سیما پروانه گهر:
با اعلام نتایج بررسی صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری 1400 باز هم جریان اصلاحات در دوراهی اسفند 98 قرار گرفت؛ دوراهیای که در آن بخشی از جریان در سکوت به گفته خود اعتراض کرد و بخشی از گزینههای موجود کاندیدا ارائه داد. غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی ایران با تاکید بر شرکت در انتخابات ریاستجمهوری، عدم مشارکت برخی از اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم را یادآوری و تاکید کرد همان کسانی که به ارائه لیست کارگزاران نقد داشتند امروز منتقدین سرسخت عملکرد مجلس یازدهم هستند. او میگوید: «یک تشکل سیاسی منتقد باید به دنبال تغییر وضعیت موجود با ابزارهایی که در اختیارش است باشد و یادآوری میکند که اجماع و مدیریت صحیح در اسفند 98 میتوانست باعث پیروزی لیست اصلاحطلبان شود و امروز بالغ بر 200 نماینده از عملکرد ردصلاحيت هاي خلاف خواست مردم حمایت نکنند. کرباسچی ضمن این که تاکید دارد که دلایل ردصلاحیتها باید برای جامعه شفاف باشد میگوید که قهر با صندوق رای یعنی خلع سلاح خودمان. وی تشریح میکند که عدم مشارکت از جانب حاکمیت اعتراض جدی تلقی نمیشود و آن را به هزارن شیوه توجیه میکند. کرباسچی میگوید: برای اعتراض واقعی به یک سناریو ازپیشچیدهشده، با حضور در صحنه انتخابات و رایآوری گزینهای دیگر میتوان بازی را برهم زد. رای ندادن پیام اعتراضی نیست. پیام موثر این است که رای بدهی و بگویی چه کسی را نمیخواهی. گفتوگوی سازندگی را با دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی را در ادامه میخوانید:
در ابتدا میخواستم بفرمایید که چشمانداز جنابعالی از وضعیت انتخابات چیست؟ با توجه به ردصلاحیت تمام نامزدهای جبهه اصلاحات در ابتدا یأس و ناامیدی بدنه اصلاحات و احزاب را فراگرفت اما به نظر میرسد این روزها کموبیش توجهات به آقای همتی جلب شده و بارقه امیدی به وجود آمده است. در ابتدا نظرتان را درباره ردصلاحیتها و سپس وضعیت موجود بفرمایید.
این اختلافسلیقهها مسبوق به سابقه است و از ابتدای انقلاب تا به امروز در بین گروههای مختلف وجود داشته. از ابتدای انقلاب در دفاع از کسانی که در هیئتهای اجرایی و نظارت ردصلاحیت میشدند یا صلاحیتشان احراز نمیشد، گروههای چپ و راست اعتراض میکردند. اين مسئله تازه و جدیدی براي سياسيون نیست. ما نیز به عنوان گروههای اصلاحطلب،يا چپ عموما نسبت به ردصلاحیت کاندیداهای مورد نظرمان معترض بودهایم. امروز هم به طور حتم همینطور است. علاوه بر این که در این دوره، این ردصلاحیتها یا عدم احرازصلاحیت کاندیداها توسط شورای نگهبان، حتی در بخشهایی از طیف اصولگرا نیز توجیهپذیر نیست. اينكه ریاستجمهوری، نمایندگی مجلس یا شورای شهر را دست آدم نااهل یا فاسدی بدهند، هیچ گروه سیاسی چنین چیزی را تایید نمیکند اما این که نیرویی که در مناصب مختلف و رده بالا کار کرده و 4 دهه فعال بوده و هنوز هم مسئولیتهای حساس دارد، صلاحیتش احراز نمیشود و توضیحی بابت آن به جامعه داده نمیشود، برای افکار عمومی و نیروهای سیاسی قابل قبول نیست. در این دوره، برخی از موارد عدم احراز صلاحیت، حتی برای اصولگراترين گروه هاي سياسي نیز توجیه ندارد. نیروهای سیاسی عموما مایل هستند اگر اشتباهی دارند یا جایی از کار خود و کاندیدایشان مشکلی دارد به صورت شفاف به آنها گفته شود. این عدم شفافسازی همچنان از سوی شورای نگهبان وجود دارد. از طرف دیگر این فضا با انتقاداتی که به اصل انتخابات میشود، همراه شده است. انتقاداتی همراه با تبلیغات منفی از بیرون و داخل کشور که از اساس اصل انتخابات را راهکار تحقق اهداف خود نمیدانند. این دو در کنار هم روحيه اي را ایجاد میکند که منجر به دید منفی به اصل مسئله انتخابات میشود. علاوه بر این باید به مسائلی از قبیل نارضایتیهای عمومی مردم در شرایط فعلی اقتصادی و سیاست داخلی و خارجی کشور و بعضا انتقاد از عملکرد دولت و موضوع درگیری جامعه با بحران و همهگیری کرونا که باعث از دست رفتن عزیزان هزاران خانواده شده است، توجه کرد. مردم خسته و عصبانی و ناراحت از این وضعیت طبعا ممکن است عکسالعملهایی داشته باشند. شاید تنها جایی که محل تخلیه این بار روانی و سیاسی تلقی شود، صحنه انتخابات باشد که در این دوره نیز شرایط خاصی پیدا کرده است. همه این موارد دست به دست هم داده و شرایط جدیدی را برای انتخابات به وجود آورده است. لذا با نگاه منصفانه، نمیتوان تنها یک مجموعه یا یک نفر یا یک عامل را مقصر دانست. از طرف دیگر کاندیداهایی که تایید صلاحیت شدند و نظام علاقه دارند که انتخابات به خوبی برگزار شود. ولي گاهی هم اظهارات عجيبي میشود که مردم کم شرکت کنند یا زیاد شرکت کنند مهم نيست!. میگویند اهمیتی ندارد که مردم در انتخابات کم شرکت کنند، البته کسی نمیگوید که اگر در انتخابات مشارکت پایین باشد، صندوقهای رای پودر شده و به هوا میرود اما به هر حال انتخابات ابزاری برای تایید وحضور مردم است، برای گرفتن پشتوانه و مشروعیت. اگر قرار باشد دولتی با رای بسیار پایین بر سر کار بیاید طبیعتا با چه پشتوانهای میخواهد تصمیمات کلان بگیرد؟ به هر حال متاسفانه اينگونه اظهارات وعدم شفافيتها در این فضای جامعه به خستگی و ناامیدی روحی مردم اضافه میکند.
برخی معتقدند که گفتمانهای موجود همچون اصلاحطلبی و اصولگرایی، با افت قابل ملاحظهای روبهرو شده است و دیگر پاسخگوی مطالبات مردم نیست. حتی بعضا میبینیم که برخی از نامزدها نیز چه در اصولگرایی و چه در اصلاحطلبی تاکید میکنند مستقل هستند و جدا از جریانهای سیاسی هستند. با توجه به اینکه در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری هستیم، به نظر شما برای جلب مردم باید گفتمان خود را تغییر داد و رویکرد جدیدی اتخاذ کرد یا همچنان باید از گفتمانهای مسلط و موجود مثل میانهروی یا اصلاحطلبی، استفاده کرد؟
مساله امروز جامعه گفتمان نیست. مسئله امروز این است که مشکلات جامعه حل نمیشود. یعنی مسائل جاری و وابسته به زندگی روزمره مردم با این نوع عملکرد و با این نوع تعامل بین بخشهای مختلف حاکمیت به سمت حل شدن نمیرود. مشکلات اقتصادی، اجتماعی و روانی، مشکلات گروههای سیاسی و تبلیغات گسترده علیه نظام که جواب درستی نیز به آنها داده نمیشود-و روز به روز نیز پیچیدهتر و سختتر میشود- بیپاسخ مانده است.
گفتمان یک گروه سیاسی روی نوع تبلیغات و عملکرد آن گروه تاثیر دارد اما آنچه به مردم مربوط است و برای مردم باعث دغدغه و نگرانی شده، این نیست که در بیانیههایمان چه میگوییم یا چه گفتمانی در سخنرانیهایمان و تصمیماتمان داریم. اکثریت قاطع مردم به دنبال این هستند که مسائل خوراک، غذا و برق و گاز و مسکن روی روال قابل پیشبینی و قابل اتکایی باشد و زندگی نرمال و شغل باامنیت داشته باشند. مشکل مردم اصل کارآمدی و حل مسائل جاری و روزمره زندگی است.البته پشت سر این جبههای که برای حل مشکلات مردم میایستد گفتمان و نیروی توانمند منطقی لازم است تا مسائل را توجیه کند و شکل دهد. آنچه تحت عنوان رویگردانی یا عدم مقبولیت جریانات اصلاحطلب و اصولگرا گفته میشود به موضوع «عدم حل مشکلات و فقدان کارآمدی برای اکثریت جامعه» بر میگردد. البته گروههای سیاسی نیازمند «منطق قوی و توجیه سیاسی» برای فعالیت هستند. برخی از بحثها بین گروههای سیاسی است اما برای مردم اصلیترین مساله «زندگی نرمال و قابل پیشبینی» است. اصل مسئله پیشبینی درباره عدم استقبال مردم از انتخابات نیز «استخوان لای زخم ماندن گرههای زندگی مردم» است. وقتی مشکلات مردم حل نمیشود منتهی به نارضایتی از کل مجموعه میشود. من گفتمان را تنها در مجموعههای سیاسی قابل طرح و موثر میدانم و در عموم مردم نیز باید به مولفه کارآمدی توجه داشت.
با توجه به اینکه کارگزاران یکی از سه حزب مهم جریان اصلاحات است، در این انتخابات چه تصمیمی دارد؟ بسیاری از احزاب اصلاحطلب پس از ردصلاحیتها نامهای منتشر کرده و اعلام کردند که در انتخابات شرکت نمیکنند چون نامزدی ندارند. اما اسم کارگزاران در آن لیست نبود. آیا کارگزاران تصمیم دارد در انتخابات شرکت کند و نامزد معرفی کند؟
وقتی یک حزب، گروه یا جناح سیاسی که از وضعیت موجود ناراضی باشد قاعدتا به دنبال تغییر وضعیت موجود میرود، برای تغییر وضعیت موجود راههای مختلفی وجود دارد که برخی از آنها غیرقابل طرح و غیرقابل قبول است. بحث انقلاب، بحث حضورمردم در خیابان، شورش علیه نظام و به هم ریختن ساختارها با استفاده از هر روشی ولو خشونتآمیز از نظر همه گروههای سیاسی داخلی و حتی برخی از گروههای سیاسی خارجی است که ممکن است حتی با اصل نظام نیز مشکل داشته باشند. به لحاظ منطقی در سیاست کلان تاريخي وجهانی نیز ثابت شده است که از مسير انقلاب کردن و فروپاشی، راهی به دموکراسی باز نمیشود. مجموعه نیروهای سیاسی داخل ایران بر این منطق تاکید دارند که باید با استفاده از قدرت مردم و نیروهای سیاسی داخلی، خواستههای خود را پیگیری کنیم و همیشه نیز شعار میدهیم که «هر قدرتی را با قدرت میتوان مهار کرد». قدرت یک جامعه، قدرت مردم و قدرت جناح سیاسی زمانی که از توپ و تانک و اسلحه عبور کرد تنها و تنها صندوق رای است. اگر ما صندوق رای را کنار بزنیم و قدرت رای را نادیده بگیریم دیگر ابزاری برای مقابله و تغییر نداریم. این که شرایط مطابق با خواسته ما نیست نباید منجر به از دست دادن تنها ابزار ما یعنی برگه رای شود. این کار یعنی خلع سلاح خودمان. ابزار قدرت یک جامعه مدنی که از خشونت پرهیز دارد همین برگه رای است که هر 4 سال یا دو سال یکبار در صندوق رای میاندازد. وقتی خواسته خود را مخفی کردی و با این تصور که با پای صندوق رای نرفتن، دیگران خواسته تو را حدس میزنند از شرکت در انتخابات سرباز زدی، در حقیقت خودت را خلع سلاح کردهای. در بسیاری از جوامع مشارکت پایین است و حاکمیت راه خود را میرود و کسی نیز نمیتواند بگوید یا ثابت کند که کسی که پای صندوق رای نیامده از بیتفاوتی و ترس از کرونا بوده یا از اعتراض به ردصلاحیتها. این مسئله قابل تمییز و تفکیک نیست. در حالی که اگر قدر صندوق رای را بدانیم و اهمیت استفاده از آن را درک کنیم، جامعه توانمندتری خواهیم داشت؛ جامعهای که 40 تا 50 میلیون نفر آن از طریق رای حرف خود را میزند، حال ممکن است رفتار اشتباهی نیز رخ داده باشد و به غلط کاندیدا یا کاندیداهایی که خواسته بخشی از مردم بودند را ردصلاحیت کرده باشند. اصل این اقدام قابل انتقاد است اما راه اعتراض به این کار رای ندادن نیست. راه این است که در مقابل این تصمیم ردصلاحیت، با افرادی دیگر وارد صحنه شد اگركسي فكرميكند دراين گزينش ها راي آوردن شخص بخصوصي مد نظر بوده ميتوان با رای به گزینه دیگری، مقابل آن تصمیمات به صورت مدنی ایستاد. دقت کنید که آمار پایین مشارکت از جانب حاکمیت نارضایتی تلقی نمیشود. از ابتدای انقلاب بسیاری از ادوار بوده که بحث نارضایتی همانند امروز نبوده اما با آراء پایین انتخابات برگزار شده است. ممکن است یک عدم مشارکت جدی آلارم برای اعلام نارضایتی از طرف جامعه باشد اما مهمتر از این که شما آلارم بدهی که من ناراضی هستم این است که در مقابل یک سناریو، سناریوی دیگری را پیاده کنیم. مگر اعتراض این نیست که با ردصلاحیت گسترده زمینه را برای بالا رفتن گزینه خودشان ایجاد کردند، پس باید رای داد تا این اتفاق نیفتد. در صحنه انتخابات فعلی میگویند جناح اصولگرا تعدادی را تایید کرده تا بیایند به دولت بدوبیراه بگویند و تبلیغ منفی کنند و از طرف دیگر هم عدهای بدون جر وبحث رای بگیرند و رای جمع کنند. اگر نگاهمان به صحنه این است که باید به میدان بیاییم و با رای به گزینههایی که یا از این طیف نیستند یا به هر صورتی در نهایت بخشی از اصلاحات هستند، مانع از تحقق این سناریو شویم. ناراحتی برخی که میگویند در انتخابات شرکت نمیکنند این است که همه این رفتارها برای رایآوری یک فرد است، حالا تصور کنید یک نفر در مقابل این کاندیدای برنامهریزی شده 20 میلیون رای بیاورد، صدای اعتراض این مطلب قاطع نیست؟20 میلیون رای در مقابل کاندیدای آن جناح صدای اعتراض جدیتری است یا سکوت؟ سکوت در این کارزار چه تاثیری دارد؟ وقتی سکوت میکنیم آنها میگویند در بسیاری از جوامع دنیا انتخابات با همین میزان برگزار میشود و مشکلی نیز وجود ندارد. به جز رای ابزاری برای اعتراض نیست عدم مشارکت را میتوان با هزار راه توجیه کرد اما مشارکت و رای به نامزد خاصی که مقابل گزینه آنها است، پیام روشنی برای آنها دارد. در مقابل دوستانی که در درون اصلاحات یا هر جایی میگویند رای ندادن پیام اعتراض است، تاکید میکنم که پیام موثر این است که رای بدهی و بگویی چه کسی را نمیخواهی.
یکی از مهمترین مسایل انتخابات امسال، مسئله مشارکت است. ظاهرا از دو سو، عدم مشارکت مردم در انتخابات ترویج میشود. از یک سو رفتار شورای نگهبان و بخش اعظمی از جناح اصولگرا است که پیروزی خود را در کاهش مشارکت میبینند و از دیگر سو ناراضیان داخلی و براندازان خارجی مردم را به قهر با صندوق و عدم مشارکت در انتخابات ترغیب و تشویق میکنند. شما در میزگردی که با آقای تاجزاده داشتید، گفتید که تحت هر شرایطی قائل به شرکت در انتخابات هستید. آیا همچنان بر آن موضع هستید؟ و چرا؟ با توجه به اینکه ممکن است عدم مشارکت مردم، باعث لطمه به حزب شود. مثلا انتخابات مجلس با اینکه خیلیها شرکت نکردند اما کارگزاران لیست داد، شرکت کرد اما پیروز نشد و از این خصوص مخالفان حزب تبلیغات منفی زیادی علیه حزب به راه انداختند.
من معتقد به این نیستم که یک حزب وقتی معتقد به درست بودن روش کار خود است نبايد باجنجالهاي سیاسی تغییر روش بدهد یا ملاحظه داشته باشد یا محافظهکاری کند. تبلیغاتی هم كه علیه ما شد که رای نیاوردند در جای خود قابل بحث است اگر در انتخابات مجلس یازدهم تصمیم درستی از جانب اين دوستاني كه كناركشيدند گرفته میشد و به درستی درباره حضور در انتخابات تصمیم میگرفتند، امروز ترکیب مجلس یازدهم این نبود. همین ترکیب مجلس و خروجیای که تا این برهه داشته و همین نقدهای فعلی در این بازه زمانی نشان از درست بودن آیندهنگری ما دارد. ما لیست دادیم و تاکید کردیم در این شرایط هم باید لیست ارائه داد و در انتخابات مشارکت فعال داشت. اگر همین آقایان که امروز صبح تا شام مشغول انتقاد ازمجلس وكارهاي آنها هستند پشت سر این لیست میایستادند، امروز ترکیب مجلس و خروجی آن این نبود.حداقل بالغ بر 100 نفر ترکیب فعلی مجلس متفاوت بود و دیگر شاهد نبودیم به یکباره بیش از 200 نماینده مجلس از این عملکرد ردصلاحيت قدردانی کند و خلاف خواست مردم بگویند که ردصلاحیتها کار درست و عالیای بود. کسانی که امروز علیه کارگزاران سازندگی تبلیغ منفی میکنند اگر به واقع نیروی سیاسی هستند و میخواهند با ابزار سیاسی فعاليت کنند باید همان سال 98 با تمام توان خود پشت لیست میایستادند. بنظرميرسد آقایان الان پشیمان هستند که تا روزنهای باز شده میخواهند به هر قیمت آقای محجوب را به مجلس بفرستند. آقای محجوب در جای خود قوی و عالی اما آیا میتواند تنها در مقابل این ترکیب مجلس کاری از پیش ببرد؟ اصلاحطلبان میتوانستند به جای یک نفر امروز 15 نفر را از تهران به مجلس بفرستند. 15 نفری که نیروهای سیاسی خوب و توانمند بودند. امروز اگر آقای مجید انصاری در مجلس بود، مقابل افراطیگری بخشی از چهرهها میایستاد. همان لیست میتوانست باعث شود تا صدای معقول تري از همین مجلس بلند شود. گروه سیاسیای که پوشش قانونی دارد و میخواهد در این کشور مبارزه کند که نمیتواند با انتخابات و صندوق رای قهر کند.
درخصوص مشارکت صحبت کردیم. آیا شما خبر دارید که بزرگان اصلاحات مانند آقایان کروبی، خاتمی و خوئینیها دربارهی مشارکت احزاب و گروهها در انتخابات چه نظری دارند؟ پیش از ردصلاحیتها از آقای کروبی نقل شده بود که مدافع شرکت در انتخابات بودند. آیا خبر دارید که همچنان بزرگان بر این نظر هستند یا خیر؟
آقای کروبی همین شب گذشته تاکید داشتند که تنها ابزاری که برای مردم باقی مانده، صحنه انتخابات است. ایشان تاکید داشت در انتخابات باید شرکت کرد و نظرمان را بگوییم. اگر شرکت کردیم و توانستیم نظر مردم را بگوییم که چه چهرهای را نمیخواهیم و در مقابل آن رای بالایی برای یک چهره خارج از مجموعه آنها و داخل همین ترکیب به دست آوردیم، یعنی برنده انتخابات شدهایم. من به تازگی و صحبت جدیدی در این باره با آقایان خاتمی و موسوی خوئینیها نداشتم، اما مطمئنم نظر موافقی درباره ترک صندوق رای ندارند. خود آقای خاتمی نشان داده است که همیشه در بدترین شرایط هم پای صندوق حاضر شده و رای داده است و با کسی مثل آقای احمدینژاد که میگوید من را ردصلاحیت کردید من رای نمیدهم، بسیار فرق دارد. جملاتی همچون سخنان احمدینژاد تا به حال از دهان هیچ نیروی سیاسی معتدلی بیرون نیامده است. من کلامی مبنی بر عدم مشارکت در انتخابات از سران اصلاحات نشنیدهام. ممکن است اعتراضاتی درباره مسئله بررسی صلاحیتها وجود داشته باشد اما تحریم انتخابات نه.
اکنون در صحنهی انتخابات دو نامزد وجود دارد. آقایان مهرعلیزاده و همتی. با توجه به قرابت فکری آقای همتی با کارگزاران و ضمن توجه به این که آقای همتی از اعضای شورای مرکزی این حزب بودند و احتمالا هستند، آیا کاندیدای پنهان کارگزاران که آقای مرعشی فرموده بودند، همین آقای همتی است؟ و آیا حزب کارگزاران درصدد حمایت از ایشان هست یا خیر؟
تمایل قطعی دوستان ما در کارگزاران حتما این است که در انتخابات از آقای همتی حمایت کرده و برای ایشان تبلیغ و برنامههای ایشان را در انتخابات برای مردم توضیح دهیم. اما به لحاظ كارجمعي ما در حزب کارگزاران سازندگی ایران علاقهمند هستیم تا در مجموعه اصلاحات به یک جمعبندی برسیم. جمعبندی در این زمینه که نامزدی که میتواند حداقل بخشی از مشکلات کشور را حل کند مورد حمایت قرار بگیرد و یک صدای واحد در این زمینه بلند شود. نامزدی که بتواند بخشی از مشکلات کشور را حل و برخی از بحرانها را از شرایط حاد به آرامش حداقلی برساند. ما هرگز مدعی نبودیم و نیستیم که میتوانیم همه مشکلات کشور رايكباره حل و فصل کنیم. منکر چالشهای موجود و برخوردهایی که بین جناحهای سیاسی میشود نیز نیستیم. مسائل اقتصادی را میبینیم و پیچیدگیهای سیاست خارجی را نیز درک میکنیم. ما هرگز به دنبال این نبودیم از نامزدی که میگوید ظرف 24 تا 48 ساعت میتواند مشکلات را حل کند حمایت کنیم. میدانیم چنین کاری محال است. اما توجه داشته باشیم که آقای همتی در این روزها بسیار خوب عمل کردند و سخنان معقولي بیان کردند اينكه گفته اند مگر ماکروفر است كه مشکلات کشور را در آن قرار دهید و با سرعت حل شود؟ کار اداره کشور، امور سیاسی، حوزه اقتصادی، حیطه مدیریت سیاست داخلی و سیاست خارجی کارهایی زمانبر است و کسی نمیتواند بیاید و بگوید من همه کشور را طی اینقدر زمان و این تعداد روز گل و بلبل میکنم. در شرایط فعلی به نظر ما آقای همتی کسی است که مسائل کشور را میشناسد به خصوص با توجه به تخصصشان، در بعد اقتصادی راهحلهای علمی و معقول برای حل نسبی مشکلات دارد اما خواسته، و تلاش ما این است که همه نیروهای اصلاحطلب با استفاده از صندوق رای و تکتک آراء شهروندان حرکت کند. این سلاحی است که وقتی در اختیار یک جامعه باشد آن را توانمند میسازد. ما در کارگزاران سازندگی دنبال این هستیم که مجموعه اصلاحطلبان با استفاده از این سلاح وارد صحنه انتخابات شود. رای ندادن سلاحی کند است و در هیچ جامعهای منجر به تغییر نمیشود. آنچه میتواند در جامعه خود را نشان دهد برهم زدن صحنهای است که احيانا برای رایآوری یک کاندیدا چیده شده است. این که برخی میگویند بگذاریم حاکمیت یکدست شود و همه چیز دست خودشان باشد، حرف قابل قبولی نیست. اولا باید بدانیم که هر چهرهای که بیاید باز هم یکدستی حاصل نمیشود و باز هم اختلاف سلیقه به شکلی خود را نشان میدهد. سال 84 هم همین تصور میشد اما از سال 84 تا 92 قوه اجرایی حکومت در دست کسی بود که دبیر محترم شورای نگهبان در نماز جمعه در حمایت از او سخن میگفت و خيلي از روحانیون محترم خواب هايي درتأييد او میدیدند و از مقدسات برای او مایه میگذاشتند و امروز میبینیم او چه حرفهایی میزند. وبه چه عملكرد ورويكردي پرداخته است. بنابراین این گونه نیست که تصور کنیم نیرویی که امروز مورد تایید بود دیگر فردا در یکدستی کامل میتواند مشکلات کشور را حل کند. چه بسا اختلافات جدید مشکلات بدتری از وضع فعلی نیز ایجاد کند. الآن فاصله برخی از اصولگرایان با اصلاحطلبان امروز کمتر از فاصله همین اصولگرایان با آقای احمدینژاد است چراکه در گروه اول تفاهم و احترامی درباره مسائل کلان و اصل نظام وجود دارد که در بسیاری از مواقع نیز همین احترام و تفاهم به کمک میآید اما در گروه دوم از اساس اختلافنظرهایی درباره ساختارهای کلی نظام وجود دارد که به جایی هم نمیرسد نظام مقابل چهار تا سخنرانی و بلندگو در دست گرفتن وازدرو ديوار بالا رفتن ، از پای در نمیآید. اما این دست از اختلافات که از همین یکدستیهای ظاهری اولیه نیز میتواند ظهور و بروز کند، در درازمدت به فروپاشی سیاسی و بیشتر شدن مشکلات مردم میانجامد. ما فكر میکنیم در شرایط فعلی آنچه به صورت عاجل میتواند به مردم کمک کند نگاه کارآمد به اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی است، نگاهی به دور از جنگهای حیدری و نعمتی که بعضا خودمان بین نیروهای سیاسی داخل نظام راه میاندازیم.
سوال آخر معطوف به جبهه اصولگرایی و نامزدهایی است که معرفی کردند. با توجه به این که 5 نامزد از جناح اصولگرا، کاندیدا شدهاند، تحلیل شما به عنوان یک سیاستمدار و اکتیویست سیاسی چیست؟ فکر میکنید آنها تا پایان رقابتها میمانند یا اینکه به نفع یک کاندیدا که احتمالا آقای رئیسی است، کنار میکشند؟
من تصور میکنم در جریان اصولگرا هم آدمهای محاسبهگری وجود دارد که مانع پراکندگی رای شوند. به نظر میرسد در این بین این کاندیداها، تقسیم کاری صورت گرفته و برخی از این چهرهها وارد کارزار شدهاند تا بیمهابا حرفهایی را بزنند که البته برخی از این حرفها بین مردم بازخورد منفی دارد. برخی آمدهاند تا در این کارزار نقدها و حملاتی را برعلیه رقبای سیاسی طرح کنند و برخی دیگر نیز با منطق معتدلتری صحبت میکنند اما در نهایت یکی میشوند. این سناریو در سال 96 نیز با همین شیوه جلو رفت. البته من خیلی این روند را کارا نمیدانم چرا که تاثیری برای ساخت رای جدید برای این جریان ندارد و در هر صورت همان پایگاه رای ثابت قبلی را -کمی بیشتر و کمتر- در شرایط فعلی نیز دارند. اگر بخشی از کاندیداهای فعلی جریان اصولگرا در نهایت به نفع یکی متحد شوند رای یکنواختتری را برای یک نفر ثبت میکنند اما باز هم این رای ثابت و قابل پیشبینی است و کشور را با این میزان آراء محدود در قیاس با کل جمعیت نمیتوان اداره کرد. باید مردم را امیدوار کرد در غیراین صورت جامعه دچار اختلال دائمی سیاسی در دورن خود و زیر پوسته زیرین میشود که همه در حال ابراز نارضایتی هستند. چنین جامعهای را نه اصولگرا و نه اصلاحطلب نمیتواند اداره کند. باید به صدای جامعه گوش داد که اکثریت جامعه چه گرایشی دارد و با آن گرایش همراه شد.
منبع: روزنامه سازندگی