اخبار

عطریانفر: اصلاح‌طلبان به خاطر عملکرد روحانی در انتخابات 1400 ناکام خواهند ماند

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

رویدادهای سیاسی زنجیره‌ای کشور باعث آن شده تا به باور برخی از تحلیلگران، روند ادامه‌دار برخی مسائل جناحی بر عملکرد نهادهای قانونی کشور سایه افکند. ورود برخی سیاسیون عموماً سایه‌نشین به گود ِ سیاست‎ورزی، نزدیک شدن‌ به موسم، انتخابات 1400، شروع مجلس یازدهم و ناکارآمدی دولت به خصوص در حوزه‌ی اقتصاد، به عنوان مهمترین مسائلی بوده که محمد عطریانفر، از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران طی مصاحبه اختصاصی با راهبرد معاصر نظرات خود را در میان گذاشت.

سوالم، را در مورد آقای موسوی خویینی‌ها شروع می‌کنم. ایشان در سال 88 به اظهر سکوت کردند، در مجلس دهم نیز همینطور و در میان اتفاقات دی‌ماه 96 و آبان 98 و مشکلات اقتصادی چند سال اخیر نیز همین روند را ادامه دادند. اما به یک باره شاهد نگارش آن نامه بودیم. دلیل اصلی نگارش این نامه چه بود؟

 

چه سوال سختی! تمام سؤالاتی که در ذهن خبرنگاری شما مطرح‌ می‌شود در ذهن یک کنشگر سیاسی و یا کسانی که از هم‌پیمانان فکری و همراهان چندین ساله جناب آقای خویینی‌ها هستند نیز مطرح است.‌ می‌توان گفت این سؤالات برای رقبا و افرادی که در جناح مقابل ایشان‌اند نیز مطرح است. حساسیت این سوال به اینجا برمی‌گردد که با توجه به یک دوره طولانی‌مدت و بیش از سی سال سکوت فراگیر ایشان این واقعه رخ داد. حتما مطلع‌اید‌ در سال 1368 وقتی جناب آقای مهندس موسوی از دولت آزاد شدند عملاً خلوت سیاسی را برگزیده و تا سال 1388 درست 20 سال شاهد‌ زوایه‌نشینی ایشان بودیم. در حالی که جناب آقای موسوی‌خویینی‌ها سال‌ها قبل از 1368 به این کنج عزلت پناه بردند و امروز که نامه ایشان منتشر شده 10 سال از سال خروج مهندس موسوی می‌گذرد. این دوره زمانی بلندمدت با سکوت سیاسی حداقل 30 ساله مبدأ توجه مهمی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد. نکته دوم این که شخصیت محترم و بزرگواری چون آقای موسوی‌خویینی‌ها شخصیتی است که هیچگاه بر اثر عواطف و احساسات سخن نگفته است و عقلانیت سیاسی‌ بر هر گونه رویکرد عاطفی و احساسی ایشان رجحان دارد. این بزرگوار همواره در کانون مرکزی مجمع روحانیون مبارز شخصیتی واقع‌گرا بوده که دست بر قضا اگر برخی چهره‌های حاضر در ان مجمع و هم‌فکران و هم پیمانان ایشان سخنی گزاف می‌گفتند ایشان چون لنگری باثبات و شخصیتی تعادل‌بخش ایفای نقش می‌کرد و از تندروی‌ها بازدارنده بود. مجموعه شرایط‌ و خصیصه‌های ذاتی ایشان اشارتی است به این که تدبیر رسانه‌ای و نامه‌نگاری اخیر با رویکرد سیاسی و تاریخی ایشان سازگاری ندارد و علامت سوالی است که مطرح و پاسخ داده شود.

توصیه من این است هیچ یک از موافقین و یا مخالفین، نباید گمانه‌زنی کنند که چرا ایشان چنین کرده و یا چه کارخوبی کرده است. نباید دلیل بتراشند. آنهایی که مخالف ایشان هستند شاید در مقام استدلال به این سمت بروند که رفتاری براندازانه در پیش گرفته و ایشان از ریل انقلاب خارج شده و از گفتمان امام فاصله گرفته است. دیگرانی از دوستان ایشان شاید متقابلاً استدلال کنند و بگویند که این اقدام تاریخی شگرف است و سخنی با تاریخ بوده و آن را متناظر با حرکت سیاسی اشغال لانه جاسوسی بیانگارند و با ادبیات مطنطن و پر مایه و پر حجم تفسیر و تعاریفی پیامبرگونه داشته باشند. به نظر من، هر دو رویکرد به خطا است وآیا می‌توان در این میانه گفت روایت واقعی چیست؟ به نظر من، ما به یک گفتگوی صریح و راستی آزمایی نیاز داریم. ما به بازشکافی، بازخوانی تفصیلی و موشکافی از این نامه نیاز داریم و این نیاز با سخن صریح با شخص آقای موسوی‌خویینی‌ها میسر می‌شود. در غیر این صورت هر روایتی سروده شود، به گمانه‌زنی شبیه خواهد بود. به نظر من، دلسوزان نظام و انقلاب باید گفتگویی انتقادی با ایشان داشته باشند این گفتگو به معنی تایید یا رد سخن ایشان نیست بلکه از باب رمزگشایی توسط ایشان از نامه است.

نامه از واژگانی محترمانه‌ شروع می‌شود و تا خطوط پایانی با منطقی واحد و قابل فهم پیش می‌رود ولی وقتی به آخرین فراز خود می‌رسد، دچار سردرگمی سنگینی می‌شود و این همان ایهام و ابهامی است که نمی‌توان به سادگی از آن رد شد و باید نسبت بدان تعیین تکلیف کرد. و حتما خود ایشان مناسب‌ترین شخصیتی هستند که می‌توانند این موضوع را روشن کنند تا اینکه اسیر گمانه‌زنی‌های افراطی موافق و مخالف شویم. فراز اولیه نقد مشفقانه ایشان قابل فهم است ولی عبارت آخر برای بسیاری مبهم است و باید روشنگری و رمز گشایی کرد. برخی بر این باورند اگر قصد ایشان گفتگوی با رهبری بود از میان همه چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبان، تنها کسی که می‌توانست ارتباط صمیمانه و زودرس با بیت و رهبری به طور مستقیم داشته باشد، ایشان بود و این راه برای ایشان باز و برای دیگران بسته است. و این ظرفیت بالقوه‌ای بود که می‌شد از آن بهره برد و سؤال است چرا ایشان از آن طریق اقدام نکرده‌اند؟ حال اگر بخاطر شرایط فاصله اجتماعی کرونا نیز حس می‌کردند امکان عملیاتی نیست باز هم می‌شد این گفتگو را به صورت سربسته با رهبری پیش می‌بردند. و یا اگر بنا بر پیامی به جامعه بود چه دلیلی داشت که مخاطب این پیام رهبری باشد. می‌شد نامه‌ای به ملت ایران نوشت و گفت انتظار می‌رود رهبری در پاسخگویی و حل مسائل ایفای نقش مؤثر کنند.

 

آقای خویینی‌ها عضو مجمع روحانیون مبارز است، آقای خاتمی نیز عضو همین مجمع است. امروز تکرار آقای خاتمی بی‌اثر شده، شاید آقای خویینی‌ها با این کار می‌خواستند در موقعیت آقای خاتمی ظاهر شوند. نکته بعدی انتشار اخباری مبنی بر بی‌اطلاعی اعضای مجمع روحانیون است.

 

مجمع روحانیون بالذات انجمن سیاسی نیست بلکه اصالتاً محفلی روحانی و با گفتمان پاسداشت دکترین امام (ره) است. آنها روحانیونی هستند که ضلع چپ اندیشه و گفتمان سیاسی امام را از سال 1365 و 66 تاکنون نمایندگی کرده‌اند. افرادی در این 35 سال از این جمع رفته و افرادی به آنها اضافه شده‌اند. در خصوص این نامه ظاهراً و مطلقاً مشورتی با این افراد نشده و حتی چهره‌های شاخص این مجمع نسبت به نامه و این اقدام در اعجاب کامل قرار گرفته‌اند. نامه مشخصاً پیامی انذارگونه و شخصی است. عبارت سیاسی «تَکرار می‌کنم» آقای خاتمی نسبتی با این پیام برقرار نمی‌کند، آن اقدام، دعوت به حرکت اثباتی و فرمان به حضور و احساس مسئولیت ملی و تلاش برای تقویت ذمه و تکالیف ملی بود ولی در این نامه بیشتر وجوه سلبی به چشم می‌آید و انگشت اشاره مستقیم به سمت محوری‌ترین شخصیت نظام است که به اصطلاح پاس دادن توپ در کانون رهبری است تا ایشان پاسخگو باشند. این ادبیات تاکنون در سیاق و کنش جریانات سیاسی و حزبی مرسوم نبوده و نیست. هیچ حزب سیاسی چپ و راست تاکنون چنین رسمی را برنتافته است.

 

وضعیت امروز جبهه اصلاحات به چه صورتی است؟ آقایان موسوی لاری و عارف استعفا دادند. آیا امروز زمان مناسبی برای پوست‌اندازی اصلاحات نیست؟

 

همیشه بر این نکته تأکید داشته‌ام که جامعه سیاسی و جامعه مخاطبین ایرانی باید متوجه و متذکر این نکته باشد که اصلاح‌طلبی یک مقوله است و اصلاح‌طلبان یک ساختاراند و جماعتی با دعوی که باید در محک راست‌اندیشی به سنجه درآیند؛ اینکه الزاماً نفس ادعای اصلاح‌طلبان را شرط لازم و کافی برشمریم و آنها را نمایندگان تام و تمام‌ برای مدعای اصلاح‌طلبی بدانیم غلط است. اصلاح‌طلبی یک گفتمان است و اصلاح‌طلبان یک ساختاراند که می‌کوشند گفتمان مورد نظر را در اندیشه و عمل سیاسی خود نهادینه کنند. این سخن به این معنا است که اگر تصور کنیم کسانی بتوانند با انفعال و یا با رویکرد رادیکال، موضوع اصلاح‌طلبی را از دستور کار ملت خارج کنند تصور باطلی‌ است. اصلاح‌طلبی گفتمان غالب در ایران است و این گفتمان غالب در جامعه از وزن سنگین و حداکثری برخوردار است. این مطالبه اجتماعی و وزن حداکثری در هر زمانی جماعتی را به عنوان نماینده خود برمی‌گزیند. در سال 96 از منظر اصلاح‌طلبی از حسن روحانی اصولگرا دفاع کرد چون به عملکردها توجه داشت نه به عنوان. شخصیت محترمی مثل آقای لاریجانی در مجلس به رویکرد ایشان توجه شد و دیدیم بخش معتنابهی ازعملکردها اصلاح‌طلبانه است. علی‌رغم اینکه مدیریت ایشان درگذشته بر صداوسیما از جانب اصلاح‌طلبان محکوم به فرقه‌گرایی بود اما پس از یک بازه زمانی 10 ساله دیدیم برخی اقدامات ایشان مورد حمایت طیف اصلاح‌طلبان قرار گرفت. من عقیده دارم برای نشاط و سرزندگی اصلاح‌طلبی بعد از یک دوره زمانی 20 ساله و درنگ طولانی اشخاصی خاص باید به عنوان امری ضرور، ساختار دچار تحول و پوست‌اندازی شود و چهره‌های جدیدی نماد این اندیشه و فکر باشند از این حیث است که برخی از این جابجایی‌ها مورد استقبال است. تغییر در مدیریت چهره‌های سنتی اصلاح‌طلبی گامی رو به جلو است.

 

آیا به نظر شما آقای عارف در انتخابات 1400 شانسی دارد؟

 

در انتخابات 1400‌ اصلاح‌طلبان به خصوص سه - چهارتا از احزاب سیاسی آنها که عمده هستند، باید تدبیری اندیشند و تصمیمی جبهه‌ای بگیرند و با تشخیص فردی نمی‌توان مفید بود. در انتخابات پیش‌رو اگر شرایط برای نامزدی اصلاح‌طلبان جدی و معنادار باشد باید شخصیتی که بتواند متناسب با زمان در صحنه مقاومت حضور پیدا کنند معرفی شود تا برد ملی داشته باشند باید چهره‌ای باشد که ذیل مفهوم‌ وخصیصه رجل سیاسی به خوبی و‌جاهت کافی تعریف شود و بتواند از سیاست‌های انقباضی شورای نگهبان به سلامت عبور کند و جامعه البته شناخت خوبی از او داشته باشد و ان فرد گفتمان غالب و مطالبات جامعه و جریان اصلاح‌طلبی را نمایندگی کند. با این ویژگی‌ها باید دست به مقایسه زد و دید چه کسی برای این شرایط مناسب است از این فاصله زمانی، نمی‌توان به صرف اینکه کسی از یک موقعیت استعفاء می‌دهد برای او موقعیت قطعی دیگری تعریف کرد.

 

اگر اصلاح طلبی در سال 1400 منسجم شود و کاندیدایی معرفی کند آیا انعکاس عملکرد دولت در جامعه مانع از رأی آوری کاندید اصلاح‌طلبان نخواهد شد؟

 

چون رقابت‌های سیاسی، رقابت‌هایی منطقی و حزبی نیست جمعیت گسترده‌ای از رای‌دهندگان و آرا به صورت سیال جابجا می‌شود بخش عظیمی به عملکرد بدنه حاکم که اصولگرایی و یا اصلاح‌طلبی است نگاه می‌کند و می‌خواهد بداند این بدنه موفق بوده یا نه؟ امروز ما در نقطه‌ای قرار گرفته‌ایم چون آقای روحانی پشتیبانی اصلاح‌طلبان را همراه خود داشت و جامعه‌ امروز در مشکلات عدیده‌ای دست و پا می‌زند و تمام این نامرادی‌ها را به خطا از چشم دولت می‌بیند خواهی نخواهی، خروجی این خواهد بود که اصلاح‌طلبان به دلیل حمایت‌های پیشینی از آقای روحانی لطمه خواهند دید. لذا باید واقع‌بینانه سخن گفت بعید به نظر می‌رسد در سال 1400 اصلاح‌طلبان دست برتری داشته باشند و به پیروزی برسند. این نکته دور از ذهن است ولی به هر حال ما باید در سیاست ورزی به وظیفه خود عمل کنیم و دچار انفعال نشویم. وقتی در سال 92 پیروز شدیم این پیروزی متکی بر شکست سال 84 و 88 بود. عدم موفقیت احتمالی در 1400 حکم نمی‌کند دست از رقابت برداریم اگر دچار انفعال شدیم از زاویه دید مردم غیب خواهیم شد. معمولاً در انتخابات میان دوره‌ای آمریکا بالای 90درصد پیروزی از آن رییس‌جمهور مستقر است ولی باز هم رقیب شرکت می‌کند و البته تعیین‌کننده است.

در سال 92 مردم نسبت به اصلاح‌طلبان اتفاق نظر بیشتری پیدا کردند، اگر عملکرد دو دوره اخیر قابل توجیه بود شاید باز هم اصلاح‌طلبی مورد اقبال قرار می‌گرفت.

 

تجربه تاریخی نشان داده است در طول دوران چهل سال از بدو انقلاب و به خصوص در سال‌های اخیر چون وزن بهبود‌خواهی و اصلاح‌طلبی جامعه بیشتر از اعتبار سیاسی نیروهای سنتی بوده است، لذا همواره مورد توجه مردم قرار دارد. البته امر اجرا با خود، مسئولیت‌هایی به همراه می‌آورد. واقعیت امر اجرایی و تدبیر معیشت مردم در ایران به گونه‌ای است که هر کسی در دولت حضور پیدا کند رویکردهای غیراصولگرایانه خواهد داشت و سنخ حضور او غیر اصولگرا خواهد بود چون مردم چیز دیگری متوقع‌اند. نمی‌توان شکم مردم را با شعار و سلام و صلوات سیر کرد، نمی‌توان مردم را فقط به ارزش‌های دینی دعوت کرد، ولی آینده نسل بعدی آنها را تضمین نکرد و به آرمان‌های آنها پاسخ نداد. این واقعیت‌های جامعه ایرانی است و ما این خصلت را پسندیده‌ایم. در طول سال‌ها فعالیت اصلاح‌طلبی این جناح در موقعیتی قرار گرفته که یا با اسم و رسم قدرت اجرایی را به دست گرفته و کسی را ریی‌ جمهور کرده که او تا دیروز با اصلاح‌طلبی پیوندهای ساختاری داشت و یا اگر موفق نشدند و کسی از جبهه رقیب پیروز شد رقیب بعد از مدتی از "اسم"‌ رنگ می‌بازد و "رسم" او اصلاح‌طلب می‌شود، چون باید پاسخ بدهد و اگر غیر از این باشد شکست خورده است. من از این جهت امیدواری واقع‌بینانه‌ای دارم. آقای احمدی‌نژاد تستی برای این مسئله است. او در دوره اول شلنگ و تخته می‌انداخت چون نابلد بود ولی در پایان دوره دوم برای جذب نظر مردم حرف‌های اصلاح‌طلبانه‌ اما کمیک‌ می‌زد! آقای قالیباف در زمانی که شهردار تهران بود مواضع غلامحسین کرباسچی را تکرار می‌کرد و می‌خواست اصلاح‌طلبانه رفتار کند.

چرا مسئولین و رؤسای جمهور در دوره اول راضی‌کننده‌تر از دوره اول خود را نشان داده و عملکرد مطلبو‌تری دارند؟

 

عمده‌ترین دلیل این است که در ایران مدیریت تابع سیاست‌های کف خیابانی است. سیاست ورزی باید در حزب باشد. حتی اگر پیامبر را بیاورید باید با تیمی کشور را اداره کند باید نیرو داشته و دست مسلط داشته باشد. حضرت امیر در دورانی که به حکومت رسیدند استانداران مسأله‌داری داشت که آنها را عزل کردند. عوامل همکار مهم هستند. اگر سیاست را به باشگاه‌های حزبی بردید رجل سیاسی تربیت می‌شود. و بر این منوال افراد وقتی در قدرت نیستند در حوزه تخصصی خود جریان حاکم را قدم به قدم و سایه به سایه تعقیب‌ می‌کنند. این شیوه متأسفانه امروزه وجود ندارد. در کشور ما بعد از برگزاری انتخابات احزاب به خواب زمستانی می‌روند و تا شش ماه قبل از انتخابات بعدی بیدار می‌شوند. سه‌سال و نیم خواب هستند و وقتی بیدار می‌شوند برای شلوغ کردن و سهم بردن و ماهی گرفتن از آب گل آلود است.

گفته‌ می‌شود آقای واعظی همه کاره دولت روحانی است. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟

 

این سطح از گفته‌ها، سبک و نازل است. طبیعی که رییس‌دفترِ رییس‌جمهور مسئولیت‌های زیادی داشته باشد چه بسا شخص رییس‌جمهور همه این موارد را به ایشان واگذار کرده باشد در سطوح عالی قدرت مسئولین، امور را تدبیر‌ می‌کنند. قرار بر این نیست که همه امور توسط خود رییس جمهور انجام شود. در کشور ما سطح مشکلات باید ذیل سه سطح تعریف شود. یکی به ساختارهای حقوقی حاکم بر می‌گردد یعنی شما می‌بینید اختیارات در جایی تمرکز کرده‌ و پاسخگویی در جایی دیگر است. شما از هر کسی به میزان اختیاراتش تکلیف می‌خواهید. در حوزه فرهنگ نهادی که کمترین مسئولیت را دارد و باید پاسخگوی همه به تمام وکمال باشد دولت است.‌ انبوهی از نهادهای فرهنگی که به لحاظ مالی و ساختاری خارج از اراده دولت هستند وجود دارند. این نهادها نامرئی‌اند ولی امکانات می‌گیرند و مسئولیت بسیار برعهده دارند و قدرت متصرف دارند ولی پاسخگو نیستند. شاخ شکسته‌ای چون وزارت ارشاد را زیر فشار قرار می‌دهند. در مسائل سیاست خارجی و مسائل راهبردی نیز به همین صورت است. مردم قادر به فهم این موضوع نیستند. سیاسیون این موضوع را لمس کرده‌اند. حضرت امیر فرمود کسی که اطاعت نمی‌شود رأی و امر او دیده و شنیده نمی شود. این یک بخش از مشکل است و بخش دیگر به زمان و روزگار فعلی ما بر‌ می‌گردد. مسائلی از جمله هسته‌ای و حقوق بشر و روابط منطقه‌ای و معضل اسرائیل و... که کل نظام باید پاسخگوی تبعات آن باشد بر دوش دولت نهاده شده است و مردم این داستان را نیز از چشم دولت‌ می‌بینند. محور سوم نیز به ناتوانی‌ها و انفعال و خستگی و بی‌کفایتی و عملکرد غیرحرفه‌ای برخی دولتیان بر می‌گردد. ۲۰درصد به دولت بر‌ می‌گردد ولی ۸۰درصد پاسخگویی باید داشته باشد. مردم دولت را‌ می‌بینند ولاغیر!

مجلس بسیار تند‌ می‌رود به نظر نمی‌رسد این مجلس برای همراهی با دولت آمده باشد. آیا‌ می‌توان گفت دولت روزهای سختی در پیش رو دارد؟

 

قصد اعضا و مفردات مجلس این است ولی آنها نباید از شأن نهاد مجلس و مأموریت ذاتی آن جلو بزنند این نمایندگان با رویکرد انتقادی نسبت به دولت آمده اند و شورای محترم نگهبان با آنها هم، کاری ندارد. امروز مجلس را در اختیار دارند ولی حق ندارند رفتارهای فردی خود را تعمیم بدهند و از این موضع به سوی برهم زدن تعادل سیاسی در کشور پیش بروند. از این رو رهبری در روزهای گذشته در گفتگویی ویدئویی خطاب و عتابی سنگین گرچه در لفافه با این طیف داشت. رهبری معظم تمام حرکت‌های تشنج آمیز این طیف را با ادبیاتی فاخر و در پرده رو کرد، این بازی‌ها کودکانه است مجلس نشان داد در گام اول دچار شکست و بحران است. این بحران ناشی از عدم مدیریت کارآمد است من نمی خواهم از شخص آقای قالیباف صحبت کنم چون ایشان یکی از ارکان مدیریت است. چرا علی لاریجانی در مجالس گذشته موفق بود چون فهم منطقی از مجلس و کارکردهای ملی آن داشت و از نهاد پارلمان درک روشنی داشت و موافق و مخالف را مدیریت می‌کرد نباید از فرصت پارلمان برای موافقت‌ها و مخالفت‌های شخصی استفاده کرد. این نمایندگان رای مردم را دارند. قدرت جامعی که باید این جمع را مدیریت‌ و تدبیر سیاسی را حاکم کند غایب است. مجلسی که اکثریت مطلق اصولگرا دارد در این موقعیت باید مصالح ملی را تعقیب کند. چرا مجلس ششم دچار معضل شد؟ آنها هم دچار چنین آسیبی بودند و فکر‌ می‌کردند حالا که نهاد پارلمان را در اختیار دارند باید هر نظریه‌ای که در حزب و گروه سیاسی خود و بر اساس منفعت‌های حزبی برای آنها تعریف شده است را در موقعیت مصالح ملی اعمال کنند. در حالی که اگر مصالح ملی برمنفعت حزبی منطبق نبود اولویت با مصالح ملی است. اگر تا دیروز اصولگرایان بر سر مجلس ششم‌ می‌زدند و برخی معتدلین اصلاح‌طلب نیز نقدهایی را علیه مجلس ششم داشتند این مجلس نشان داد که شبیه به مجلس ششم دارد.

 

منبع: سایت راهبرد معاصر

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی