با وجود قابل پیشبینی بودن خروج ترامپ از برجام، یک سال پیش، بسیاری تصور نمیکردند وضعیتِ اقتصاد کشور بهشکلی درآید که معیشت، تهدید و تحدید را توامان بهطور کاملا جدی تجربه کند. اما شد آنچه شدنش لایههای مختلف جامعه را درگیر کرد. در چنین شرایطی، حسن روحانی که در دولتِ نخستش، موفق شده بود توقعها را برآورده کند، با نقد چپ و راست روبرو شده، اتفاقی که باعث شده این سئوال طرح شود که «چرایی افول دولتِ موفق یازدهم در دوره دوازدهم چیست؟»
در این میان، نارضایتیها، موجب نگرانی جریان اصلاحات بابت از بین رفتن سرمایه اجتماعیاش شده است.
«محمدعطریانفر» عضو ارشد کارگزاران سازندگی ایران در گفتوگویی مشروح با «انتخاب» اظهار داشت که «رابطه اصلاحطلبان رابطهای حمایتی و نقادانه است که این جزء ارکان اندیشه اصلاحطلبی است. مشی اصلاحطلبان حتی وقتِ دولت اصلاحات هم رویکردی همراهانه و انتقادی بود. همچنین باید یادآور شد، آقای روحانی در اظهارنظری صریح و روشن گفت من نمیگویم اصلاحطلبان موتلف دولت هستند. میگويم دولت، بهجریان اصلاحات تعلق دارد. این اظهارنظر شجاعانه را باید ملاک قرار بدهیم، نه گفته این و آن را.»
بهنظر میرسد، آقایروحانی از چهرهِ قرص و محکم گذشته فاصله گرفته و بهنوعی انفعال دچار شده است.
تصویری که عموم مردم از حسنروحانی سراغ دارند، این است که رییسجمهوری با تسلط بر اعصاب گفتوگو و اظهارنظر میکند و آنچه شما گفتید، چنین چیزی را نمیبینم. بههرحال آقای روحانی رییس دولت است و لازم است با مردم و افکار عمومی اميدوار صحبت کند. با این توضیح که صحبت کردن آقای روحانی الزاما انطباق صددرصدى با واقعیتها ندارد. چون اگر قرار باشد، رییسِ دولت يا هر مسئول دیگری همه واقعیتها را بىكم وكاست به مردم بگويند، این نوعی انتقال نگرانی بهلایههای مردم میشود. کلا رهبران سیاسی و اجرایی باید در اظهارنظرهایی که دارند، حال عمومی ملت را مراعات کنند. پس میتوان گفت، اینکه همه معضلات بهاطلاع جامعه برسد، الزاما اتفاق واجب و خوبی نیست و برخی اوقات مسئولان باید بار سختیها را بهتنهایی بهدوش بکشند و برای رفع آن تلاش کنند. در واقع، اگر قرار باشد هرحادثه بدی از طرف مسئولان بهاطلاع مردم برسد، این خلاف مروت و جوانمردی است. از این جهت، فکر میکنم رفتار فعلی روحانی در راستای همین سیاست است.
قبول دارید که بحرانهای فعلی برای کمتر کسی متصور بود؟
هیچکس این تصور را نداشت که وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم تا بهاین حد آسیب ببیند.
اینکه نگرانی بهمردم منتقل نشود، پسندیده است. اما عدمِ آگاهی باعث میشود مردم دولت را تنها مسبب و مقصر اصلیِ کاستیها و مشکلات بدانند.
در اینکه دستگاههاى اجرایی، بعضا ناکارآمدیهایى داشته است، تردیدی وجود ندارد و برخی از مشکلات مستقیما بهدولت و مجریان دولتی بر میگردد و دولت باید ناکارآمدیها را بهکارآمدی تبدیل کند تا کم و کاستیها اصلاح شوند. اما باید مرز ناکارآمدی با بحرانهایی که بهسبب عوامل بیرونی و فرادولتی بهوجود آمدهاند، را در نظر بگیریم که این مرزبندی برای جامعه چندان روشن نیست. دولت باید درباره هر دو این حالتها با مردم صحبت کند. توصیه می شود، دولت بخشی را که خارج از اراده او است، مثل مشکلات بدعهدی آمریکا یا توقف خرید نفت یا مشکلات همکاری بانکی با کشورهای اروپایی و ... را با مردم در میان بگذارد و مهم است که مرزبندی مشکلات را هم با افکار عمومی در میان بگذارد تا جامعه بداند، کدام کاستیها ریشهاش در ناکارآمدی دستگاه اجرایی است و کدام موارد بهعوامل بیرونی ربط پیدا میکنند تا از این طریق زمینه آمادگی مردم برای مقابله با هر شرایطی فراهم شود.
منظورتان از عاملهای بیرونی را شرح میدهید؟
دولت آقای روحانی در سیاستهای کلیاش، همانی است که حد فاصل سالهای 96 تا 92 بود و عملکرد دولت را در پروسه چهار سال اول تایید میکنیم و این تایید هم الزاماً ربطى بهحمایت اصلاحطلبان از روحانی ندارد. بر اساس ملاکهای داوری که از خط و ربطهای سیاسی شکل میگیرد، میتوان نتیجهگیری کرد، دولت اول آقای روحانی دولتی موفق بود. آقای روحانی همان آقای روحانی است و بخش عمده دولت یازدهمیها هم در دولت مستقر فعالاند. پس چطور شد، که وضعیت بهشکل فعلی درآمد؟ طبيعى است، این دستاندازهایی که برای دولت پیش آمده که عمدتا اقتصادی هستند، ناشی از کاهش درآمد ارزی و ریالی دولت است. بزرگترین منبع درآمدی ما که موتور توسعه است، نفت است که چون حجم فروش بالای 2 ملیون بشکه در روز بهزیر یک ملیون رسیده است، طبیعی است که آثار ناشی از ناتوانی در فروش نفت و یا مقاومتی که برخی بازارهای اروپایی و شرقی برابر خرید کالای استراتژیک نفت ایران انجام میدهند، تاثیراتش را در روند اقتصادهای خرد در داخل هم نشان میدهد. در چنین حالتی، چرخه اقتصاد دچار ضعف شده و درآمدهای دولت کاهش پیدا میکند و افزایش قیمتها و بالا رفتن نرخ دلار را موجب میشود.
قبول دارید، افزایش قیمتها و سیرصعودی نرخ دلار هم حد و مرزی دارد و اتفاقی که از اول سال جاری افتاده، غیرطبیعی است؟
نه. ببینید اقتصاددانها نوعا ارزش دلار را حدود 8 هزارتومان تعریف میکنند، در دولت اول آقای روحانی عرضه دلار در بازار بهوفور و با اعمال نرخهای تکلیفی همواره سعی شد تا قیمت دلار زیر 4000 تومان بماند. در دولت فعلی بهدلیل شرایط بهوجود آمده قیمت دلار رها شد در چنین حالتی، نرخ ارز جهش پیدا کرد. اما طبیعی است، هرگاه کشور دچار چنین عارضهای شود، باعث میشود، برخی از فرصتطلبان دنبال این بروند که جیبهای خودشان را پر کنند. اندکی از افزایش قیمتها ناشی از همین سوءاستفادهها است.
رابطه اصلاحطلبان با دولت موجب شده تا هواداران جریان اصلاحطلبی نگران توقف سیر صعودیای باشند که از خرداد 92 شروع شد و تا سال 96 در چند انتخابات آنها را برنده کرد.
اصلاحطلبان با دولت، همان رابطهای را دارند که در سال 92 داشتند. مساله، اما این است که اصلاحات یک حزب نیست و تفکری است که در قالب چندین گروه سياسى فعالیت میکنند. پس نمیتوان روحانی را نامزد یک حزب مشخصی دانست. بعد از محدودیتهایی که در سال 92 نسبت بهچهرههای منتسب بهاصلاحات توسط برخی نهادهای حقوقی اعمال شد، اصلاحات چارهای جزء این ندید که از شخصیتی معتدل مثل روحانی در جریان انتخابات یازدهمیندوره ریاستجمهوری پشتیبانی کند. حسنروحانی در دولت یازدهم حتی فراتر از توقع اصلاح طلبان بود. اما در هرحال، آقای روحانی برگزیده حزبی نیست. اصلاحطلبان رابطه صمیمانه و همراهانه و توام با انتقاد با دولت روحانی داشته و دارند. البته در شرایط فعلی، در بخشهای ناکارآمدی نقد اصلاحطلبان نسبت به گذشته بیشتر شده است.
برخی رفتارها نشان میدهد، تلاشهایی از درون دولت دنبال این است تا رابطه اصلاحطلبان با دولت مخدوش شود. مثل اظهارنظر محمود واعظی مبنی بر بیاثر بودن رایهای اصلاحات در سبد رای روحانی.
اظهارنظرهای فردی را نمیتوان اظهارنظری رسمى دانست.
حتی اگر فردِ مورد نظر رییس دفتر و بهنوعی دست راست رییسجمهوری باشد؟
بله. حتی اظهارنظر آقای واعظی، فردی است و ناشی از سودای قلبیِ حسنروحانی نیست و باید در حدِ خودش مورد توجه قرارگيرد. کمااینکه در جمع اصلاحطلبان هم گاهى دوستانی داریم که ، اظهارنظرهایی تندى نسبت به دولت مطرح میکنند.
البته اصلاحطلبان میتوانند حمایتشان را دلیلی بر انتقاد بدانند.
رابطه اصلاحطلبان رابطهای حمایتی و نقادانه است که این جزء ارکان اندیشه اصلاحطلبی است. مشی اصلاحطلبان حتی وقتِ دولت اصلاحات هم رویکردی همراهانه و انتقادی بود. همچنین باید یادآور شد، آقای روحانی در اظهارنظری صریح و روشن گفت، من نمیگویم اصلاحطلبان موتلف دولت هستند. مىگويم دولت، بهجریان اصلاحات تعلق دارد. این اظهارنظر شجاعانه را باید ملاک قرار بدهیم، نه گفته این و آن را.
جریان اصلاحات در ماههای منتهی بهانتخابات مجلسدهم تقریبا خیالش بابت نتیجه راحت بود. سئوال این است، آن فراغ بال درباره انتخابات 98 هم مصداق پیدا میکند یا شرایط بد، باعث بروز مجدد تندروها را خواهد داد؟
نه. بهنظرم مشکل خاصی نیست. ببینید، انتخابات همیشه پرشور است و هیچوقت دچار ضعف نمیشود. البته ممکن است، فراز و فرودهایی را شاهد باشیم. اما معمولا انتخابات با مشارکت بالای 60درصدی برگزار میشود که این آمار بعد از 40 سال، قابلتوجه است.
سؤال این است، انگیزهای که در هفت اسفند 94 رای بالایی بهفهرست امید داد، در اسفند 98 هم مشاهده خواهد شد؟
فضای انتخابات 94 در سال 98 هم تکرار خواهد شد. شرایط اصلاحطلبان شرایطی است که نشان میدهد، زمینههایی برای انگیزه مردم جهت حضور در انتخابات وجود دارد که میتوان بهضرورت انسجامملی و وحدت برای رویارویی با دشمن است که نزد اصلاحطلبان و اصولگراها مشترک است تا از این طریق جوابی بهفزونطلبیهای آمریکا بدهند و با مشارکت در انتخابات به این هدف مشترک برسند.
یعنی مشکلاتی از قبیل معیشت و... تاثیری در میزان مشارکت نخواهد داشت؟
مگر مردم در سال 94 مشکل نداشتند؟
اما برجام و تلگرام و ... موجب شده بود تا انگیزه بالایی رای رایدادن داشته باشند.
در انتخابات پارلمانی بهاین دلیل که انگیزههای قومی و قبیلهای زیاد است، میتوان منتظر مشارکتی بالا باشیم.
اما در انتخابات مجلسهفتم مردم رغبت کمی برای مشارکت داشتند.
ما سخن از مشارکت در مفهوم ملی میکنیم.
منظور من رایی است که در سال 94 بهسبد اصلاحطلبان ریخته شد.
الان زود است که در اینباره پیشبینی یا اظهارنظری داشته باشیم. باید منتظر بود.
چطور میشود، دلیل مشکلات را بهگونهای بهمردم توضیح داد که همه تقصیرها را بهگردن دولت نیاندازند؟
در کشور یکسری نهادهای مدنی و مرجعی داریم که نقششان برای توجیه مردم مهم است. به عنوان مثال دانشگاهیان، بازاریان، روحانیت، هنرمندان، اندیشمندان، اتحادیههای مختلفی که بههر حال میتوانند مسایل را بهمردم توضیح های لازم را بدهند. البته این ابزارهای مدنی یک حدِ واسطى هستند بین حاکمیت و جامعه تودههای مردمی که نقش مهمی در توجیه مردم دارند. ما نمیتوانیم فقط از رییسجمهوری بخواهیم که هميشه او شرایط را برای افکار عمومی توضیح بدهد.
البته بخشی از این نهادها مثل برخی از دانشگاهیان و گروهی از هنرمندان از #به_عقب_برنمیگردیم به #من_پشیمانم رسیدهاند.
پیشبینیام درباره انتخابات مجلس این است، گروهها با انگیزههای محلی و بومی همراهی خواهند کرد. چون ما اگر در انتخابات جدی شرکت نکنیم، جایگزین مناسبی نخواهیم داشت. دوراهی ما دوراهیِ بین خوب و خوبتر یا بد و بدتر نیست و باید بین خوب و بد یکی را انتخاب کنیم. خب! خوب این است در انتخابات شرکت کنیم، چون دوست نداریم، حکومت با رفتارهای فردى امور را جلو ببرد که از اقتضائات مواجه نشدن با چنین حالتی، حضور در انتخابات است.
جریان اصلاحات در انتخابات یازدهم مجلس هم با اعتدالیون و برخی از اصولگراها ائتلاف خواهد کرد یا قرار را بر حضوری صددرصد اصلاحطلبی خواهد گذاشت؟
اعتدالیون اساسا بخشی از تفکر اصلاحات هستند و خودشان را اینطور تعریف میکنند. لیکن پیشبینی این است، اصلاحطلبان دستشان برای مشارکت و معرفی نیروهای اصلاحطلب برای فهرست انتخاباتی از سال 94 بازتر از حامیان دولت باشد و سهمیه بیشتری نسبت بهچهرههای نزدیک بهدولت خواهد داشت و دولتیها عدد بزرگی در فهرست نخواهند داشت.
اصولگرایان معتدل چطور؟
عرصه رقابت همیشه آزاد نیست و مشخصا اصلاحطلبان نمیتوانند امید داشته باشند که نهادهای نظارتی بخش بزرگی از نیروهایش را تایید کند که در چنین وضعیتی، لاجرم باید بهموارد تنزلیافته تن بدهند.
یعنی نمیشد در سال 94 بهجای چهرههایی چون کاظمجلالی و یا بهروز نعمتی، افرادی همتراز با پروانه سلحشوری یا غلامرضا حیدری را پیدا کرد و در فهرست امید قرار داد؟
سخن ما این اسـت، اصلاحطلبان چون فعالیتی جبههای دارند، مجبورند برخی از مناسبات احزاب خودشان را بارعایت مصالح جبهه اى دنبال کنند. طبیعی است، آنچه که رهبران اصلاحات مدنظر دارند، این است که کاندیداها از حداقل صلاحیت لازم برای حضور در پارلمان برخوردار باشند. حالا هر کسی میتواند باشد. اینکه بهبرخی از چهرههای اصولگرا اشاره کردید، طبیعی بود که در آن برهه آنها بهترین گزینه بودند وگذر از آنها باعث میشد تا بهافراد فروتر رجوع شود.
نسبت بهشورایعالی انتقادات پراکندهای طرح میشود. عملکرد این شورا را چطور میبینید؟ برخی اینطور میگویند که چرا تصمیمها توسط 12 نفری گرفته شوند که توسط سیدمحمدخاتمی تعیین شدهاند؟
گرچه آقای خاتمی در گذشته محور تعیینکننده و جهتدهنده فعالیتهای اصلاحطلبان بود، اما ایشان علاقهمند است، نقش شخصى کمرنگ شود و اين نقش عمدتاً به ساختار و نهادى پایدار منتقل شود. با توجه بهاینکه آقای خاتمی بهصفتِ انسانى فردى واجد کاریزما است و اذعان داریم که نفوذ و موقعیت و اعتبار او و همچنین اعتماد مردمى و ملی بهسیدمحمد خاتمی چندین برابر کلِ احزابی است که مشی و مرام اصلاحطلبی را برگزیدهاند. در چنین حالتی، طبیعی است که حقِ مسلم او باید باشد تا راس هرم شورایعالیاصلاحطلبان را سر و سامان بدهد.
پس چنین فرایندی را منطقی میدانید.
بله. همه دیدند در انتخابات مجلسدهم با «تکرار مىکنم»ی که آقاى خاتمى بههمه توصیه کرد، در تهران و برخی از شهرها جهتگیرى پیروزى کاملا عوض شد و لیست اصلاحات رای صددرصدی آورد. در واقع ایشان به شخصه بیش از تمام احزاب نقش ایفا میکنند. از این رو میتوان این طور نتیجهگیری کرد؛ انتقادهایی که بهنقش و سهمپذیرى سیدمحمدخاتمی در تصمیمسازیهای شورایعالی طرح میشود، منطقی نیست. البته کسى نمیخواهد بهحرف و نظر منتقدان بیتوجهی نشان بدهد.
احتمال تشکیل پارلمان اصلاحات چقدر است و نظر آقای خاتمی مثبت است؟
اصلاح طلبان دنبال این هستند، با هماهنگی و همنشینیِ اصلاحطلبانِ سراسر کشور که در قالب احزاب مختلف فعالیت دارند، پارلمان اصلاحات را تاسیس کنند. این موضوع الان در دستور کار قرار دارد و مطالعاتی در حال انجام است. خیلی هم خوب است. چه بسا که روند حضور انتخاباتى سال آینده، نزد اصلاحطلبان متکی بر این پارلمان شکل بگیرد که البته باید تایید آقای خاتمی را هم بگیرد. ایشان این نوع تدابیر در مسائل مستحدثه را به گفتگوى عقلا ارجاع میدهد. البته خاتمی موافق این موضوع و علاقمند است، قدرت فردىاش در لایههای هرم ساختارى اصلاحات توزیع شود.
از بحث اصلاحات بگذریم. گروهی در تلاش هستند تا تحتعنوان آکادمی فعالیت دارند، دوباره دستبهکار شده و بهعنوان مثال با لغو سخنرانی علی لاریجانی در 22 بهمن خودی نشان دادند. این گروه چقدر جدیاند و چه فکری در سر دارند؟
آنها در حالی اجازه ندادند آقایلاریجانی در کرج بدون دغدغه سخنرانی کند که ادعای اصولگرایی دارند. پس باید گفت، نوعی خودزنی کردند. این رفتارهای رادیکال بیش از آنکه بهرقیب لطمه بزند، بهخودشان لطمه میزند. وقتی حضراتِ اصولگرای تندرو با رفتارهای افراطی، آقایلاریجانی را دفع میکنند، چنین شخصیتی را بهاصلاحطلبان نزدیکتر میکنند. اساسا همین رفتارهای تند است که امثال لاریجانی را از اصولگراها دور و بهاصلاحطلبان نزدیک کرده است. در حالی که در 20 سال اخیر، هیچ اصلاحطلبی را نمیتوان نام برد که بهسمت اصولگرایان چرخش پيدا كرده باشد. این نوع تغییرِ مسیرها، ریشه در خودپسندی تندروهای اصولگرا و همچنین عقلگرایی اصلاحطلبان دارد که مصداق ضربالمثل «یکی بر سر شاخ و بن میبرید» هستند.
برای سوال پایانی؛ برخی حضور چهرههایی از انجمن حجتیه در دولت را از دلیلهای ناکارآمدیهای موجود عنوان میکنند.
انجمن حجتیه بیش از 35 سال است، حسب تصمیمی که مرحوم آقای حلبی گرفتند، متوقف شده است و دیگر انجمنی با این عنوان نداریم. من به شما صمیمانه میگویم، این موضوعها اهمیتی برای بحث و بررسی ندارند. حجتیه یک نحله فکری با احترامى است که برای خود دیدگاهی دارد و با تأسيس حاکمیت نظام اسلامی، میتوان گفت، ديگر مأموريتى براى خود قائل نيست.
منبع: سایت انتخاب