محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در گفتوگو با سازندگی میگوید که یکی از دلایل بنبست موجود این است که تصور اشتباهی از پیشرفت دارند. در واقع پیشرفتنمایی را جلوه میدهند در حالی که ممکن است در پیشرفت باشیم. او با تاکید بر اینکه عدهای نمیگذارند حرکتهای اصلاحی درون سیستمی آغاز شود و به نتیجه برسد، میگوید عدهای با شعارهای ضداستبدادی و ضداستعماری فرمان کشور را به دست گرفتهاند اما همین افراد خودشان دچار افراط شدهاند. محسن هاشمی معتقد است به نظر میآید، نظام سیاسی به دنبال جمع کردن ماجرای اعتراضات است و نه حل مسئله. این گفتوگو را بخوانید.
اخیرا آقای رئیسی و برخی از مسئولان از پیشرفت کشور در این سالها سخن گفتهاند. شما هم چند روز پیش به جملهای از ایشان اشاره کردید که گفته بود قطار پیشرفت کشور در حال حرکت است و دشمن میخواهد این قطار را متوقف کند. خب شما برداشتی از این نگاه به توسعه دارید؟
باید اعتراف کنم که نهتنها برای من، بلکه برای بسیاری از نخبگان و حتی مردم عادی، فهمیدن این سخنان دشوار است...
چرا؟ بالاخره دولت معتقد است که کشور در مسیر پیشرفت و توسعه است...
آقایان باید توضیح بدهند که منظورشان از پیشرفت در چه حوزههایی است. شاخصهای رشد اقتصادی، نرخ تورم، افزایش قدرت خرید، درآمد سرانه، نرخ بیکاری، صادرات، نرخ سرمایهگذاری داخلی وخارجی، شدت انرژی، شاخص بورس، توان استخراج نفت وگاز از مخازن مشترک و... است. خب در کدام یک از این شاخصها، نه در مقایسه با دوران سازندگی و اصلاحات، بلکه در مقایسه با چند سال قبل یعنی سالهای 94 تا 96 هم مثبت بودهایم؟ اکثر این شاخصها طی دهه گذشته صفر یا منفی بوده است.
ممکن است منظورشان از پیشرفت در حوزههای دیگری مانند سیاست باشد...
در سیاست داخلی که وضع بدتر است. شاخص توسعه و پیشرفت در سیاست، میزان مشارکت مردم در انتخابات، میزان تنوع سلایق و نظرات در حوزه رسمی، میزان آزادی بیان و رسانهها، تعداد زندانیان سیاسی، مجوز دادن به احزاب و... است که وضعیت روشن است و میبینید. مهمترین آن هم عدم شرکت اکثریت مطلق جامعه در انتخابات 1400 بود که آقای رئیسی به عنوان رییس جمهور معرفی شدند. در حوزه گسترش فقر و حاشیهنشینی، بزهکاری، آسیبهای اجتماعی، شکافهای قومی و مذهبی، کاهش شدید سرمایه اجتماعی به خصوص اعتماد عمومی و امید به بهبود در آینده که در نظرسنجیهای رسمی هم منعکس شده است، نشانه هشدار است نه پیشرفت، اعتراضات ماههای اخیر هم عمدتا ماهیت اجتماعی داشت و نه مانند اعتراضات سال 88 سیاسی و نه 96 و 98 اقتصادی.
در حوزه دیپلماسی هم که دولت نتوانست برجام را احیا کند...
بله. در سیاست خارجی نه تنها برجام احیا نشد، تصویب دو قطعنامه کمیسیون حقوق بشر و اخراج ایران از کمیسیون زن که در تاریخ سازمان ملل بیسابقه است در کنار تحریمهای روزافزون غیرهستهای و موج احضار سفرای ایران و اقدامات اخیر چین متحد راهبردی ما وضعیت را نشان میدهد. اخیرا هم که دولت رسما خواستار بازگشت به پیش نویس وین، یعنی وضعیت دوسال قبل شده که نشانه پیشرفت نیست. حتی در حوزه دفاعی و انرژی هستهای هم بدلیل تحریمهای ظالمانه و کارشکنیها و حملات سایبری و تروریستی، آسیبها و اخلالهایی در روند پیشرفت دولتهای گذشته ایجاد شده است.
آقای رئیسی حضور مردم را به عنوان یک قدرت نام برده است. به نظر شما الان دولت از این قدرت بهره مند است؟
بنده هم این سخنان را شنیدهام. به خصوص تاکیدی که بر حضور مردم به عنوان مهمترین مولفه قدرت دارند اما این انباشت نارضایتیها که علائم و گستردگی آن از انتخابات ریاست جمهوری به چشم آمد و اکنون در خیابان و فضای مجازی میبینیم قابل انکار نیست. به نظرم این موضوع در نظرسنجیهای رسمی هم منعکس شده است.
شما معتقد هستید که دشمن میخواهد قطار پیشرفت کشور را متوقف کند؟
بالاخره دشمنان همیشه علیه کشور ما، توطئه و دسیسه داشتهاند اما شاید این احتمال وجود داشته باشد که علت هجمه اخیر دشمنان، پیشرفتهایمان نباشد. زیرا دشمن قاعدتا در برابر پیشرفت، عقبنشینی میکند و حداکثر راضی به وضع موجود میشود اما در برابر پسرفت، طمع میکند و برای ضربه زدن و براندازی و پسرفت بیشتر، فشار میآورد.
تحلیل شما این است که چون پسرفت داشتیم، سوار موج اعتراضات شده اند؟
اگر با این احتمال به موضوع بنگریم میبینیم که دقیقا مشکلات واعتراضات و بحرانها، در همان حوزههایی است که پسرفت داشتهایم. اگر ارزش پول ملی ظرف 12 سال گذشته یک چهلم نشده بود، اگر رشد اقتصادی که در دولتهای سازندگی و اصلاحات و دوره برجام بالاتر از 6 درصد بود، به صفر و منفی نمیرسید، اگر خط فقر از بیست درصد جامعه به شصت درصد جامعه گسترش نمییافت، اگر صندوقهای رای رونق داشت، قطعا خیابانها جای کسب و کار و نشاط و همبستگی ملت بود نه جای اعتراض و درگیری.
آقای رئیسی متوجه این موضوع نیست؟
اگر ما ریشه مشکلات را انکار کنیم نه تنها نمیتوانیم آنها را حل کنیم بلکه حتی نمیتوانیم آنها را جمع کنیم و از آقای رییسی و سایر مسئولان اجرایی و تقنینی میخواهم که با تامل به حوزههای گوناگون بنگرند، شاید مشکلی را دیدند و برایش راه حلی داشتند که وضعیت فردا را اگر از امروز بهتر نمیکند، بدتر نکند.
پس چگونه حال یک ملت خوب میشود؟
مشکلات عمدتا از ایدهگرایی خیالبافانه به جای همگرایی واقعگرایانه آغاز میشود و متاسفانه به فعالنمایی منتهی میگردد. فعالنمایی بدین معنی است که دائما در حال برنامهریزی و چیدن راهبردی باشید ولی منجر به تولید نتیجه نشود. باید بپذیریم با تخریب چهرههای دلسوز نظام، دیگران را که دل گرو آب و خاک با اهداف انقلاب اسلامی ندارند بر مدیریت اعتراضات مسلط میکنیم. باید اجازه میدادیم اینگونه افراد به ایفای نقش خود در چهار چوب اهداف واقعی بپردازند. آیتالله هاشمی در سال ۸۸ چنین نقشی را ایفا کردند و هزینه سنگینی هم دادند. باید امکان استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی فراهم باشد. ناامیدی بخش مهمی از جوانان باعث ترس از آینده شده، چرا که پیشرفت را احساس نمیکنند و حتی ممکن است در مقایسه با دیگر کشورها احساس پسرفت داشته باشند. لذا باید امید را برای یک زندگی بهتر با به وجود آوردن اشتغال، ازدواج، مسکن و توسعه، رشد و رفاه تزریق کرد تا امید بازگردد.
چگونه؟
باید آرامش ذهنی جامعه و مردم را بازسازی و برقرار کرد. مواظبت از طبقه متوسط و رشد این طبقه در کشور از اهمیت ویژهای برخوردار است. متاسفانه این طبقه در حال از بین رفتن است و روز به روز فقیرتر میشود. حال که ناامیدی باعث ترس و اعتراض و خشونت شده نباید پاسخ خشونت را با خشونت داد. آیتالله هاشمی میگفتند بهترین راه برای معرفی ایران اسلامی، ساختن ایرانی آباد و آزاد و معتدل است، زیرا در ایران همه چیز برای احیای ایران آباد وجود دارد. با ایران آباد و آزاد حتی نفوذ ایران در مسائل جهانی بیشتر خواهد شد و حتی میتوانیم مشکلات جهان اسلام را حل کنیم. باید در داخل عدالت مورد نظر را به وجود آوریم. با هویت، مشروعیت و کارآمدی میتوانیم مشکلات را حل کنیم اما با جار و جنجال و انقلابی و فعالنمایی به جایی نمیرسیم.
پس چرا اصلاحاتی صورت نمیگیرد؟
به ایدههای اصلاحی به صورت مستقیم، نه گفته نمیشود ولی در واقع به صورتی مدیریت میشود که اکثر حرکتهای اصلاحی درون سیستمی به نتیجه نرسد. عدهای با شعارهای ضداستبدادی و ضداستعماری فرمان کشور را به دست گرفتهاند ولی دچار افراط شدهاند. در صورتی که اسلام در تمام شئونات زندگی از ما اعتدال میخواهد. فاصله تصورها از واقعیتها زیاد شده است. نباید به بهانه مبارزه با استکبار و استعمار، زندگی سیاه و غیرقابل تحملی برای مردم خود ایجاد کنیم. مواظب باشیم خدایی نکرده عملکرد ما باز تولید آن اندیشهها نباشد. اگر این رفتارها و سیاستها را آسیبشناسی نکنیم، ناکامیها تمامی ندارد. به همین دلیل است که بیشتر به نظر میآید نظام سیاسی به دنبال جمع کردن ماجرا است و نه حل مسئله.
منبع روزنامه سازندگی