاران سازندگی ایران با شعار محوری «برای ایران» و زیرمولفههای «تحقق توسعه»، «احیای جمهوریت»، «پیگیری مطالبات زنان» هنوز هم مسائل طرح شده در آن و سخنان ایراد شده از سوی سخنرانان آن نشست، در حال انتشار در رسانههاست. پیش از برگزاری این کنگره، شاید کمتر کسی فکرش را هم میکرد که اخبار آن تا به این حد در فضای سیاسی و رسانهای کشور مورد توجه قرار گیرد. همانطور که تا قبل از روز جمعه نیز، افراد زیادی - حتی در پیرامونمان - برگزاری حضوری آن و گردهمآوردن این تعداد از اعضای حزب از سراسر کشور - در شرایط منفعل و بیرمق سیاسی و اجتماعی کشور - را کاری صعب و حتی ناشدنی قلمداد میکردند. شاید به همین دلیل باشد که از سال ۹۸ بدین سو و از آغاز همهگیری کرونا که فعالیت احزاب نیز به مانند سایر فعالیتهای جمعی به صورتهای مجازی میل پیدا کرد، تا اکنون که قریب به دو سال از پاندمی کرونا و ممنوعیت تجمعات میگذرد، هنوز هم احزاب فراگیر ترجیح میدهند که جلسات و گردهماییهای خود را به صورت مجازی برگزار کرده و زیر بار پذیرش ریسک جمع کردن اعضایشان در محفلی واقعی نمیروند. به هر روی؛ کنگره پنجم توسعهگرایان ایران هم با توفیقات مورد نظر به پایان رسید و پس از آن، رقبای اصولگرا و رفقای اصلاحطلب ما، هر یک از ظن خویش به ابعاد و ظرایف آن پرداختند. اصولگرایان در روزنامهها و رسانههایشان نقدهایی را متوجه صحبتهای ایراد شده از سوی جهانگیری و ظریف و همتی و مرعشی و هاشمی کردند و در بخش خبری صداوسیمایشان، تنها موردی را که انعکاس دادند، آن قسمت از صحبتهای محمدجواد ظریف بود که در دفاع از مردم مظلوم غزه سخن گفته بود و این در حالی بود که حتی در همین موضوع غزه، از کنار سوالات طرح شده از سوی محسن هاشمی که خواستار رفع ابهامات جنگ اخیر شده بود به آسانی گذشتند! اما شاید جالبترین نقد آنان را بتوان در تعریضشان به شورای عالی مشورتی کارگزاران یافت! آنجا که علیرغم توضیحات سیدحسین مرعشی (دبیرکل حزب) درباره نقش مشورتی این رکن جدید و نیز بیتوجه به عنوان این شورا که صراحتاً بر جایگاه مشورتی آن صحه میگذارد، سعی داشتند با اطلاق تعابیری چون «نهاد بالادستی» یا «لویی جرگه» به این شورا، نگرانی خود از قرارگیری چهرههایی این چنین در کنار یکدیگر را پنهان کنند. اما در نقطه مقابل اصولگرایان و درست شانهبهشانه کارگزارانیها، دوستانی از جریان اصلاحطلب حضور داشته که به جای دستخوش گفتن به یاران هم جبههای خود در نتیجه برگزاری چنین همایش حضوری که به نوبه خود میتواند در آب شدن یخ کنشورزی سیاسی و اجتماعی در دوران پسا ۱۴۰۰، گامی آغازین و بلکه موثر باشد، عمدتاً سکوت کرده و یا بعضاً با ارائه تحلیلهایی داستانگونه، به پردازش دوگانه جدیدی تحت عنوان «اصلاحطلبان انتخابات محور - اصلاحطلبان جامعهمحور» سرگرم شدند.
از نظر نگارنده به عنوان یکی از کسانی که خود مستقیماً درگیر تدارک این مراسم بود؛ اگر از ابعاد مختلف این رویداد اعم از؛ تعداد حاضرین، کیفیت برنامهها، سطح سخنرانان، محتوای سخنرانیها و ... به آسانی درگذریم، بیتردید از کنار قاب تصویر کامل از کنگره که روز شنبه بعد از کنگره در رسانهها انتشار یافت به راحتی نمیتوان عبور کرد. همان تصویری که محمد قوچانی (رئیس کمیته سیاسی حزب) در توصیفش با انتشار پستی در اینستاگرام - با شکستهنفسی - به حضور چهار رئیسجمهور بالقوه (جهانگیری، ظریف، همتی و هاشمیطبا) در آن اشاره کرده است. تعبیر شکستهنفسی را از آن رو به کار بردم که معتقدم قوچانی به دلیل آنکه خودش رئیس کمیته سیاسی کارگزاران است، عامدانه نام دبیرکل و رئیس شورای مرکزی حزب را به میان نیاورد. لذا این قاب ماندگار را باید به دلیل در کنار هم قرار داشتن ۶ شخصیت توسعهگرای ملی در تراز ریاستجمهوری در خاطر سپرد. آن هم در روزگار عسرت تحولخواهان و در زمانه عشرت خالصسازان.
اگر بر آمدن و تاسیس حزب کارگزاران سازندگی ایران در میانه دهه ۷۰ تا پایان دهه ۸۰ را دوره اول فعالیت این حزب بدانیم و دوره دومش را نیز در دهه ۹۰ و مقارن با برگزاری کنگرههای چهارگانه و قوامیابی تشکیلاتی و حرکت به سوی تحزب حرفهای تلقی نمائیم، از لحظات پایانی کنگره پنجم - درست آنجا که نطق دبیر کلش ایراد شد و رئیس کمیته سیاسیاش بیانیه پایانی را قرائت کرد - را باید سر آغاز دوره سوم کارگزاران سازندگی ایران دانست.
دورهای که از رفتار و گفتار یکایک اعضا آن اینگونه بر میآید که به این باور رسیدهاند که در فقدان پدر معنویشان - مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی - ضمن حفظ میراث ایشان، صرفاً باید با اتکای به توان جمعی و تشکیلاتی خود، راهی برای توسعه ایران بیابند و با تجهیز منابع حزبی، اجتماعی و سیاسی لازم، مسیری به سوی توسعه ایران بسازند. این دقیقاً همان نکتهای بود که سیدحسین مرعشی در نطق پایانیاش نیز بدان پرداخت که؛ «حزب کارگزاران سازندگی امروز حامل میراث سیاسی مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی است. آن نقش بیبدیل فردی ایشان را اگر نتوانیم در قالب حزب نهادینه و اثرگذاریاش تثبیت کنیم، وظیفه ملی خودمان را به خوبی انجام ندادهایم. میراث آقای هاشمی، میراث کمی نیست. ۷ دهه تاریخ سیاسی ایران به محوریت آقای هاشمی قابل تحلیل، تفسیر و مطالعه است و ما نمیتوانیم با چنین میراث بزرگی شوخی کنیم. یکی از خصوصیات مهم آقای هاشمی این بود که بنبست را به رسمیت نمیشناخت. آقای هاشمی قادر بود همیشه بنبستها را بشکند و این از نظر من یک وظیفه مهم برای حزب کارگزاران سازندگی است؛ باید بنبستهای موجود سیاسی ایران را با راهحلهای عاقلانه بشکند. راهی غیر از این نداریم و این مهمترین وظیفه ماست... حزب کارگزاران سازندگی باید به دنبال پیوندهای محکم سیاسی با گروههای مختلف با هدف نجات کشور و ملت باشد. اینکه امروز به نقطهای برسیم که نتوانیم در قالب یک ملت ظاهر شویم، یک ضعف بزرگ است. ما باید طرحی را روی میز بگذاریم که هم اصولگرایان، هم اصلاحطلبان و هم حاکمیت بفهمند که راه نجات ایران و کسب آبرو برای اسلام و نظام جمهوری اسلامی و ولایتفقیه طرحی است که بتواند کشور را در مسیر بهبودی و صلاح قرار دهد». این همان رویکردی بود که محسن هاشمی (رئیس شورای مرکزی حزب) در سخنرانی خود در افتتاحیه کنگره پنجم اینگونه بر آن صحه گذارده بود؛ «امیدوارم همانطور که در گذشته اتفاق افتاد، یعنی بین جبهه اصلاحات و اعتدال هماهنگی ویژهای ایجاد شد و در نهایت، کسانی که دلشان برای توسعه و جمهوریت کشور میسوخت، توانستند اثرگذاری مناسبی داشته باشند، باز هم بتوانیم در این بنبست سیاسی که شاهدش هستیم، راهحل جدیدی پیدا کنیم و با هم و با هماهنگی دوباره این نیروها و استفاده از نیروهایی که واقعاً دلشان برای کشور میسوزد، جلوی افراط و تفریط در کشور که خانمانسوز است را بگیریم و به سمت آبادانی و رفاه مردم ایران پیش برویم».
کارگزارانیها در دوره جدید حیات خویش از سوی دو طیف رادیکال حاضر در جامعه ایران تحت فشارند و احتمالاً زین پس هم بیشتر زیر ضرب آنان خواهند رفت. طیف اول تندروهای اقتدارگرا و تمامیتخواهی هستند که بیهیچ فهمی از مفهوم، الزامات و پیامدهای توسعه برای ایران، در دو دهه گذشته همواره در بخشهایی از مدیریت کشور حاضر بودهاند، اما با انتخابات غیررقابتی ۱۴۰۰ موفق شدند تا پارادایم خالصسازی را که سالها تئوریزه کرده و در حسرت اجرایش بودند، به بوته آزمایش بگذارند. حال آنکه در ظرف مدت دو سال، جز رشد فزاینده ناکارآمدی و فراگیری نارضایتی عمومی، چیزی برای کشور به ارمغان نیاوردهاند. به همین دلیل نیز، امروز هراسانتر از هر زمان دیگری به انتخابات آزاد و رقابتی و یا حتی شبه رقابتی مینگرند. طیف دوم طیفی از نیروهای سیاسی و اجتماعی تحولخواه هستند که به مرور و خصوصاً پس از وقایع ۱۴۰۱ از اصلاحطلبان منشق شده و بدون ارائه راهبردی عملیاتی و قابل تحقق در فضای سیاست عینی و عملی درون کشور، صرفاً با صدور گزارههایی سلبی و نه ایجابی، به تئوریزه کردن انفعال و بیعملی و بعضاً تشدید عصبانیت در فضاهای اجتماعی مشغولند. مرعشی در سخنانش با این تعبیر از کنار اینان عبور میکند: «تکلیف ما روشن است. ما با درک درست از گذشته باید بدانیم از نیروهای انقلابی چه در سمت حاکمیت باشند چه در سمت اصلاحطلبان و منتقدان باشند، آبی برای این مملکت گرم نمیشود. ما باید مصلح و اصلاحطلب واقعی باشیم. با آن درک، با توجه به اینکه میراث آقای هاشمی را حل میکنیم، مسئولانه باید بنشینیم و برای کشور راهکار تهیه کنیم. راهکاری که باید تهیه شود، راهکاری نیست که [الزاماً] حزباللهیها کنار بروند و لیبرالها بیایند. هر راهحلی که بخواهد برای ایران مفید باشد، باید به همه نحلههای فکری، گروهها و گرایشهای سیاسی و اجتماعی، به اندازه وزن و رایشان در جامعه سهم بدهیم. امروز فکر میکنیم کارگزاران سازندگی در موضعی است که میتواند طرح جامعی را روی میز بگذارد که در آن طرح حتماً دغدغههای رهبری برای حفظ نظام و اصالتهای نظام دیده شود. حتماً به سهم و نقش نیروهای مسلح - خصوصاً سپاه - توجه شود. حتماً به حقوق مردم توجه شود. به نحلههای مختلف سیاسی سهم داده شود.
اگر بتوانیم طرحی آماده کنیم که این واگرایی شدید که هر روز در این کشور، حاکمیت را هم به جهت سیاسی و هم به جهت کارشناسی و مدیریتی ضعیف و ضعیفتر میکند را تبدیل به همگرایی کنیم».
علاوه بر محورهای «توسعهگرایی» و «جمهوریخواهی» که هم در صحبتهای دبیرکل کارگزاران سازندگی ایران آمد و هم از مولفههای اصلی و مورد تاکید در بیانیه پایانی کنگره بود، محور سومی، نیز هم در بیانیه و هم در سخنان سیدحسین مرعشی مورد تاکید قرار گرفت و آن چیزی نبود جز «حقوق زنان». موضوعی که یک دهه است که در ایران مورد بحث جدی بوده و در یک سال اخیر میتوان آن را در ردیف برجستهترین مسائل سیاسی و اجتماعی کشور به شمار آورد. مرعشی در این باب گفت: «باید بتوانیم با مسائل واقعی کشور که یکی از مهمترین آنها در برنامه سوم آمده به عنوان پیگیری مطالبات زنان فائق بیائیم. زنان ایران امروز تحصیلکردهتر از مردان ایران هستند. شجاعانهتر و مسئولانهتر از مردان ایران در صحنه ظاهر میشوند. حقشان نادیده گرفته شده است. حتماً نمیشود در چنین شرایطی از تفسیر مضیف شورای نگهبان قانع شد که زن نمیتواند رئیس جمهور ایران شود. این حرف غلط است. این تفسیر مضیف از قانون اساسی است. این اشتباه بزرگی است که متاسفانه حتى مراجع محترم قم انجام میدهند که زن نباید وزیر شود. با کدام مبنای فقهی، مبنای حقیقی و تجربی؟ به چه دلیل زن نباید وزیر، استاندارد شود و به اندازه مرد در جامعه محترم باشد؟ در عرصههای آموزشی، سیاسی، اجتماعی و حقوق فردی خیلی از آنچه امروز در مبانی حقایق ما وجود دارد، باید حلوفصل شود».
و اینک در آغاز دوره جدید، کارگزاران سازندگی، نه به سان دو دوره پیش از این، حضور حامیای چون آیتالله هاشمی را پشت سر خود دارد و نه چون سایر احزاب حاضر در کشور، سعی دارد نشان دهد که با دعوت یا دریافت و قرائت پیام از سوی بزرگانی در مجامعاش به دنبال نقطه اتکایی در خارج از ارکان تشکیلاتیاش میگردد. کارگزارانیها بعد از بیش از ربع قرن تلاش و ممارست در عرصههای سیاسی و مدیریتی کشور با در دست داشتن کارنامهای معین در ریلگذاری و فراهمآوری زیرساختهای توسعه کشور در حوزههای مختلف و در نهایت؛ کسب کولهباری از تجارب مدیریتی، در رکن شورای عالی مشورتی حزبشان، شخصیتهایی چون؛ «اسحاق جهانگیری، ایرج فاضل، غلامحسین کرباسچی، محمدحسین عادلی، محمد هاشمی، معظم کرباسیزاده، (همسر مرحوم محسن نوربخش)، رضا امراللهی، عبدالناصر همتی، رضا ملکزاده، سیدمصطفی هاشمیطبا، مسعود نیلی و احمد مسجد جامعی» را گرد هم آورده و پشتوانه مسیر خود قرار دادهاند. اگرچه این امر، آنطور که از اخبار و بازخوردها بر میآید، بیشتر موجب تعجب و حتی بهت گردیده، اما همافزایی این اشخاص با نامدارانی چون؛ «سیدحسین مرعشی، محسن هاشمی، محمد عطریانفر، سیدمحمود علیزادهطباطبایی، علی هاشمی، یدالله طاهرنژاد، فائزه هاشمی و ...» در کنار چهرههایی چون؛ «فاطمه سعیدی، فرزانه ترکان، ولیالله افخمیراد، جهانبخش خانجانی، محمد قوچانی، سیدعلیرضا سیاسیراد و ...» در شورای مرکزی این حزب به همراه طیف وسیعی از جوانان توانمند در ارکان مختلفش، خبر از آمادگی کامل برای صفآرایی علیه ناکارآمدی و عزمی راسخ برای حضور در رقابتی میدهد که کمتر از دو سال دیگر مهمترین سنگ محک برای تایید یا عدم تایید عملکرد سیدابراهیم رئیسی است. رئیسجمهوری که اگر وارد فضایی رقابتی یا حداقل شبهرقابتی در انتخابات آتی شود، بیتردید کار بسیار سختی برای جلوگیری از نیاویختن آویز اولین رئیس جمهور یک دورهای - با رای مردم - به گردنش در پیش دارد. باید منتظر ماند و به نظاره نشست که تکنوکراتهای توسعهگرای ایران از میانه هجمههای رقیبان و طعنههای رفیقان چگونه خواهند توانست - در شرایط بحرانی امروز - به رویایشان جامه عمل بپوشانند. رویای ایران توسعهیافته که در آن یکایک ایرانیان به ایرانی بودن خود ببالند و از زندگی در آن لذت ببرند. چنانچه در این راه کامیاب گشتند، توفیقاتش پیشکشی است به ملت ایران و اگر هم - خدای نکرده - ناکام ماندند، چیزی را از دست ندادهاند چرا که به قول حضرت سعدی:
«به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم»....
منبع: روزنامه سازندگی