مهتاب اسفندیاری- اعتراضات مردمی به یکباره برخی از شهرهای کشور را درنوردید. اگرچه آغاز آن از منطقه خودمختارخوانده خراسان بود که سالهاست نسبت به روند شکلگیری قدرت در آن هشدار داده میشود، اما پایان کار آنجا نبود. جرقهای که گفته میشود جبهه پایداری در منطقه خراسان زد موجب بروز آتشی در کل کشور شد. موضوعی که سیدحسین مرعشی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در گفتوگو با «صدا» میگوید اسناد آن وجود دارد و تاکید میکند که به دلیل جلوگیری از قدرت گرفتن بیشتر این گروه در خراسان بوده است.
به گزارش سایت کارگزاران، حسین مرعشی تاکید دارد برخی در حاکمیت با برنامهای که در پیش گرفتند در هفت ماه و نیمی که از دولت میگذرد تلاش کردند تا از قدرت رئیسجمهوری و اصلاحطلبان بکاهند، اما روندی که در پیش گرفتند موجب شد تا کل نظام درگیر موضوع شود.
*ارزیابی شما از اعتراضهایی که روزهای گذشته در کشور به وجود آمد چیست و ریشه آنها را در چه چیزهایی میدانید؟
برای اینکه بدانیم در کجا قرار داریم باید به عقب برگردیم و ببینیم از کجا حرکت کردهایم. اول اینکه به نظر من موقعیتی که در حال حاضر در آن قرار داریم، یعنی اینکه بخشی از جامعه فکر میکند اعتراضات خود را باید با حضور در خیابان نشان دهد، اصلا موقعیت مناسبی نیست.
*منظورتان انتقادها و اعتراضات مردمی است؟
نه من اصل اعتراض و انتقاد را حق همگانی میدانم و از آن دفاع میکنم و اما اینکه در سپهر سیاسی ایران امکان اظهارنظر و اعتراض را جز با فریاد زدن و به خیابان آمدن نداریم، یک نقص در سازمان سیاسی ایران است. کسانی که دلسوز نظام و کشور هستند و سازماندهندگی فضای سیاسی را برعهده دارند باید این نقیصه را رفع کنند. نباید وضعیت به گونهای باشد که جمعی از مردم به هر شکلی ناچار شوند که صدای اعتراض خود را آنقدر بلند کنند که از یک اعتراض خانوادگی و ملی فراتر رود و به عنوان نمونه سران نامحبوب آمریکا و عربستان هم به این فریادها امید ببندند.
*یعنی باید چگونه باشد و چه سازوکاری داشته باشد؟
این اعتراضات باید در فضای خانواده، اگر وسیع بگوییم خانواده ملی و ایرانی و اگر محدودتر بگوییم در خانواده جمهوری اسلامی بماند و تعریف شود. باید مکانیزمهایی داشته باشیم که اینها امری داخلی برای بهبود امور تلقی شود، نه اینکه به سمتوسویی برود که کسی بخواهد از بیرون از این فریادها بهرهبرداری کند. اعتراضی که حق مردم است و باید بتواند بر روی شاخصها و در جهت بهبودی اثر بگذارد، رفتارهای قوا و نهادهای حاکمیتی در کشور را تحتتاثیر قرار دهد و اصلاح کند، عملا به مناقشهای تبدیل شده که مورد بهرهبرداری افرادی قرار خواهد گرفت که علاقهای به ایران و سربلندی ایران و ایرانی ندارند.
حضور مردم در صحنه، اعتراض و انتقاد مردم میتواند پشتوانهای برای دولت و راهگشا باشد اما چون در سازمان سیاسی ایران این پیشبینی نشده، بنابراین فرصت حضور، نظارت و مراقبت مردم ممکن است به یک تهدید تبدیل شود.
*دلیل حضور مردم در خیابان را بیشتر در چه مواردی میدانید؟
در این باره قبل از اینکه معترضین را نقد کنیم باید از حکومت و دولت خودمان نقد کنیم. هفت ماه و نیم قبل یک انتخابات باشکوه در ایران برگزار شده که نُرم حضور مردم، نُرم قابل قبول و بالا در سطح دنیا بوده است و 60 تا 70 درصد واجدین شرایط در انتخابات رأی دادهاند. همچنین یک رئیسجمهوری با رای بالای نزدیک به 25 میلیون انتخاب کردهایم، آن هم با آن شور و نشاط و «دوباره ایران» گفتنها که در کشور به وجود آمد و همه مردم به صحنه آمدند، حرف خود را زدند و برای کشور تصمیم گرفتند. چرا باید ظرف هفت ماه و نیم از آن نقطه شکوه و نشاط و امید به نقطهای در فضای سیاسی اجتماعی ایران برسیم که آنقدر انتقادات زیاد شود و احساس ناامیدی و سرخوردگی باشد که همه دشمنان ایران طمع کنند. باید دید واقعا چرا ما این مسیر را رفتیم؟
*خب شما به عنوان یک فعال سیاسی دلیل این موضوع را در چه میدانید؟
یک بار دیگر هم چنین اتفاقی در تاریخ ایران روی داده است. زمان نهضت ملیشدن نفت در 30 تیر 1331 زمانی که دربار تصمیم گرفت تا مصدق را از نخستوزیری برکنار کند و قوام را مسئول تشکیل دولت کند، چیزی شبیه این وضعیت پیش آمد. آن جمله تاریخی قوام که گفت «کشتیبان را چنین تدبیری است» و با این شعار به میدان آمد. یک صبح تا ظهر طول کشید که مردم به صحنه آمدند و قیام 30 تیر شکل گرفت و با تعداد کمی که مردم شهید تقدیم کردند دربار مجبور به عقبنشینی شد و عصر دوباره دستور تشکیل دولت به مصدق داده شد. این شکوه را میتوان با شکوه 29 اردیبهشت امسال مقایسه کرد.
اما در نهضت ملیشدن نفت در 28 مرداد یعنی 13 ماه بعد وقتی ارتشبد زاهدی با کمک آمریکاییها و از طرف دیگر یک سری افراد لمپن کف خیابان کودتا کردند همان مردم نیامدند از مصدق حمایت کنند و دوباره بازگشت دیکتاتوری و استقرار دولت کودتا رقم خورد. مصدق هم که با بزرگترین خدمت به ایران، نفت را ملی کرده بود خانه نشین و حصر شد. هم مصدق در آن زمان خیلی هنر به خرج داد و هم ما در این هفت ماه خیلی هنر به خرج دادیم که از اوج شکوه 29 اردیبهشت به نقطهای رسیدهایم که امروز از این نارضایتی عمومی همه میخواهند سوءاستفاده کنند.
*پس ریشه اعتراضات را مردمی میدانید؟
بله اعتراضات و ریشه آنها مردمی هستند. اما چرا در نظامی که هفت ماه قبل مردم با مشارکت در انتخابات یک رئیسجمهوری با رآی بالا انتخاب کردهاند، یک شورای شهر با 21 نفر اصلاحطلب انتخاب کردهاند و آنها هم نشستهاند با 21 رای شهردار انتخاب کردهاند، وضعیت باید به این شکل باشد.
*شما فکر میکنید چگونه عمل کردهایم که مردم با وجود این شرایط علاوه براینکه ابراز رضایت نمیکنند بلکه اعتراض هم میکنند؟
از نظر من چند مورد در این وضعیت دخیل بوده است. اول اینکه بخشی از دوستان ما در نهادهای حاکمیت فکر میکنند این کار خیلی خوبی است که عدهای از مردم را با شور و نشاط به صحنه بیاورند و آنها عملا کاری کنند که به مردم بگویند، دیدید هیچ تغییری اتفاق نمیافتد، شما چه رای بدهید، چه رای ندهید ما هستیم. جمعی در حاکمیت به دنبال القای چنین مسئلهای بودند و موفق هم شدند.
*در واقع این همان نظریه بخشی از توده مردم است که ما چه رای دهیم و چه رای ندهیم اتفاقی نمیافتد و تغییری ایجاد نمیشود و عدهای هم براساس همان تئوری پای صندوق نمیآیند؟
بله و این حرف چه درست باشد و چه غلط، یک نتیجه غلط از آن بیرون میآید. آن نتیجه غلط هم این است که مردم به جای اینکه در انتخابات و پای صندوق رای تصمیم بگیرند، به نقطهای میرسند که باید به خیابان بیایند و ساختار را اصلاح کنند و بشکنند. با این شرایط کشور به جای اینکه در یک مسیر سازنده قرار بگیرد در یک مسیر مخرب قرار میگیرد.
آنچه میخواهم از طرف حزبم و جناح اصلاحطلب بگویم این است؛ دوستانی که در نهادهای حاکمیت هستید، با فرض اینکه همت کنید و تیغ رئیسجمهور منتخب و حرکت شهرداری و شورای شهر را کند کنید، این عمل سرشاخنشستن و بنشاخبریدن است. شما یک نظام سیاسی مردمسالار را از مردم جدا میکنید و پشتوانه مردمی آن را ضعیف میکنید. این خیلی اشتباه است که مردم بیایند یک رئیسجمهور را انتخاب کنند و عدهای در نهادهای حاکمیتی اصرار داشته باشند که به مردم ثابت کنند شما چه رای دهید چه ندهید فرقی نمیکند و ما اجازه نمیدهیم هیچ اتفاق مثبتی در کشور رخ دهد.
*اینها چه گروهی هستند؟
مشخص هستند و نیازی نیست به دنبال هویت آنها باشید. دوستان ما میآیند در انتخابات شرکت میکنند، حرفهای خود را میزنند اما رای مردم را نمیتوانند کسب کنند و پس از آن به این رفتارها روی میآورند.
*منظورتان شکستخوردگان انتخابات است؟
بله شکست خوردهاند و پس از آن هم به جای اینکه شکست را بپذیرند، از رای مردم تمکین کنند و اجازه دهند که منتخبان مردم کار کنند، اینگونه کار خود را پیش میبرند. به جای اینکه صبر کنند که تا چهار سال دیگر اگر منتخبان مردم ضعیف عمل کردند آنها بیایند و منتقدشان شوند از ابتدا به لاک این میروند که از نهادهای قدرت استفاده کنند، خود را مدافع ارزشها، انقلاب، نظام و اصالتها معرفی کنند و جناح پیروز را مخالف تلقی کنند. مردمی را که صاحب رای انقلاب و نظام هستند را در حاشیه میگذارند و تلاش میکنند تا زودهنگام کار کشور را در اختیار بگیرند. بعد از اینها هم آن حرفی که مخالفان خارجنشین میخواهند ثابت شود که رای دادن در ایران بیفایده است، به اثبات میرسد.
*یعنی ایرادات فقط به جناح رقیب باز میگردد؟ در این چند ماه حامیان دولت کاری نکردهاند که این بهانه به دست آنها بیفتد؟
چرا این ایرادی است که به جناح، گروه، شورا و شهرداری و ... خودمان بر میگردد. در این چند ماه چند اتفاق مهم افتاده است. مانند اینکه جو قالب سیاسی به این سمت رفته است که آقای دکتر روحانی چرخش کرده و به پایگاه رای خود پشت کرده است. این حرف گفته شده و آقای دکتر روحانی این حرف و حواشی حول آن را برای مردم توضیح نداده است.
*از طرفی به هر حال این ذهنیت برای بسیاری وجود دارد که بعد از انتخابات روحانی حامیان خود را پس زده است؟
بله آن هم هست البته اگر نگوییم پس زده میتوان چنین گفت که با حامیان خود ارتباطش را قطع کرده است. این یک راهبرد اشتباه بود که در مصاحبهای سه ماه پیش گفتم و باز به آن تأکید میکنم؛ آقای روحانی هر روز تا پایان دوره ریاست جمهوری خود بیشتر از روز انتخابات به پایگاه رای خود نیازمند است. این تصور که دکتر روحانی رای میخواسته، رای خود را گرفته و دیگر کاری با مردم ندارد یک تصور غلط است. ایشان اگر پشتوانه مردمی و افکارعمومی را نداشته باشد مخالفان بسیار سرسختی دارد که میخواهند او را به زمین بزنند و زمینش خواهند زد. این جو در فضای سیاسی به وجود آمد، به مرور به صورت انتقاد شروع شد تا به عبور از روحانی و پشیمانیم رسید. این موضوع گسترده بود، درست است که آقای خاتمی و دیگر سیاسیون اصلاحطلب به میدان آمدند و تاکید کردند که پشیمان نیستیم، اما بالاخره در میان حامیان مطرح شد که این آن روحانی که ما به او رای دادیم، نیست. آقای روحانی باید موضوع را به حامیان خود توضیح میداد و افراد نزدیک او در دولت باید پیوندهای خود با مردم را تقویت میکردند. جامعه رایدهنده را قانع میکردند؛ ولو اینکه مجبور میشد کندتر حرکت کند، اشکالی ندارد، سیاست همیشه به یک شکل نیست ممکن است با حفظ استراتژی، تاکتیکهایی هم لازم باشد.
*یکی از موضوعاتی که مطرح میشود و مردم نسبت به آن اعتراض دارند و به همین خاطر هم برای فریاد اعتراض خود به خیابان آمدهاند، بحث معیشت و وضعیت اقتصادی آنهاست.
در اقتصاد من به دو سیاست از گذشته انتقاد داشتم. سیاست اول اینکه دکتر روحانی و تیم اقتصادیشان بیش از آنچه لازم بود مسئله کنترل تورم را برای خود و کشور مهم کردند. در اولین جلسهای که با تعدادی از اصلاحطلبان یک سال و دو ماه بعد از استقرار دولت یازدهم با آقای روحانی داشتیم، من مامور بودم که بخش اقتصاد و مطالبات اقتصادی را شرح دهم. آنجا به آقای دکتر روحانی کاملا توضیح دادم که در دانشکده اقتصاد به ما یاد دادهاند که باید دو شاخص تورم و رشد را با هم ببینید. همچنین گفتم که دولتهایی در ایران که فقط به کنترل تورم توجه کردهاند، دولتهای ناموفقی بودهاند و مشخصا از دولت امینی یاد کردم که نتواست اقتصاد ایران را به راه اندازد و شکست خورد. یکی از عوامل شکست مرحوم مصدق در 28 مرداد سال 32 هم این بود که نتوانست نفت بفروشد و پول جور کند و اقتصاد بر تصمیم سیاسی مردم تاثیر گذاشت.
امروز پرداختهای عمرانی دولت به پنج درصد از بودجه رسیده و آقای نوبخت نتوانسته است در چهار سال گذشته بدهی سنگین دولت به پیمانکاران را حل کند. وزارت راه دههزارمیلیارد تومان به پیمانکاران بدهکار است. بر همین اساس پیمانکاران به دفاتر مهندسی بدهکار هستند، دفاتر مهندسی به پرسنل خود بدهکار هستند، آنها که صاحب ماشینآلات هستند ماشینهایشان خوابیدهاند، آنها که تولید مصالح میکنند کسب و کارشان خوابیده است. این اتفاق یک حجم عظیم عقبه دارد و صرفا این نیست که یک نفر طلب دارد بلکه یک خوشه صنعتی و خوشه فعالیت اقتصادی تمام بدنه آن لنگ است. با این وجود سال آینده سههزارمیلیارد تومان با فرض اینکه صددرصد بودجه تخصیص یابد، به وزارت راه تعلق میگیرد، پس وزارت راه تا چهار سال دیگر نمیتواند کار کند و کارهای کشور تعطیل است.
*راه حل این اتفاقات برای بهبود اوضاع را در چه میبینید؟
اینکه چه کاری باید انجام شود من نباید بگویم، دولت مسئولیت پذیرفته است؛ باید راهکار پیدا کند یا اگر نمیتواند باید کنار بروند تا کس دیگری بیاید تا بتواند این کارها را برای کشور انجام دهد. اگر آقای روحانی آن حرفشان، حرف اساسی باشد که من میخواهم کاری کنم که هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ اقتصاد، اما در اقتصاد به رغم موفقیتهایی که داشتهاند از نظر کسانی که در بازار هستند و در صحنه حضور دارند به آن شکل که شایسته است چرخ نمیچرخد.
همچنین ستاد اقتصادی دکتر روحانی در چهارسال گذشته اصلاحات ساختاری را متوقف کرد. این اشتباه عین اشتباهی است که مجلس هفتم انجام داد. مجلس هفتم زمانی که کار را شروع کرد با یک طرح دو فوریتی که به عنوان طرح تثبیت قیمتها مشهور شد و آقای دکتر توکلی و دوستانشان بانی آن بودند، اصلاحات ساختاری ایران را متوقف کردند. آقای نوبخت هم براساس اختیاراتی که داشت میتوانست در این سالها بنزین را سالی 10 درصد رشد دهد، ارز را ملایم سالی 10 درصد رشد دهد تا به تدریج این اصلاح ساختاری در اقتصاد به وجود آید. اما میبینیم که چهار سال این کار را نکردند، اما چرا آقای نوبخت همه را میخواهد ظرف چند ماه در این بودجه اصلاح کند؟ یعنی یک مرتبه تصمیم بگیرد گازوئیل را صددرصد و بنزین را پنجاه درصد افزایش دهد، پنجاه درصد از یارانهبگیران را حذف کند، سیصد درصد عوارض خروج را افزایش دهد و ...؛ آن هم در یک بودجه بدون توجیه، بدون صحبت کردن با مردم و بدون به بحث گذاشتن با نخبگان یا بدون آماده کردن زمینههای اجتماعی آن.
*از نظر شما چرا این تصمیم گرفته شده است؟
به دلیل اینکه چهار سال این کار را انجام ندادهاند و الان بعد از چهار سال در بودجه با کسری سنگین روبهرو شدهاند.
*پس میگویید این کار موجب وارد شدن شک به مردم شد؟
بله این شک را به مردم وارد کردند و این کار قطعا اشتباه است.
*نظریهای قبل از انتخابات در میان اصولگرایان وجود داشت مبنی بر اینکه دولت اجناس را گران نمیکند تا دولت در دوره بعد هم بتواند رأی بیاورد. میتوان گفت این نظریه درست بوده است؟
حداقل به این ابهام دامن زدند و به نظر من خطای بزرگ سیاسی و اجتماعی مرتکب شدند. به هر حال باید در نظر بگیرید این هنر را من، دوستان سیاسی من، اصلاحطلبان، آقای روحانی، تیم آقای روحانی، مجموعه برندگان انتخابات 29 اردیبهشت 1396 به خرج دادهایم که از نقطه اوج محبوبیت، خود را به نقطهای رساندهایم که هم اصولگرایان تصور کردند که زمان خوبی است که این دولت را زمین بزنند و اسنادش از مشهد وجود دارد و هم ترامپ، رضا و فرح پهلوی، عربستان، مریم رجوی و اسراییل همه به این نارضایتی امید بستند تا از آن پشمی برای کلاه خود درست کنند.
*با توصیفاتی که شما داشتید الان دولت و رئیسجمهوری باید چکار کنند؟
راهی نداریم جز اینکه مسیر را اصلاح کنیم. آقای روحانی باید همه تعهدات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را دوباره اعلام کند و برای تحقق آنها همه تلاش خود را به کار ببندد. باید دوباره به صحنه برگردیم و به مردم ارزش بگذاریم. اول اینکه اعتراضات حق مردم است. دوم اینکه معتقدیم که حکومت باید با این اعتراضات با سعهصدر برخورد کند، اینها فرزندان مملکت هستند و به درست یا به غلط راهی را انتخاب کردهاند و باید به آنها گوش کنیم. معتقدم احزاب سیاسی اصلاحطلب باید الان یک نقش واسطه را بین این معترضین و حکومت بازی کنند. باید الان بتوانیم اعتراضات آن بخشی که حق هست را محقق کنیم.
به دوستان معترض هم میگویم که هیچ کشوری در منطقه ما از این مسیر به نقطه مطلوبی نرسیده است. این موضوع را به عنوان فردی که از هفده، هجدهسالگی و دوران دانشجویی در دوران انقلاب حضور داشتهام میگویم. در نهضت انقلاب اسلامی سال 57 همه بودند، همه سیاسیون با افکار مختلفی بودند و حتی ارتش هم به سمت مردم آمد، آن چیزی که الان ممکن است مردم ما از آن رنج ببرند نتیجه آن حضور باشکوه و واقعی است. الان با حرکتهای کور، با حرکتهایی که نمیدانیم منافقین کجای قضیه هستند، عربستان با وجود همه شکستهایش در منطقه چه هدفی را دنبال میکند، در این حرکات مبهمی که مشخص نیست هر کدام از اینها قرار است چه چیزی را دنبال کنند، چه کسی میخواهد از این فضای آشفته برای مردم ایران کلاه ببافد و لباس مناسبی طراحی کند.
مسیر ما به سمت اصلاحات تدریجی با حضور افراد و شخصیتهای موثر، با حضور احزاب موثر و تعامل با نهادها است، این مسیر یک مسیر مشخص است و اصلا نباید دچار سردرگمی شویم و بخواهیم مسیر اصلاحی را به یک مسیر مبهم ببریم.
*یعنی این اعتراضات را صرفا ناآرامیهایی میدانید که نسبت به دولت بوده و از مشکلات معیشتی نشان گرفته و جرقه آن هم در مشهد علیه دولت زده شده است؟
بالاخره انباشتی از نارضایتیها وجود دارد که انباشت عمده آن متوجه نهادهای حاکمیتی و بخشی از آن متوجه دولت و منتخبان مردم است. دوستانی که در نهادهای حاکمیتی حضور دارند این تجربه جالبی برای آنها شد. آنها میخواستند مردم را علیه آقای روحانی بشورانند اما مردم و شعارهای آنها به نقطه بدی رسید. این مطالبات مردم مطالبه از آقای روحانی یا مطالبه از اصلاحطلبان نیست، بلکه مطالبات انباشته مردم از کل نظام است و اگر به آن توجه نکنیم و فرصت ندهیم که آقای روحانی، آقای خاتمی و اصلاحطلبان این مطالبات را مدیریت و منظم کنند و یواش یواش اصلاح کنند، این مطالبات میآیند و نظام را هدف قرار میدهند. پس این دوستان باید بدانند که این اعتراض واقعی است و بیش از این که متوجه دولت و منتخبان دولت باشد متوجه حاکمیت است و اگر اشتباهی صورت بگیرد کل نظام را هدف قرار میدهد.
همچنین چه دولت و چه حاکمیت باید با سعهصدر با موضوع برخورد کنند. عجله در موضوعی که ریشه اجتماعی، سیاسی و داخلی دارد ما را به نقطه مناسبی نمیرساند. البته اطمینان دارم که هم مردم و هم حاکمیت از هوشیاری برخوردار هستند و این مسئله را حل و فصل میکنند. نه مردم ایران خشونتطلب هستند مانند مخالفان اسد و نه نظام ما نظام خشنی است که بخواهد با مردم برخوردی کند که ماجرای سوریه تکرار شود. چنین نیست و ما راحت و سریع از بحران عبور میکنیم اما باید با کمترین هزینه عبور کنیم. باید یاد بگیریم زمانی که مردم به صحنه میآیند و رئیسجمهور و شورا انتخاب میکنند، فرصت دهیم که خدمات آن را هم دریافت کنند. همچنین آقای روحانی هم باید تجدیدنظری در تیم و روش و حرکت خود انجام دهد.
*از اصلاحطلبان و احزاب آنها صحبت میکنید که واسطهای بین معترضان و حکومت شوند. از طرف دیگر از سیدمحمد خاتمی صحبت میکنید که چند روز پیش، از آقای روحانی مجدد اعلام حمایت کردند و مورد هجمه برخی هم قرار گرفتند. فکر میکنید با توجه به شدت عصبانیت مردم مصلحت هست که اصلاحطلبان بار دیگر ریش گرو بگذارند؟
مملکت و مردم خودمان هستند. اگر این کار را نکنیم چه این اعتراضات سرکوب شود و چه به نقطه خطرناکتری برسد همه و کشور ضرر میکنند. اعتبار ما برای مردم است، آبرویمان برای مردم است و فدایی این مملکت هستیم.
*موضوع مورد توجه این است که عدهای در داخل از اتفاق افتادن چنین وقایعی خوشحال هستند و از خارج هم برخی رسانهها و تحلیلها علنا از تغییر نظام صحبت میکنند. این ترس وجود ندارد که آرم یک موقعیت بحرانی بر پیشانی اصلاحطلبان زده شود؟
فکر میکنم از سرمایهای که در اختیار داریم باید در بحرانها برای ماموطن استفاده کنیم. ما نباید فقط زمانی که شرایط عادی است و وضعیت نرمال است در صحنه باشیم و وقتی کشور را خطری تهدید میکند صحنه را ترک کنیم. معتقدم باید قاطع بایستیم تا آنچه حق مردم است را از حاکمیت مطالبه کنیم.
*بحث بر سر این است که اصلاحطلبان را کنار زدهاند و به نوعی میتوان گفت که اصلاحطلبان به زور خودشان را در صف جا داده اند.
اگر صد بار هم کنارمان بزنند ایران و مردم آن و ناراحتی مردمش را فراموش نمیکنیم. ممکن است منتقد آقای روحانی و قسمتهای دیگر حاکمیت شویم، اما حتما مردم را ترک نمیکنیم. آبروی اصلاحطلبان امروز باید به درد ایران بخورد. امروزی که یک چالش و نابسمانی به وجود آمده است، وگرنه روزی که ایران آرامش داشته باشد همه هستند.
*یکی از موضوعاتی که به آن اشاره کردید مشهد بود، برخی تاکید دارند که اتفاقاتی که در آنجا روی داد و سرآغاز اتفاقات پس از آن در کشور شد، از قبل سازماندهی شده بود.
به هر حال مشهد جایی نیست که در آن اعتراض علیه نظام شروع شود. قاعدتا مشهد جایی ویژه است و به لحاظ ظرفیتهایی که جبهه پایداری در آنجا از دست داده و عصبانی است علیه اصلاحطلبان و علیه آقای روحانی مطالبی از آن بیرون آمده است. اول ماجرا هم همین بوده، خود آقای علمالهدی در نماز جمعه گفته بود که قرار نبوده است این شعارها داده شود. آقای علمالهدی فکر میکند اگر مردم علیه آقای روحانی و اصلاحطلبان شوند بر میگردند و ایشان را تقدیس میکنند. مردم از دست آقای علمالهدی و امثال آقای علمالهدی عصبانی بودند و به ما قانع شدند، پس برنمیگردند شما را بر سر بگذارند و حلوا حلوا کنند. اگر فرصت ندهید که ما برای اعتراضات واقعی مردم راههای مسالمتآمیز پیدا کنیم ممکن است راه به جاهای بدی برسد.
*پس اینکه قضیه از آنجا شروع شده و الان از کنترل خارج شده است ....
از کنترل خارج نشده است. باید این را هم بگویم که این به معنای پایان اعتراضات نیست، مردم نسبت به برخی سیاستها و حرفها معترض هستند. یک بار دیگر باید یاد بگیریم که مردم محترم و اصل هستند. اگر ما این احترام را نگذاریم دشمنان و رقیبان ما میآیند و دایه دلسوزتر از مادر میشوند و در خواستههای مردم انحراف ایجاد میکنند. این سیاست را حزب کارگزاران پیگیر است که صدای اعتراضات مردم را با دقت دریافت کنیم و بتوانیم به حاکمیت منتقل کنیم.
*با وجود اینکه موضوع از مشهد آغاز شده است، آیا الان این حس وجود دارد که با جدی شدن قضیه حتی گروههای مخالف دولت پای میز بیایند و به آن گفت و گوی ملی بپردازند؟
هنوز آثاری نمیبینم اما امیدوار هستم که این خرد اتفاق بیفتد.
*یعنی ممکن است برعکس این روی دهد و گروه مخالفان به موضوع دامن بزنند؟
بعید میدانم، آنها خودشان به اندازه کافی متوجه اشتباه خود شدهاند.
*از نظر شما اگر مردم به خیابان نیایند تا اعتراضاتی داشته باشند چه راهی به جز به خیابان آمدن دارند؟
این حرکت به طور طبیعی وجود دارد، حق اجتماعی و بحث سندیکاست. همین معترضین به موسسات مالی اعتباری مگر جلوی مجلس نرفتهاند، اعتراضهای زیادی داشتند اما کسی جلوی آنها را نگرفت. منتها باید مقداری در سازمان سیاسی کشور بتوانیم فضای اعتراضات گروهی و فردی را به وجود آوریم. احزاب و گروهها مقداری آزادتر شوند و به نتایج انتخابات احترام گذاشته شود. اشکال اساسی که به دولت وارد است، گفتوگو نکردن با مردم است. شاید امکان گفتوگو را صداوسیما نداده یا دولت خود کمکاری کرده اما مقدار زیادی از اینها با گفتوگو قابل حل و فصل است. دولت باید شیب اصلاحات را متعادل کند، با این سرعت و تیزی نمیشود کار را پیش برد. مجلس و دولت باید توافق کنند و شیب اصلاحات را کم کنند.
*چطور در این وضعیت میتوان جلوی بسته و امنیتیشدن فضا را گرفت؟ به عنوان نمونه این روزها اینترنت در برخی ساعتها و مکانها قطع میشود یا اپلیکیشها محدود شده است؟
از این محدودکردنها دفاع نمیکنم اما اگر به دلیل امنیت نیاز باشد، میشود آن را پذیرفت. منتها امیدوارم که سریع این محدودیتها رفع شود. از طرفی کسانی که در فضای مجازی فعال هستند هم باید این موضوع را رعایت کنند، اگر این ابزار مهم اجتماعی را به یک ابزار سیاسی و ضدامنیتی تبدیل کنیم طبیعی است که حاکمیت نمینشیند تا از این فضا ضربه بخورد. اما در حالت عادی به نظر من دولت ایستادگی میکند و اجازه چنین اتفاقاتی را نمیدهد.
*احزاب چقدر میتوانند در این موضوع دخیل باشند.
احزاب میتوانند یک نقش بسیار جامع را بازی کنند، به شرط اینکه ارتباطات مردمی گستردهای داشته باشند. بدون داشتن پایگاه و ارتباطات وسیع مردمی هیچ حزبی نمیتواند چنین نقشی را ایفا کند. حزب کارگزاران امیدوار است که در این دوره بتواند چنین نقشی را داشته باشد.
*یعنی در حزب فعالیتهای اجتماعی بیشتر شود؟
بله بیشتر میشود، مشغولیم که حزب را به عنوان یک نقطه امید و اتکا برای صاحبان اندیشه و نظر تبدیل کنیم.
*کمرنگ بودن نقش احزاب را در این اعتراضات دخیل نمیبیند؟
حتما یکی از اجزای قضیه همین است. حتما اگر احزاب ما نیرومندتر بودند در این موضوع تاثیرگذارتر بودند. البته عدهای از مردم هستند که در انتخابات شرکت نکردهاند و حق حیات در این کشور را دارند. برای این گروه در نظام سیاسی اصلا حزبی به رسمیت نشناختهایم؛ یعنی احزاب منتقد واقعی کل نظام را در کشور نداریم. دو شرط فعلی قانون احزاب این است که باید نظام و ولایت فقیه را قبول داشته باشند، اما بخشی از مردم ما اصلا این فضا را قبول ندارند. هنوز به آن بلوغ نرسیدهایم که به احزاب فراتر از نظام هم اجازه فعالیت دهیم.
*فکر میکنید بخشی از این مردم که معترض هستند و در خیابانها حضور دارند در انتخابات شرکت نکرده اند؟
حتما چنین است، چون هیچ کدام از شعارهایی که این روزها از این گروه شنیده میشود شعارهای دوره انتخابات نیست. یعنی حتی شعارهایی که در خانواده انقلاب اعتراضی شناخته میشد در میان این شعارها نیست.
*تصور و برآوردتان این است این عدهای که از آنها یاد میکنید، در میان معترضان اکثریت هستند؟
هنوز نمیدانیم، باید اجازه داد زمان بگذرد. درست است که دوستان کجسلیقه و بدسلیقه ما در برخی از نهادها این کار را شروع کردهاند اما الان هنوز مشخص نیست که ماهیت این جریان چیست و چگونه است.
*ارزیابی شما از واکنش و رفتار رسانههای جریان رقیب چیست؟ به نظر شما پالسی که این رسانهها به افکار عمومی در این مدت منتقل کردند در راستای منافع ملی و حمایت از حاکمیت ملی بود؟ یا اینکه بر ضد امنیت ملی اقدام کردند؟
موضوع دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که کسانی که تریبونهای نظام را در اختیار دارند و روزنامههایی که از بیت المال تغذیه میکنند، به دلیل شکست در انتخابات تلاش کردند تا دولت را جدا و متفاوت از کل نظام معرفی کنند. برهمین اساس هم در این هفت ماهونیم سعی کردند تا انتقادات را متوجه دولت کنند. به این دوستان تاکید میکنم این تصور که دولت خارج از نظام فعالیت میکند یکی از عوامل به وجودآمدن این فضا شده است. اینکه مردم بین حاکمیت و دولت تفکیک قائل شوند تصور اشتباهی است و وقتی نارضایتی ایجاد میشود به چشم کل حاکمیت دیده میشود و در چشم مردم نظام از دولت مستثنا نیست. این تصور که برخی گمان میکنند اگر موتور دولت آقای روحانی را پایین بیاورند فرصتی سیاسی برایشان مهیا میشود واقعا تصور غلطی است. این یک خطای استراتژیک است. اینان باید بدانند امیدی که آقای روحانی برای مردم زنده کرده، عمر سیاسی آنان را نیز هم افزایش داده. اینکه بخواهند از نارضایتیهای موجود بهرهبرداری سیاسی کنند بیتردید بیش از همه هم حاکمیت ملی و هم امنیت ملی را با تهدید مواجه میکنند. پیشنهاد میکنم این آقایان به جای پمپاژ ناامیدی در دل مردم و تلاش برای زمینزدن دولت منتخب مردم، به کمک دولت و رفع مشکلات مردم بیایند.
*یکی از مهمترین مباحثی که این روزها تحلیلگران سیاسی به آن اشاره کردهاند و با واکنش مثبت تودههای اجتماعی همراه شده، مرتبط با تجادل و تنازعی است که برخی مسئولان در سطوح بالا دارند. به نظر شما اتهامزنی مدیران و مسئولان چه تاثیری در بینش و قضاوت افکار عمومی به بدنه مدیریتی کشور داشته است؟
علاوه براین مدتهاست در جمهوری اسلامی مسئولان و قوای مختلف یکدیگر را از تریبونهای رسمی متهم به فساد و انجام کارهای خلاف میکنند. در این مدت به حدی این عادت نامناسب گسترده شده که مردم عادی و عامه به این اجماع رسیدهاند که همه بخشهای نظام فاسد است. علیرغم همه تبلیغاتی که بخشهای مختلف علیه یکدیگر دارند و از فساد و اختلاس صحبت میکنند هیچ یک از مواردی هم که به عنوان نمونههای فساد معرفی میشود و مورد پیگیری قرار میگیرد به نقطهای ختم نمیشود که مردم نتیجه علنی و واضحی از آن ببیند. یعنی درنهایت مشخص نمیشود که تکلیف هر یک از گروههایی که رقیبش را به فساد متهم میکند چه میشود. مردم نتیجه برخورد شفاف با این اتهامها و فسادها را نمیبینند. از همینرو یکی از مهمترین مسائل این است که پروندههای فساد با جدیت همه مسئولان ذیربط بسته شود. مردم میخواهند بدانند که اقتدار حاکمیت برای برخورد با مفسدان چگونه است و این حق آنان و انتظار آنان است که رفتار قهرآمیز و جدی با مفسدان را مشاهده کنند.
منبع: هفته نامه صدا