سعید گیتیآرا
ماه گذشته، موضوعات مختلفی در کشور به وجود آمدند که سوالاتی را در میان افکارعمومی جامعه ایجاد کردند. موضوعاتی نظیر سوال از رئیس جمهور، 15راهحل سیدمحمد خاتمی، طرح مقابله با اخلالگران اقتصادی و اصلاح اصلاحات برخی از مهمترین آنها هستند.
در همین رابطه نظر فائزه هاشمی را جویا شدیم که مشروح مصاحبه دکتر فائزه هاشمی رفسنجانی با خبرنگار جماران در ادامه میآید:
اخیراً سوال از رئیس جمهور در مجلس مورد توجه موافقان و مخالفان قرار گرفته، نظر شما در این باره چیست و اینکه چنین اقدامی از سوی مجلس تا چه اندازه در زمان مناسبی صورت گرفته است؟
زمانی که بحران یا مشکل حادی ایجاد می شود، طرح سوال می تواند به عنوان ابزاری مناسب در شرایط فعلی تلقی شود. پاسخ هایی که رئیس جمهور می دهد نیز می تواند مهم باشد. آقای روحانی باید از این فرصت استفاده کرده و واقعیات را به مردم بگوید. چرا که دیگر همه می دانند؛ حل بسیاری از مسائلی که دولت با آن مواجه است، خارج از حیطه اختیارات آن بوده و در دست دولت نیست.
برای نمونه، سیاست خارجی ما که باعث بخش عمده ای از فشارهای اقتصادی به جامعه است و مانع ورود دلار به کشور شده و تحریم ها را ایجاد کرده، در اختیار رئیسجمهور نیست. البته این بدان معنا نیست که تمامی اقدامات رئیسجمهور صحیح بوده یا مدیرانی شایسته انتخاب کرده و تمام تصمیماتی که گرفته، بدون اشکال است. اما باید گفت که عمده فشارهایی که امروز گریبان کشور را گرفته، به سیاست خارجهای بازمی گردد که عمدتاً دست رئیسجمهور نیست.
میتوانید مثال بزنید؟
یکی از نمونههای این بیاختیاری دولت، موضوع کنوانسیونهای 4گانه «افایتیاف» است که یکی از دلایل آن، عدم تعامل بانکهای خارجی با ماست. بدون پذیرش این کنوانسیونها از سوی ایران، آنها با ما کار نمی کنند. بنابراین دلیل اصلی که باعث عدم بازگشت دلار به کشور و ممانعت از انجام معاملات بانکی میان ایران و سایر کشورها شده، شفاف نبودن قوانین بانکی عنوان می شود. با پیوستن به کنوانسیونهایی نظیر مبارزه با پولشویی و مبارزه با تامین مالی تروریسم و تطبیق این قوانین، مشکلات می توانند حل شوند. از این رو با آنکه دولت لوایح مربوطه را به مجلس فرستاد، ولی مجلس، شورای نگهبان یا نهادهای بالاتر جلوی آن را گرفتند.
یکی از مسئولین اخیراً گفته که «مسائل ما ریشه خارجی ندارد، بلکه داخلی است.» چنین دیدگاهی تا چه اندازه صحیح است؟
این گونه می توان گفت که مشکلات و مسائل از این منظر که سیاست های خارجی ما در داخل تنظیم و برنامه ریزی میشوند، ریشهای داخلی دارند. این که به جای منافع ملی، اهداف دیگری در برخی موارد دنبال می شود، بخش عمده ای از مشکلات را سبب شده است.
در سیاستهای جهانی کشورها، منافع بر اساس واقعگرایی حرف اول را می زند. اینکه ما بر اساس آرمانگرایی سیاست خارجی خود را تنظیم کرده و به منافع ملی توجه نکنیم، نتیجهاش این میشود. زیرا آرمانها و منافعملی همیشه در یک راستا قرار نمیگیرند. البته درباره اینکه تا چه اندازه سیاستهای ما به تحقق آرمانها و ایدئولوژیمان کمک کرده نیز حرف بسیار است. برای نمونه در بهار عربی که در 4کشور اتفاق افتاد، کسی نگفت که الگویشان ایران است. باید پرسید این چه آرمان گرایی و تلاش برای گسترش ایدئولوژی بوده که حتی نتوانسته روی ملتهایی که علیه حکومتهای خود انقلاب می کنند، تاثیر گذارد.
به نظر شما تا چه اندازه اعمال مسئولین ما در گسترش آرمان های انقلاب موثر بوده است؟
بسیاری از کشورهایی که مورد حمایت ایران قرار گرفتند تا هوادار و از متحدین ایران باشند، عمدتاً در موضوعات و مسائل جهانی علیه ایران موضع گرفتند. حتی حماس نیز در بسیاری مواقع، عربستانسعودی و کشورهای عربی را به ما ترجیح داد. در مورد عراق نیز، پس از تمامی آسیب های جنگ 8ساله، غرامت نگرفتن از جنگ شاید به دلیل بلدنبودن و کارشناس نبودن در حیطه های حقوق بینالملل و بودن در کنار دولت آن کشور بعد از صدام، نخست وزیرش را به گفتن این جمله وامی دارد که بهخاطر منافعملی خود از تحریمهای آمریکا علیه ایران پیروی میکند.
اگر به گفته شما واقعیات از سوی رئیس جمهور مطرح شود، باعث ایجاد التهاب و جو پرتنش در جامعه نمیشود؟
مگر امروز چنین التهابی نیست؟ اتفاقاً هر چه قضایا در ابهام باقی بمانند، تشویشها و نگرانیها را بیشتر میکند. «شفافیت» تکلیف را مشخص میکند و معلوم میشود که ریشه مشکلات کجاست و می تواند جلوی سوءاستفادهها، خطاها، رانتخواریها و... را بگیرد. حتی اگر التهابی را هم ایجاد کند، مفید است. از این رو، شفافسازی نباید به هر دلیلی از بین رفته یا نادیده گرفته شود. این نبود شفافیت است که فضا را ملتهب کرده است.
در چنین فضایی، نگرانی است که این شرایط تا کجا پیش خواهد رفت یا اینکه قیمت دلار تا کجا می رود؟ شفافیت هیچ گاه مشکلزا نبوده و هر مشکلی که تاکنون وجود داشته، به دلیل عدم شفافیت و مخفیکاری بوده است. چرا که بسیاری از عدم شفافیت در جامعه سوءاستفاده می کنند. چنین فضایی همچنین، زمینه را برای بهرهبرداری افراد ناسالم و کسانی که به دنبال منافعملی نیستند، بهخصوص در قدرت فراهم می کند. آنها در این موقعیت صورت مسأله را پاک میکنند و خود را جای قربانی جا میزنند و بیشترین بهرهبرداری را در افزایش اقتدار خود میکنند.
بر اساس شفافیت است که می توان برنامه ریزی و سیاستگذاری درستی داشت و به سمتی حرکت کرد که به نفع مردم و منافعملی باشد. دیکتاتورها و فاسدها نیز همیشه، از فضای غیرشفاف سود برده اند. در شرایط غیرشفاف، افرادی که ریشه ناآرامیها، آشوبها و سوءمدیریتها را به وجود آوردهاند، سود خود را میبرند و باز هم سر مردم بیکلاه میماند. در چنین فضایی است که اصولگرایان و نهادهای آنها که مسبب اصلی این مشکلات هستند، میتوانند بیشترین حملات را به دولت کنند و خودشان را جای مردم و بیگناه نشان دهند.
اخیراً سیدمحمد خاتمی 15 راه حل برای خروج کشور از وضعیت فعلی ارائه دادند، به نظر شما این موارد تا چه اندازه می تواند به ایجاد وحدت در جامعه و حل مشکلات آن کمک کند؟
لازم است که نظام برای حل مشکلات فعلی در سیاست های داخلی و خارجی خود بازنگری کند. اینکه همیشه انتظار داشته باشیم که وحدت از سوی مردم محقق شود، اشتباهی بزرگ است. مردم ما چقدر باید فداکاری کرده و کوتاه بیایند؟ حاکمان هم باید قدم هایی را در این زمینه بردارند. مسلماً اگر آنها دوقدم بردارند، مردم 10 قدم خواهند برداشت. دو قدمی هم که نظام باید در این راستا بردارد، بازنگری در سیاست های خارجی و داخلی است. که یکی از آنها، موضوع «رابطه با آمریکا» است.
معتقدم که برای رابطه با آمریکا، باید یک گفتوگو تنها برای بازکردن سفارتهای دو کشور صورت گیرد. فراموش نکنیم که پایه سیاست خارجی و روابط میان کشورها اعتماد نیست، بلکه هوشمندی، اقتدار، بلدبودن دیپلماسی و مدیریت است تا در تضاد منافع، هر کشوری بتواند بیشترین سهم را ببرد. اقتدار نیز در دنیای امروز تنها داشتن موشک نیست که اگر چنین بود کره شمالی ابرقدرت دنیا محسوب میشد، بلکه پیشرفت و توسعه در کنار موشک و سلاح اقتدار می آورد. این تفکری بود که آیتالله هاشمی رفسنجانی دنبال آن بود و روش او نیز بر این اساس بود.
لذا نمایندگان ایران اگر این گونه حرکت کنند، به محض دیدن بدعهدی از سوی کشوری دیگر از جمله آمریکا، میتوانند اقدام متقابل انجام دهند. آمریکا، چین را تهدید به تعرفه روی واردات کالاهای چینی می کند، چین نیز همین کار را در قبال کالاهای وارداتی آمریکا انجام می دهد. مگر روسیه کم نسبت به ایران بدعهدی داشته است؟ چرا نسبت به آن یا خیلی کشورهایی که مثلاً با ما دوست هستند، نگرانی نداریم؟
اشارهای که شما می کنید، اشاره بین دو کشور ابرقدرت است. به نظر شما ایران می تواند اقداماتی مشابه چین باآمریکا داشته باشد؟
ما هم اگر در دوران آقای احمدینژاد به قهقرا نرفته بودیم، الان جایگاه خوبی داشتیم. در حال حاضر هم، روابط اروپا، ترکیه، روسیه با آمریکا نشان می دهد که می توان در حین داشتن رابطه، استقلال را نیز حفظ کرد و در صورت لزوم اقدام متقابل نیز انجام داد. آمریکا و شوروی از بعد جنگ جهانی دوم ده ها سال در جنگ سرد بودند، اما روابط آنها ادامه پیدا کرد و هیچ گاه قطع رابطه نکردند.
در سیاست داخلی نیز احترام به حقوق مردم، خودی و غیرخودی نداشتن، رفع تبعیضها، آزادی زندانیان عقیدتی-سیاسی، اصلاح قانون اساسی، انتخابات آزاد و بدون مهندسی و محترم شمردن قانون باید پابه پای هم حرکت کند. به نظر می رسد که با این اقدامات، مشکلات اقتصادی و سیاسی ما برطرف خواهد شد. البته این روند قدری زمان بر است، ولی اگر اراده این کارها دیده شود، میتوان صبر و تحمل کرد.
اخیراً رئیس قوه قضائیه نامه ای به مقام معظم رهبری نوشتند و در آن خواهان محاکمه سریع اخلالگران اقتصادی شدند، به نظر شما این موضوع تا چه اندازه میتواند برای حل مشکلات اقتصادی ما راهگشا باشد؟
آنچه در این نامه آمده با دادرسی منصفانه در تعارض است. دادرسی منصفانه دارای چند ویژگی می باشد که یکی از آنها «چندمرحله ای بودن» است. چندمرحله ای بودن نیز دارای مراحلی است که بازپرسی مقدماتی، دادگاه بدوی، تجدیدنظر، اعاده دادرسی و... را دربرمیگیرد. چندمرحلهای بودن محاکمه با سریع بودن دادرسی که باید طی یک روند عادلانه انجام شود، در تضاد است.
شاید گفته شود که سه قاضی مسئول رسیدگی به پرونده ها هستند، اما کافی نیست و از آنجا که در یک مرحله انجام میشود، با اصول دادرسی منصفانه و عادلانه بودن فاصله دارد. هر مرحله از دادرسی، ویژگی های خود را دارد و نیاز به واقع شدن دارد تا آن محاکمه و رأیی که صادر میشود عادلانه باشد. دومین مشکل، بحث ارجاع پرونده ها به دادگاه انقلاب است، درصورتی که باید به دادگاه کیفری فرستاده شوند. ویژگیها، مشخصات و شرایط دادگاه انقلاب تفاوت بسیاری با دادگاه کیفری دارد که این نیز عادلانهبودن را زیر سوال میبرد.
درباره سومین مشکل، یکی دیگر از ویژگی های دادرسی منصفانه «علنی بودن» آن است. البته مسئولین قوه قضائیه نیز گفتند که این دادگاه ها را علنی برگزار می کنند. طبق توضیح داده شده، معلوم شد که قرار است جلسه دادگاه را ضبط کرده و سپس پخش کنند و به آن بگویند علنی.
این اقدام اولین تصویری را که به ذهن متبادر میکند، پخش جلسات دادگاهها بعد از ضبط و نه مستقیم، میتواند گزینشی باشد. اگر قصد گزینش وجود ندارد، مانند دادگاه آقای کرباسچی که آن زمان به طور علنی پخش شد، به طور مستقیم پخش کنند. اینکه دادگاه ها ضبط شوند و بعد صحنههایی از آن جدا شده و پخش شوند، نمی تواند معنای علنی داشته باشد. بنابراین این ویژگی دادرسی منصفانه را نیز ندارد. بعد از اینکه نقدها صریح و عادلانه بودند، به نظرم بایستی اخلالگر اقتصادی در این شرایط بازتعریف شود.
بعد از اینکه برخی مغازهداران بازار در اعتراض به شرایط بد اقتصادی اعتصاب کردند و به خیابان آمدند، تعدادی را بازداشت کردند و همچنین گفته می شود از مغازههایی که درهای خود را بسته بودند لیستبرداری شد، برای آنکه در آینده احتمالاً با آنها برخورد شود. آنجا بود که به برخورد با اخلالگران اقتصادی و صدور احکام از 20 سال حبس تا اعدام اشاره شد.
به نظر شما اخلالگران اقتصادی شامل چه کسانی میشوند؟
اخلالگر اقتصادی یعنی کسی که شرایطی را فراهم کند تا اقتصاد دچار اخلال و مملکت برهم ریخته شود. بیتردید مغازه داران معترض، اخلالگر اقتصادی نبودند بلکه در واقع به اخلالهای اقتصادی که کسب و کار آنها را با مشکل مواجه کرده، معترض بودند. ما نمیتوانیم به آنها لقب اخلالگر اقتصادی دهیم. لذا اگر قرار باشد کسی محاکمه شود، نه مغازهداران بلکه سیاستگذارانی که کار اقتصاد را به اینجا کشاندند، باید محاکمه شوند.
مغازهدارانی که به چرایی این وضع اعتراض میکنند و دست به اعتصاب میزنند، اخلالی در اقتصاد نکردند. زیرا اصلاً مشتریای در مغازه های آنها وجود ندارد که با بستنش اخلال ایجاد کرده باشند. بنابراین باید تعریف درستی از اخلالگر اقتصادی داشت و باید با کسانی که با تصمیمات اشتباه، برنامه ریزی های غلط و سیاست های نامعقول اقتصاد کشور را به اینجا رسانده اند، برخورد شود. مغازه داری که به دلیل اخلال های ایجاد شده در کارش دست به اعتصاب زده، نمیتواند اخلالگر اقتصادی باشد.
اخیراً ارزش لیر ترکیه در برابر دلار کاهش پیدا کرد و این کشور با بحرانی تقریباً مشابه ایران امروز مواجه شد، با این تفاوت که برخی کارشناسان معتقدند که ترکیه برخلاف ایران به زودی از این بحران عبور خواهد کرد، به نظر شما چرا اعتماد عمومی در ایران تا این اندازه دچار آسیب شده است؟
غیرشفاف بودنها، فاش شدن مرتب خطاها، دزدیها، ظلمها البته با معجزه فضای مجازی، روراست نبودنها، قربانی کردن مردم و مقابله نکردن با خطاکاران واقعی، مواردی است که اعتماد عمومی را به تدریج خدشهدار کرده است. متاسفانه عملکردها نیز نه تنها اصلاحی نیست، بلکه بیشتر لاپوشانی و ماستمالی کردن را دنبال می کند.
مردم وقتی ببینند که منابع و پول آنها در جاهای دیگر مصرف شده و روزبه روز مشکلات اقتصادیشان بیشتر می شود. همچنین بیعدالتیها بیشتر شده و روز به روز افراد بیشتری به زندان می افتند، اعتمادشان کاهش پیدا می کند. مردم ما هر جا که حمایت لازم بوده بدون هیچ چشمداشتی آمدند، ولی باید دید با مردم چه کردند که اعتماد آنها دچار آسیب شده است. مسئولین باید قدم هایی در راستای اعتمادسازی بردارند و ثابت کنند که مردم و منافع عمومی کشور در اولویت است.
در همین چند ماه قبل نیز در زلزله کرمانشاه غیر از دولت، هنرمندان، ورزشکاران یا حتی سیاسیونی که مورد اعتماد بودند و شماره حسابی را اعلام کردند، پر از پول شد. یا مردمی که به آن منطقه رفتند تا به زلزله زدگان کمک کنند، نشان می دهد که مردم بازهم آمادگی کمک و فداکاری و حمایت را دارند، ولی باید صداقت نیز وجود داشته باشد.
به نظر شما چرا سلبریتیها در جامعه تاثیرگذار شدند، تا جایی که برخی میگویند در آینده باید حرف های خود را از زبان آنها مطرح کنند؟
ما اصلاحطلبان عملکرد خوبی نداشتیم. ما هم وقتی به یک جایی میرسیم، خیلی فرقی با اصولگرایان نداریم و شاید تنها کمی دایره خودی و غیرخودی بزرگتری داشته باشیم، آن هم تنها به دلیل اینکه خودمان در آن جای بگیریم. متاسفانه سایر اقشاری که جزو ما اصلاحطلبان نیستند در این دایره جای نمیگیرند. ما نیز هنوز منافع ملی را جایگزین منافع خودمان نکردیم. در همین انتخابات شورای شهر، کسانی را در لیست گذاشتیم که سابقه مدیریت شهری نداشتند. در انتخاب شهردار و سایر مسائل نیز به جای نگریستن به منافعملی به دنبال منافع جریانی هستیم.
الان هم به دنبال این هستیم که در شهرداری و جاهای دیگر تا می توانیم از باند و گروه خودمان بدون توجه به شایستگی ها و تواناییها قرار دهیم. در نگاه ما اصلاحطلبان نیز اکثریت غیرخودی هستند. ما اصلاحطلبان نتوانستیم عملکردی قابل دفاع داشته باشیم و از دی ماه سال گذشته نیز که اعتراضات رخ داد، با معترضین همراه نشدیم. به همین دلیل به ما می گویند؛ استمرارطلب، یعنی کسانی که خواهان ادامه شرایط موجود با برخی اصلاحات کوچک برای بقای خود هستند.
ما نشان دادیم که دنبال اصلاح واقعی جامعه نیستیم و تنها تا جایی دنبال میکنیم که منافع خودمان حفظ شود. اینها بخشی از دلایلی است که منجر به کاهش اعتمادعمومی به اصلاحطلبان نیز شده است. دولت نیز که با رای اصلاحطلبان روی کار آمد، به ویژه در دور دوم خود، بهنظر من گردش به راست داشت.
به نظر شما موضوع «اصلاح اصلاحات» که اخیراً از سوی برخی چهره ها در کشور مطرح شده، تا چه اندازه می تواند در شرایط فعلی موثر باشد؟
«کل اگر طبیب بودی، سرخود دوا نمودی» این موضوعی ضروری است. وقتی ما اصلاحطلبان ادعا داریم که باید روند دموکراتیک در کشور وجود داشته، خودی و غیر خودی نباشد و شایسته سالاری و چرخش نخبگان باشد، ابتدا باید در درون خود آن را عملی کنیم و بعد به دیگران انتقاد کنیم. متاسفانه روند انتخاب شورای عالی اصلاحطلبان و کارهایی که انجام میدهند، این گونه نیست و فقط حرف می زنیم.
چنانکه دیدیم بعد از بسته شدن لیست شورای شهر تهران یا شهرهای دیگر، اختلافات بیشتر خود را نشان داد و مشخص شد که گروهی می خواهند تعیین کننده باشند و تلاش می کنند که تمام جریان اصلاحطلب، حول محور آنها دور بزند.
اما کلام آخر شما برای خوانندگان این مصاحبه چیست؟
ما امروز با اهداف انقلاب فاصله گرفتیم و حفظ اقتدار و منافع خود، جایگزین اهداف انقلاب شده است و از آنجایی که تمامی خطاها و تضییع حقوق مردم را به نام اسلام انجام می دهیم، دینستیزی را جایگزین دینزایی کرده ایم. لذا مسئولین باید به خود آیند و مردم نیز مطالبات خود را رها نکنند. ما تنها زمانی که توسعه یافته شدیم، می توانیم به الگویی برای کشورهای دنیا تبدیل شویم و آن زمان است که ملت های آزاد جهان دوست دارند، مانند ایران شوند. اما امروز از آن شرایط فاصله گرفتیم.
بابا نیز معتقد بود که اگر ما صدور آرمان، ایدئولوژی یا انقلاب را مدنظر داریم، اول باید کشور توسعه یافته ای باشیم. زمانی که توسعهیافتگی در اقتصاد، سیاست، حقوق بشر و همه حوزه ها صورت گیرد، توسعه و اقتدار را ایجاد می کند.وقتی به آن مرحله رسیدیم دنیا مجبور است که ما را به حساب بیاورد و دیگر نمی تواند این گونه برخورد کند.
نمونه بارز آن چین است که به قدرت اقتصادی تبدیل شد و دیگر نمی توانند کنارش بگذارند. اگر ما بخواهیم به یک قدرت در جهان تبدیل شویم باید توسعه پیدا کنیم، به حقوق مردم خود احترام گذاشته و اصول حکمرانی خوب را در کشور پیاده کنیم. تنها زمانی که تبدیل به قدرت شدیم، می توانیم به قدرت های بزرگ دنیا تنه بزنیم و در سیستم جهانی تاثیرگذار شویم.
متاسفانه با شروع دوران آقای احمدینژاد به شدت از توسعه فاصله گرفته و به قهقرا رفتیم. امروز نیز چندان تفاوتی با آن دوران نداریم. عجیب اینجاست که امروز آقای احمدینژاد با این نقش به شدت مخرب در دوران ریاست جمهوریش که هنوز هم تاوان آن را پس می دهیم، طلبکار است و همان سیاستهای پوپولیستی خود را ادامه میدهد.
منبع: سایت جماران