تهران-سایت کارگزاران: علیرضا سیاسیراد، یکی از فعالترین اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران است که ایدهها و نظریاتش مورد اقبال بدنه حزب بوده و در سیاستگذاریهای کلان حزب تاثیرگذار است. او که دانش آموخته مهندسی صنایع است و در فعالیتهای اقتصادی نیز موفق ظاهر شده، و در عین حال فعالیت سیاسی و مطالعه در موضوع مدیریت استراتژیك، سازماندهی، جامعه شناسی و ریاضیات، از حوزههای مورد علاقه او است، در مصاحبه اختصاصی با ویژه نامه دومین کنگره استان تهران حزب کارگزاران سازندگی، به الزامات و محدودیتهای توسعه تشکیلاتی پرداخته و در عین حال توصیفی از شرایط و وضعیت کنونی حزب و چشمانداز آن ارائه کرده است.
گفتوگو با سیاسیراد حاوی نکات مهم و درخور توجهی است که حتما برای اعضای حزب آگاهی از آن مفید و ضروری است.
* برآورد شما از فعالیتهای حزب کارگزاران سازندگی در سطح ملی چیست؟
همانطور که میدانید حزب کارگزاران سازندگی ایران به عنوان یکی از مهمترین ارکان جبهه اصلاحات بعد از انتخابات سال 1392 که نقش بسیار بسیار تعیینکنندهای در تحولات بعد از حوادث 88 ایفا کرد، تا بهامروز یکی از پایههای اصلی تحولات در کشور است و خوشبختانه با توجه به رویکرد عمومی مردم و اقبالی که به گفتمان اصلاحات در مدت حدودا شش تا هفت سال اخیر به ویژه در زمان انتخابات وجود داشت، حزب توانسته به کمک سایر فعالین و احزاب اصلاحطلب، نقش مهمی در خروج کشور از شرایط بسیار سخت و نگرانکنندهای که به دلیل اعمال سیاستهای غلط دولتهای نهم و دهم به وجود آمده بود، ایفا بکند. همزمان با پذیرفتن نقشهای مهم ملی در عرصه انتخابات و حوزه سیاستگذاری عمومی، خوشبختانه متناسب با شرایط سیاسی جدید کشور، حزب به تجدید ساختار و نوسازی بدنه به شکل جدی در این مدتی که عرض کردم پرداخت و در حال حاضر خوشبختانه جزو معدود احزابی هستیم که در سطح ملی و به شکل استانی کنگرههای منظم سالانه را برگزاری میکنیم و فرایند عضویت و عضوگیری حزب در شرایط نسبتا رو به رشدی قرار دارد و ایرادهای سازمانی و ساختاری حزب به لحاظ تشکیل واحدهایی که تشکیل نشده بود، آییننامههای مورد نیاز و اقدامات تشکیلاتی که به انسجام بیشتر و تقویت بنیه کارشناسی حزب کمک میکرد، در دستور کار قرار گرفت و به شکل بسیار جدی و حرفهای روی آن کار میشود. به همین علت در چشمانداز فعالیتهای حزب اگر اتفاق خاصی نیافتد به نظر مثبت است و ما انشاءالله امیدواریم که با درایت رهبران و روسا و فعالین حزب همچنان روند رشدی که اتفاق افتاده و موفقیتهای سیاسی که اتفاق افتاده، تداوم پیدا کند.
* رویکرد حزب کارگزاران سازندگی ایران در خصوص توسعه تشکیلاتی تا چه میزان جدی است؟
تقریبا بعد از خروج از بحران حوادث 88 و تجدید ساختار شورای مرکزی حزب تا تاسیس واحدهای استانی حزب و راه افتادن کنگره سراسری و کنگرههای استانی و در حقیقت قرار گرفتن فعالیتهای حزب از دوره تاسیس به دوره استقرار و توسعه، نتایج و اتفاقاتی که افتاده نشان میدهد که در سطح رهبری حزب این موضوع بسیار جدی و با اهمیت است یعنی در مورد اینکه عزم حزب برای سازماندهی ملی و ایجاد یک تشکیلات پایدار، منسجم و بابرنامه قرار گرفته است، تردیدی وجود ندارد و مطمئنیم که حزب به سمت یک سازماندهی حرفهای و با برنامه در حال حرکت است، نشانهها و بروز خارجی آن نیز مشخص است، به نظرم ما تنها حزبی هستیم که در سطح استانی به شکل منظم و سالانه در حال برگزاری کنگرههایمان هستیم و مشارکت اعضا و بدنه در سیستم سیاستگذاری حزب بسیار جدی و پررنگ طراحی، برنامهریزی و اجرا میشود و به نظرم اینکه در حوزه تجدید سازماندهی حزب عزم جدی و راسخی در رهبری حزب وجود دارد، تردیدی وجود ندارد.
* به طور قطع در هر توسعه تشکیلاتی و تجدید ساختاری، موانعی در سر راه قرار میگیرد، آسیبها و چالشهای پیش روی توسعه تشکیلاتی حزب چیست؟
معمولا در مواقعی که سازمانها به طور کلی با مسئله تغییرات مواجه هستند، همیشه چند مسئله داریم، یعنی همیشه این موانع و مشکلات وجود دارد اما خوشبختانه کارگزاران بخشی از آن را توانسته با موفقیت سپری کند، یکی از آن مسائلی که همیشه نگرانی در مورد آن وجود دارد، مقاومتهای درون سازمانی در مقابل تغییرات است که این مقاومتها به دلیل وابستگی به مسیر عادی در دوره عمر سازمانها است و سنتها، روشهای اداره و سیستمهایی به وجود میآیند که در زمان تغییر به طور معمول آنها احساس میکنند که ممکن است مشکلاتی برای ادامه حیات حزب یا سازمان به وجود بیاید و مقاومت میکنند، بنابراین نحوه مدیریت این مقاومت و تداوم حزب و اینکه مشکل و چالش جدی در این زمینهها به وجود نیاید، بسیار اهمیت دارد که به نظر میرسد خوشبختانه با درایت رهبری حزب توانستهایم بخشی از مقاومتهایی که برخی به درستی مطرح است و بخشی از آن نه کاملا درست که منطقی پشت آن نبوده است، به هر حال به گونهای مدیریت کنیم که بدون چالش عمده بتوانیم از آن عبور کنیم.
نکته دوم مسئله استمرار و تداوم است، یعنی ممکن است که تغییرات به جای اینکه منجر به تقویت افکار عمومی و حزب و تقویت توان تشکیلاتی و سازمانی حزب و تقویت انتظام و هویت درونی حزب شود، منجر به گسست شود و در حقیقت مبانی هویتی یک سازمان سیاسی با چالش جدی مواجه شود که آنگاه اساسا از طرف افکار عمومی حزب جدید قابل فهم نیست و شناخته نمیشود چون تاریخ احزاب بسیار مهم است و روند نهادینگیشان بسیار حائز اهمیت است. باز هم میخواهم بگویم که به دلیل تاکید حزب به عناصر هویتسازش مانند عناصر مهمی که به ویژه کارگزاران در ایران با مفهوم توسعه عجین شده است، از زمان تاسیس خود به بعد و ارتباطش با جبهه اصلاحات به عنوان یک نیرو و عامل تغییر سیاسی مهم در ایران که خواهان اصلاحات در چارچوب قانون اساسی بوده است، خوشبختانه تغییراتی که صورت گرفت و اتفاقاتی که رخ داد همچنان به گونهای مراقبت شده است که هویت شناخته شده حزب خیلی با چالش جدی مواجه نشود و حزب بهرغم تجدید ساختار و سازماندهی تشکیلات توانسته هویت سازمانی و یکپارچگیاش را حفظ کند و این بسیار اهمیت دارد.
چالش بعدی که به نظرم بسیار نیازمند به دقت نظر است، اینکه معمولا در مواقعی که تغییر ساختار صورت میگیرد، مواجهه با تقاضای بسیار زیادی برای ورود به ساختار حزب میشود، در حقیقت موجب ورود بازیگران جدید خواهد شد و باید بازیگران جدید با بازیگران قدیم و نیروهای درون حزب با هم بتوانند همکاری کنند تا اینکه گسستی در تشکیلات جدید اتفاق نیفتد و این نیازمند مراقبت از فرایند عضویت و دقت در تامین منابع انسانی حزب است که خوشبختانه با سازماندهیای که در واحد هویت حزب صورت گرفته به نظر میرسد در اینجا هم با چالش جدی مواجه نیستیم ضمن اینکه روند عضویت، روند مثبتی است و با دقت خاصی پیش میرود که خوشبختانه برای تداوم فعالیتهای حزب مشکلی به وجود نیاید. بنابراین به نظر میرسد که مسئله آسیبهای محتملی که وجود داشت با شناختی که از قبل بود، با برنامه قوی تاکنون مدیریت شده است اما چالشهای جدی هم کماکان وجود دارد، طبعا گسترش بدنه حزب، امکانات و رهبری حزب را به ارتباطی گسترده نیازمند میکند که به طور دائمی بدنهای که قبلا وجود نداشت را بتواند تا رسیدن به میزان همبستگی مورد نیاز، نگاه دارد و فرایند دوطرفهای از ارتباط شکل بگیرد، خوشبختانه با اینکه این موضوع در دستور کار قرار گرفته است اما هنوز ابزار و امکانات و ظرفیتهای لازم برای اینکه رابطه بدنه و رهبری تبدیل به سیستم بشود در مراحل اولیه قرار دارد که امیدواریم با تدابیری که دوستان داشتهاند تبدیل به یکی از زیرسیستمهای حزب کارگزاران شود که ما نگران مسئله ارتباط و سازماندهی موثر اعضا نباشیم یعنی بدنه گسترش پیدا نکند در حالی که در مورد تصمیمها، سیاستها و اقدامات حزب به قدر کافی ارتباطات بهینه از بالا به پایین شکل نگرفته باشد چون اگر آن اتفاق بیفتد آنوقت ما در داخل حزب با چالشهای مختلفی مواجه خواهیم بود.
*جایگاه احزاب استانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
با توجه به تدوین استراتژی و سازماندهی حزب و اعلام رویکرد حزب پراگماتیک یا برنامهمحور، عملا در چارچوب یک انتخاب استراتژیک بدون وجود شعب فعال حزب در استانهای مختلف، اساسا امکان تدوین پروژههای اصلی توسعه کشور به عنوان محور همبستگی حزب کارگزاران وجود نخواهد داشت. اگر مدل سازماندهی حزبی را یک حزب انتخاباتی قرار میدادند یا صرفا یک حزب نخبهگرا، ممکن بود سوال معنای مثبتی هم داشته باشد اما وقتی که حزبی اعلام میکند که پراگماتیک و برنامهمحور است، آنوقت باید در مورد توسعه محلی و نیز استانی کشور و تمام مسائل سیاستگذاری بتواند برنامه تولید کند، بنابراین توسعه ملی وقتی در دستور کار قرار میگیرد، تامین برنامههای توسعه ملی نیازمند زیربرنامههای توسعه استانی و منطقهای و محلی است و از این طرف متناسب با نوع برنامهریزی، نیاز به کادر و نیرو و مدیران و کسانی دارید که بتوانند تامین این حجم از نیروی متخصص و کارآمد در سطح مدیران استانی و محلی را داشته باشند و نمیتوانید کار را به شکل متمرکز انجام دهید بنابراین احزاب پراگماتیک هم در سطح تامین برنامه و هم در سطح تامین مدیران و نیروها و منتخبینی که علیالقاعده به عنوان مدیران مناطق مختلف و یا مدیران محلی باید نقش ایفا کنند، نیازمند عدم تمرکز هستند. نمیتوان به شکل متمرکز و در تهران برای کل کشور برنامهریزی کرد، به همین خاطر حتما و الزاما نیازمند به توسعه شبکههای استانی دارند هرچند که وجود رسانههای جدید، نقش رسانهای شبکههای استانی را کاهش میدهد اما حواسمان باشد که به ویژه در مقاطع مهم تاثیرگذاری از جمله انتخابات، حتما حضور نیروهای محلی فعالی که حزب را به جامعه هدف مرتبط کنند، حیاتی است به همین خاطر شکلدهی به شعب استانی حزب و توانمندسازی و فعال کردن آن از اهداف اصلی دوره جدید سازماندهی حزب کارگزاران است.
*به نظر شما آیا با توجه به وجود شورای مرکزی در تهران؛ وجود شورای استان لازم است؟
حوزه استان تهران به علل مختلفی اهمیت استراتژیک داشته و دارد، اولا اینکه تهران به عنوان پایتخت ایران و مناطق حساس تهران که مرتبط با شورای تهران هستند، نقش بسیار حیاتی در آینده فعالیت سیاسی احزاب دارند، الان در شورای شهر و انتخاباتی که صورت گرفت، نتایج عملکرد شهرداری تهران از این به بعد به شدت در آینده سیاسی کل نیروهای اصلاحطلب نقش تاثیرگذاری دارد، وجود شورای تهران با دستور کار تمرکز بر بهبود شرایط زیست مردم در شهر تهران و ایجاد یک تصویر موفق از مدیریت اصلاحطلبانه در سطح شهر تهران بسیار حیاتی است و این کاری نیست که شورای مرکزی انجام بدهد. به همین دلیل معتقدم شورای استان تهران و شعبه استان تهران حزب کارگزاران و مخصوصا کلانشهرهایی مانند مشهد، اصفهان و شیراز که شورای شهر آنها هم در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفته است، لااقل تا اطلاع ثانوی فعالیتشان حیاتی است و به همین خاطر هم حزب تمرکز بسیار زیادی روی سازماندهی اینها دارد و به نظرم اگر دوستان موفق شوند یک شورای قدرتمندی ایجاد کنند برای اینکه بتوانند تامین برنامه کنند و برای حل مسائل کلیدی شهر تهران نظارت کنند و با ارتباطی که الان با شورا و شهرداری دارد بتوانند آنها را تبدیل به دستور کارهای اداره شهر تهران کنند، کمک بسیار زیادی به تداوم روند اصلاحات سیاسی اجتماعی که مورد درخواست مردم است، کردهاند.
*همانطور که میدانید شعار و راهبرد کنگره امسال استان تهران«حزب پویا، برنامه محور، اثرگذار» است، با توجه به این شعار، پیشنهادات و رهنمودهای شما برای تحقق اهداف چیست؟
در ابتدا باید بگویم که خیلی ممنونیم از دوستانی که این شعار را انتخاب کردند، در شرایطی که قرار داریم بسیار هوشمندانه است. هم با استراتژی کلان حزب به عنوان یک حزب برنامهمحور هماهنگ است و هم اینکه واقعا نیاز آینده حزب کارگزاران به عنوان یکی از ارکان جبهه اصلاحات و حتی در سطح ملی با یک چالش مهم و آن هم چالش حل بحرانهای کلیدی در کشور مواجه هستیم و بنابراین تاثیرگذاری حزب بدون وجود یک برنامه منسجم امکانپذبر نخواهد بود و ما با مجموعهای از مسائل در هم تنیده و پیچیده مواجهیم که به آنها واژه بحران را اطلاق میکنیم، از آلودگی هوا گرفته تا بحران آب و بحران صندوقهای بازنشستگی و بحران بیکاری و... اینها نیازمند تدبیر و راهحل است و بدون وجود برنامه اساسا تاثیرگذاری بلاموضوع است و شما نمیتوانید بدون برنامههای منسجم در حوزه مدیریت بحرانهای آینده ایران، احزاب تاثیرگذار و موثری باشید که هم جبهه اصلاحات نیازمند این نوع برنامههاست و هم به طور کلی مملکت و سیستم اداره کشور. بنابراین انتخاب این عنوان بسیار انتخاب درست، بجا و به موقعی بوده است.