علی هاشمی، قائممقام دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران
در هفتمین سالگرد درگذشت آیتالله هاشمی، اولین نکتهای که به ذهنم میرسد، اعتدال ایشان و اعتقادش به انتخاب مردم و نهادهای انتخابی بود. مرحوم آیتالله هاشمی بعد از ریاستجمهوری به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و ریاست آنجا را بر عهده گرفت. در واقع از یک نهاد انتخابی به یک نهاد انتصابی رفت اما همیشه سعی و تلاش ایشان بر آن بود که مجدداً با کاندیدا شدن بتواند به نهادهای انتخابی مانند مجلس،ریاستجمهوری و مجلس خبرگان راه پیدا کند زیرا هم رای و انتخاب مردم برای ایشان مهم بود و هم تلاش داشتند در چنین نهادهایی تاثیرگذار باشند. دوره ششم مجلس شورای اسلامی در انتخابات شرکت کرد. همچنین در سالهای ۸۴ و ۹۲ کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شدند. سیاست اصلی و راهبردی ایشان، همیشه اعتدال و میانهروی بود. همیشه بر این راه و این سخن تاکید میکردند و عدول از آن را چه به صورت افراط و چه تفریط، خطا و ضرر برای کشور میدانستند.
به یاد دارم وقتی که در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴ در دور دوم رای نیاوردند به افراد ستاد که در قسمت مطالعات مجمع تشخیص مصلحت نظام جمع شده بودند و از تخریبهای بسیار گسترده و سازماندهی شده علیه ایشان ناراحت و عصبانی بودند، نقلقولی از امام بیان کردند که در بدترین شرایط هم نباید از اعتدال خارج شد. اما اکنون ۷ سال است که کشور در غیبت ایشان اداره میشود. اولین سوالی که دوستداران و هواداران ایشان بیان میکنند این است، اگر مرحوم هاشمی بودند، سمتوسوی کشور چگونه بود. میتوانم با قاطعیت بگویم که وضع چنین نبود. بدون تردید وضعیت دیگری حاکم بود و حتماً مشی اعتدالی در سیاستهای خارجی و داخلی اعمال میشد. ممکن است عدهای بگویند ایشان که قدرت اجرایی نداشتند اما نباید فراموش کنیم که حضور آقای هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام بسیار موثر بود. مجمع تشخیص، سیاستهای کلی نظام، اختلافات مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان یا مواردی که رهبری به ایشان واگذار میکرد، بررسی میکرد. در همین بررسی، فرمان را در دست میگرفتند و تا جایی که میتوانستند شرایط را تغییر میدادند. بالاخره آقای هاشمی، اهرم مهمی در سیاست و کشورداری بودند. با ایشان مشورت میشد و ایشان هم نظراتشان را بیپرده میگفتند.
اگر دوره ۸ ساله اول انقلاب که سیطره جنگ بر همه چیز بود را در نظر بگیریم، کشور دوران بسیار سختی داشت زیرا کشوری که درحال جنگ است هر لحظه ممکن است در آن حادثهای رخ دهد. در کشور درحال جنگ، توسعه به نقطه صفر میرسد و حتی منفی میشود زیرا تمام توان کشور معطوف به دفاع و جنگ میشود. اگر تولید ناخالص داخلی را هم در آن دوران نگاه کنیم، مشاهده میکنیم رشد تولید منفی بود. با این حال کشور توانست از آن دوران عبور کند. پس از پایان جنگ نیز دوره توسعه اقتصادی آغاز شد که دوران ۸ ساله ریاستجمهوری آیتالله هاشمیرفسنجانی بر این موضوع تمرکز داشت. زیرا ویرانههای جنگ بر جا مانده بود و باید با سرعت بسیار زیاد به سمت توسعه میرفتیم. بنابراین در آن دوران توسعه اقتصادی حتی از توسعه سیاسی نیز اهمیت بیشتری پیدا کرد. حتی زمانی که آقای خاتمی رئیسجمهور کشور شد با آنکه شعار توسعه سیاسی سر داده شد باز میبینیم که تمرکز دولت آقای خاتمی به جای توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی بود و این موضوع برای رئیسجمهور و دولت ارجحیت داشت. زیرا افراد کابینه و افرادی که قبلاً در دوران آقای هاشمی بودند، در کابینه آقای خاتمی و دولت ایشان حضور داشتند و همچنان برنامههای آقای هاشمی را پیش بردند.
بنابراین در آن ۱۶ سال شاهد حرکتی موزون در توسعه اقتصادی بودیم. این راهبردی بود که آقای هاشمی به آن اعتقاد و تاکید داشت، کشور نباید از ریل سیاستگذاری و اجرا در توسعه خارج شود و از این موضوع غفلت کند اما به ناگاه از سال ۸۴ همه چیز عوض شد. با آمدن آقای احمدینژاد، پروژههای توسعه اقتصادی متوقف و پروژه توسعه سیاسی به طور کل جمع شد. حتی کمک به احزاب و کمک به مطبوعات نیز از بین رفت. دولت وقت تمرکزش را بر کمک مستقیم به مردم مثل یارانه استوار کرد. تفکری که فکر میکرد به جای آنکه کشور را توسعه بدهیم، پول نقد به مردم بدهیم بهتر است. این تفکری مختص به انقلابیون بود و متاسفانه این روند و دیدگاه همچنان ادامه دارد. در واقع بودجهها و درآمدهایی که باید صرف توسعه میشد، صرف یارانه یا حداکثر صرف صندوقهای بازنشستگی شد بنابراین شکل حکومتداری به این سمت گرایش پیدا کرد و در توسعه بسته شد.
البته ممکن است راه یا جادهای ساخته شود یا پروژهای نیمهتمامی تمام شود اما آن پروژههای اصلی و آن مسیر راهبردی توسعه دیگر وجود ندارد و کاملاً کنار گذاشته شده است. مهمترین دلیل وضعیت امروز کشور نیز همین است که اساساً توسعه در کشور تعطیل است.
حال دولتها انتخاب کنند کدام مسیر را میخواهند در پیش بگیرند و کشور را از وضعیت فعلی خارج کنند. دولت نیز مانند انسانی است که بر سر یک دوراهی قرار گرفته و مجبور است که در این دو راهی یک راه انتخاب کند و جلو برود. متاسفانه در ۱۲ سال گذشته جهتگیری و مسیر دولتها بسیار تغییر کرده و فعلاً در بخش اقتصادی هیچ امیدی برای رفتن به سمت توسعه وجود ندارد. به همین دلیل شاهد آن هستیم که شاخصهای آب، آلودگی هوا و محیط زیست روزبهروز بدتر میشود. ممکن است در دورهای، تولید نفت از تحریم خارج شود یا به دلایل شرایط جهانی تولید افزایش پیدا کند، یا ممکن است حتی شاخص رشد تولید را ببینیم اما به هر صورت اینها مقطعی است و روند ما روندی منفی است. من بارها شنیده یا دیدهام که برخی میگویند، دشمنان چه میخواستند در ایران انجام بدهند که الان انجام نشده است یا قصد چه کاری داشتند که عدهای در درون آن کار را انجام نمیدهند. این طعنه به سیاستورزی مدیران ماست. آیتالله هاشمی جملهای معروف داشتند و بر آن اصرار میکردند که هدف دشمنان به جا ماندن ایران از توسعه است. آنها همه تلاششان را میکنند که بهنحوی توسعه در ایران متوقف شود و حتی رشد اقتصادی کشور منفی شود تا بگویند، دیدید که با ما که نیستید تمام اعدادتان منفی شده است. متاسفانه مدیران کشور متوجه این موضوع نیستند و از توسعه غفلت میکنند و حتی با دید منفی به توسعه نگاه میکنند اما مرحوم هاشمی بر این نکته خیلی تاکید داشتند که کشوری که توسعه نداشته باشد هیچ چیز ندارد. ایشان میگفتند، نباید یک روز هم روند توسعه در ایران متوقف شود اما متاسفانه میبینیم که سالهاست این روند متوقف شده و کشور در بسیاری از زمینهها، آسیبهای جدی دیده است.
منبع: روزنامه سازندگی