چهار سال پیش در چنین روزی، خبری منتشر شد که مرد روزهای بحران درگذشت؛ آن مرد کسی نبود جز آیتالله هاشمی رفسنجانی. شخصیت برجستهای که چند دهه از عمر پربار خود را برای سازندگی کشور صرف کرد و سالها تلاش کرد تفکر سازندگی را در کشور رواج دهد تفکری که به باور بسیاری در دورههای مختلف دچار فراز و فرودی بسیاری شده است از این رو به باور بسیاری، ضرورت توسعه کشور ایجاب میکند که این تفکر بیش از پیش در کشور ترویج و بسط و شرح، داده شود. در این ارتباط مصطفی هاشمیطبا، عضو هیئت موسس حزب کارگزاران سازندگی ایران، به گفتوگو با برنا پرداخت که در ادامه میخوانید:
تفکر سازندگی در این دوره از شرایط کشور تا چه حد میتواند کمک کننده باشد؟
بر این باورم که انسان زنده است برای اینکه سازندگی کند و رشد و پیشرفت کند؛ برخی سازندگی را در پل، ساختمان و جاده میبینند ولی سازندگی معنای وسیعتری دارد و آن رشد و توسعه انسانها همراه با آن چیزی است که در مظاهر طبیعت وجود دارد. دامنه این سازندگی هم بسیار وسیع است. در حقیقت ابتدا ما باید به رشد انسانها فکر کنیم چون وقتی انسانها رشد کنند خودشان میتوانند عوامل دیگر را به کار بیاندازند.
مثلا در زمان مرحوم هاشمی با توجه به اینکه ایشان ذهن رشد و توسعهای داشتند جایی مثل دانشگاه آزاد تأسیس شد که در بسیاری از نقاط کشور این دانشگاهها به بالندگی رسید. به بیانی دیگر تأسیس دانشگاه آزاد بدین منظور نبود که همه مدرک بگیرند، چون برخی میگویند مدرک گرفتن افراد مستلزم ایجاد شغل در همان زمینه است و دانشگاهها برای رشد ذهنیت افراد و در حقیقت تطبیق انسان با شرایط علمی تأسیس میشوند. لزوما هم این نیست که اگر کسی در یک رشتهای فارغ التحصیل شود، ضرورتا باید در آن رشته شغل پیدا کند و استخدام شود. این گونه نیست بلکه باید تسهیلات دانشگاهی برای همه مردم فراهم و از انحصار خارج شود حال برخی فعالتر هستند و میتوانند در زمینه خاصی فعالیت کنند برخی هم به دانش خودشان بسنده میکنند و فعال نمیشوند.
در مجموع از نظر من یک رییسجمهور باید یک رییسجمهور مولف باشد صرفا نگوید میخواهم قانون را اجرا کنم و به روزمرگی دچار شود بلکه باید ذهنیت فعال، مبتکرانه و ذهنیت آیندهنگر داشته باشد. بنابراین سازندگی را باید به این معنا تجربه کنیم و نسبت به آن حساسیت داشته باشیم.
با توجه به این گفتهها، شخصیت مرحوم هاشمی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا ایشان از ذهنیتی فعال برخوردار بودند؟
یقینا این گونه است. به هر حال ممکن است هر کسی از زوایای مختلف مورد تحلیل قرار بگیرد، مرحوم هاشمی اولین کتابی که تألیف کردند امیرکبیر بود یعنی ذهنشان به سمت امیرکبیر بود. بدین گونه که امیرکبیر میخواست ایران را به سمت تحول و پیشرفت سوق دهد متأسفم که برخی نسبت به امیرکبیر ذهنیت بد دارند. اوضاعی که ایران در آن زمان پیدا کرد بسیار تاسفبرانگیز است یعنی حکومت در آن زمان فقط به خواست درباریان و اطراف عمل میکرده و شرایط بسیار نامناسب فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در ایران حاکم بود. مرحوم هاشمی هم دارای ذهن فعال برای رشد افراد داشتند و هم اینکه میخواستند ایران به سمت سازندگی حرکت کند اما در حد خودشان، تلاش کردند. به هر حال ممکن است بسیاری از متفکران که از دور دستی بر آتش دارند آنچنان، برخی از اقدامات ایشان را برنتابند اما در مجموع میبینیم ایشان بسیار به فکر آینده کشور، به فکر سازندگی و رشد و بالندگی و ذهن مردم و جوانان بودند و آینده را هم برای خودشان بسیار خوب میتوانستند، ترسیم کنند.
ذهنیت فراجناحی مرحوم هاشمی تا چه حد در موفقیتهای ایشان در دوران مسئولیت تاثیرگذار بوده است؟
اگر کسی بخواهد اقداماتی خوبی انجام دهد باید ذهنیت های سیاسی، حزبی و جناحی را کنار بگذارد برای اینکه همه مردم به کشور علاقهمند هستند اما اینکه یک عده را کنار بگذاریم و یک عده را بیاوریم و تقویت کنیم و فرقی هم نمیکند در هر زمانی که باشد، کار پسندیدهای نیست. در زمان آقای خاتمی ایشان چون به عنوان اصلاحطلب اصلی مطرح بودند واقعا برخی از نمایندگان خودشان را از جناح اصولگرایان و راست انتخاب میکردند و به آنها اعتماد داشتند و به نوعی با طیب خاطر آنها را انتخاب میکرد. به هر حال اگر قرار باشد کسی به سازندگی و آینده کشور فکر کند آن دیدگاه تنگنظرانه و به اصطلاح فرقهگرایی و حزبگرایی را باید کنار بگذارد و همه مردم را که به نوعی، مرتبط با آینده کشور هستند در نظر بگیرد.
مرحوم هاشمی رفسنجانی روی اصلاحطلبان تا چه حد توانست تاثیرگذار باشد؟
مرحوم هاشمی رفسنجانی روابطشان را با جناحهای سیاسی تنظیم میکردند بنابراین به آن معنا تسلیم اصلاحطلبان نبودند و به همین دلیل هم برخی از افرادی که خودشان را اصلاحطلب میدانستند، هجمههایی به ایشان وارد میکردند. به هر حال در آن زمان مرحوم هاشمی به عنوان اصولگرا شناخته شده و در طیف روحانیت مبارز بودند. همین حالا هم کسانی که خودشان را اصولگرایان اصیل میدانند بسیار ناجوانمردانه به مرحوم هاشمی حمله میکنند و معلوم نیست بالاخره اگر ایشان اصولگرا بوده، اگر معتمد امام بوده و اگر رفیق 50 ساله رهبر بوده اند به اذعان شخص مقام معظم رهبری، به چه دلیل اینها که خودشان را اصولگرا میدانند به ایشان حمله میکنند، اتفاقا همیشه روابط مرحوم هاشمی ظاهرا با آن طیف اصولگرایان بیشتر نزدیک بود و برخی از اصلاحطلبان به مرحوم هاشمی حمله میکردند اما به هر حال ایشان، رابطهشان را با طرفین تنظیم میکرد و هیچ دید خاصی نسبت به حذف گروه خاصی نداشت.
آقای هاشمیطبا! یعنی میفرمایید اصولگرایی مرحوم هاشمی با اصولگرایی که در حال حاضر شاهد آن هستیم، تفاوت داشت؟
در حال حاضر هم اصولگرایان با یکدیگر متفاوت هستند به گونهای که به یکباره یک گروهی تشکیل میشود و بقیه اصولگرایان را کنار میگذارد، به آنها حمله میکند و تهمت میزند. مثلا ببینید در حال حاضر به علی لاریجانی که به نوعی اصولگرا است چگونه حمله میکنند؟ یا به مرحوم هاشمی که به هر حال جزو روحانیت مبارز و اصولگرایان بودند چگونه حمله میکنند؟ اینها به نوعی اندیشههایی مخربی است که همواره در میان برخی از افراد وجود دارد منتهی چون بلندگوهایشان قوی است، بقیه فکر میکنند که تعداد آنها زیاد است.
از چه زمانی این تخریبها شروع شده است. بسیاری میگویند که از زمان احمدینژاد و آن مناظرات تلویزیونی در سال 84 افزایش یافته است به گونهای که اتهامزنی به راحتی انجام میشود؟
متأسفانه کسانی که شروع به این کار کردند مورد مواخذه قرار نگرفتند. به عنوان مثال وقتی افرادی تهمت میزنند، دروغ میگویند یا وعدههای دروغین میدهند همان موقع شورای نگهبان که مسئولیت تایید صلاحیت را داشته به عدم صلاحیت آن افراد رأی دهد و بگوید که اینها از نظر ما صلاحیت ندارند. به هر حال اگر کسی مورد تایید شورای نگهبان است هیچ کس حق ندارد به آن فرد اتهام وارد کند ولی متأسفانه حتی برخی اتهامزنی را یک امر واجب دینی به حساب میآورند و اخلاقیات را فراموش میکنند.
یعنی اگر شورای نگهبان در آن زمان، مانع اتهامزنی افرادی مانند احمدی نژاد میشد او اجازه نداشت به دیگران هجمه وارد کند؟
به طور کلی کسانی که وارد عرصه مناظره انتخاباتی میشوند کسانی هستند که شورای نگهبان آنها را تایید کرده است بنابراین از اینکه اتهامی به دیگران وارد کنند باید اجتناب کنند برای اینکه یک اتهامی است که باید در دادگاه اثبات شود و شورای نگهبان هم فرض را بر این گذاشته که اینها صلاحیت دارند. به عنوان مثال در مناظرات انتخاباتی دیدهایم که میگویند مثلا من زمین گرفتهام یا فلان کار را کردهام و غیره. به هر حال شورای نگهبان در این باره اطلاعات موثق دارد و این اتهامزنیها باید در دادگاهها اثبات شود و کسی که اتهام میزند از صلاحیتی که شورای نگهبان به او داده تجاوز کرده و در واقع صلاحیت خودش را زیرسوال برده است.
بنابراین شورای نگهبان باید رصد میکرد یا رصد کند که افراد در حین انتخابات دروغ نگویند، وعدههای پوشالی ندهند، اتهام به دیگران نزنند و فقط درباره برنامههایشان صحبت کنند. مثلا فرض کنید بنده برنامهای ارائه میدهم در مقابل مخالف بنده در تبلیغات ریاست جمهوری باید بگوید که فلان بخش برنامه اشتباه است یا غیرعملی است یا ممکن نیست. اما متأسفانه در مناظرات انتخاباتی برخورد شخصی صورت میگیرد همان اتفاقاتی که در انتخابات آمریکا بین ترامپ و بایدن اتفاق افتاد و به یکدیگر اتهامات شخصی زدند که این متأسفانه در کشور ما هم وجود دارد.
انتقادات اصلاحطلبان به شورای نگهبان مبنی بر ردصلاحیت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس 98 را چگونه ارزیابی میکنید؟
اطلاعات خاصی ندارم که بگویم چرا فلان شخص را رد کردند و چرا فلانی را تایید کردند. اما اگر مردم استقبال خوبی از انتخابات میکردند طبیعتا نتیجه با همین تعداد افرادی که تایید صلاحیت شده بودند به گونه دیگری رقم میخورد کما اینکه نفر اول انتخابات اخیر تهران برابر با نفر سی و یکم انتخابات گذشته رأی آورده بود. تعداد کسانی که رأی دادند تعداد کمتری بودند آن تعیینکننده است که مردم پای صندوق بیایند و رأی دهند.
نگاه شما به انتخابات ریاست جمهوری آینده چگونه است؟
فکر میکنم علاوه بر اینکه شورای نگهبان باید سوابق اجرایی و اقدامات افراد را علاوه بر صلاحیت فردی بسنجد انتخابات را هم باید رصد کند و اگر کسی تخلف کرد بلافاصله عکسالعمل نشان دهد و به مردم اعلام کند که از نظر شورای نگهبان، صلاحیت فلان کاندیدا به دلیل تخلف زیر سوال رفته است.
آیا اصلاحطلبان، کاندیدایی دارند که تاییدصلاحیت شود؟ سازوکار آنها برای انتخابات 1400 چگونه میبینید؟
درباره سازوکار اصلاحطلبان اطلاعات دقیقی ندارم و چیز خاصی هم نشنیدهام که در حال انجام چه اقداماتی هستند بنابراین باید زمان بگذرد شاید هم بعد از عید مشخص شود. به هر حال در جریان اصلاحطلبی، افرای هستند که بتوانند کاندیدای ریاستجمهوری شوند همانطور که در جناح اصولگرا ممکن است. بنده افرادی را در جریان اصلاحطلبی میشناسم که صلاحیت دارند و میتوانند کاندیدا شوند.
با توجه به اینکه انتخابات 1400 هم در پیش است تفکر سازندگی را در کشور چگونه میبینید؟
متاسفانه تفکر سازندگی در کشور بسیار ضعیف است و بیشتر تفکر سیاسی غالب است. به بیانی دیگر آینده کشور را تفکرات سیاسی تعیین نمیکند بلکه آینده کشور را سازندگی تعیین میکند یعنی سازندگی انسانها و سازندگی امکانات مملکت، چون اگر امکانات مملکت تضعیف شود که شده، آیندهای نامعلوم در انتظار است. مثلا در حال حاضر سالیانه چندین میلیارد دلار کالای کشاورزی وارد میکنیم یعنی اینکه کشاورزی ما نمیتواند نیاز مردم را فراهم کند یکی از وجوه سازندگی، کشاورزی مدرن و رفع نیازهای مردم است. وقتی ما سالها است وارد کننده کالاهای کشاورزی هستیم پس معلوم است که این مشکل را داریم و باید به سمت بهبود آن برویم که وابسته نباشیم. بعید میدانم دولت آینده دولتی باشد که تفکر سازندگی داشته باشد بیشتر تفکر گذران روزمره دارد.
منبع: خبرگزاری برنا