در فراز و نشیب های زندگی شخصی و سیاسی همدم و همراه آیتالله بوده است، حتی به گفته خود هاشمی رفسنجانی در سال ۵۸ فرشته نجات او از سوء قصد گروهک فرقان بوده، وقتی خاطرات او را مرور میکنی سختیها و شیرینیهای زندگی او قابل درک است، از تحمل زندانی همسرش تا زندانی فرزندانش؛ زنی که شصت سال شجاعانه در کنار مرد شماره دو ایران زندگی خود را سپری کرد و هر روز که می گذرد غم نبود او را بیشتر حس میکند.
به گزارش سایت کارگزاران، متن گفت وگوی با عفت مرعشی را میخوانید:
با توجه به سابقه آشنایی دیرین شما با مرحوم آیت الله هاشمی شاید نزدیک ترین فرد به ایشان چه به لحاظ خانوادگی و خلق و خو شما هستید. بعد از گذشت یک سال از درگذشت ایشان چه اندازه فقدانشان را احساس می کنید؟ چه در میان خانواده و چه در میان مردم؟
حدود شصت سال زندگی مشترک با آقای هاشمی باعث شده است که همه جا حضور ایشان را احساس کنم، در هر مناسبت و اتفاقی که درون خانواده یا در کشور می افتد، یاد ایشان برایم زنده می شود و فکر می کنم ایشان همراه ما هستند.
از خصوصیات شخصی مرحوم آیت الله هاشمی بفرمایید. اینکه در این اواخر چه مسایلی ایشان را نگران یا به آینده امیدوار میکرد؟ بسیاری از صبوری و ادب و اخلاق در عین ذکاوت و هوشمندی ایشان یاد می کنند. از خصوصیات دیگر ایشان صبر در برابر مشکلات و سختی ها بوده است: فکر می کنید این صبر آیتالله از کجا ناشی میشد؟
آقای هاشمی خصوصیات برجسته ای داشت که شاید کمتر کسی این خصوصیات را باهم داشته باشد، ایشان در عین حال که بسیار نسبت به مسایل انقلاب و مردم حساس بودند هیچگاه لب به گلایه و شکایت باز نمی کرد و وقتی من و بچه ها، از ظلمی که به ایشان می شد ناراحت می شدیم، آقای هاشمی ما را آرام می کرد و برایمان توضیح می داد که این مسایل را بخاطر انقلاب باید تحمل کرد، فکر می کنم صبر آقای هاشمی از آنجا تمامی نداشت که ایشان برای خودش هیچ چیزی را نمی خواست، حتی آبرویش را برای انقلاب ومردم می خواست و اگر می دید که جان ومال و آبرو و خانواده اش را باید برای خدا و انقلاب به خطر بیاندازد تا مردم آسیب نبینند شک و تردید به خودش راه نمی داد.
رواج دروغ و تهمت و ریا در جامعه به ویژه در میان سیاستمدران یک معضل و آسیب بزرگ است. آیت الله هاشمی نسبت به این آسیب ها چه دیدگاهی داشتند و از چه خصوصیت منفی برای سیاستمدران بیش از همه چیز متنفر یا نگران بودند؟
آقای هاشمی کمتر حرف می زد و بیشتر گوش می داد، اخلاقش اینطور بود که همیشه بدنبال یادگرفتن مسایل بود، هیچ وقت من ندیدم پشت کسی حرف بدی بزند یا تهمت بزند، حتی وقتی بخاطر مسئولیتش اخبار و اطلاعات افراد مختلف را به او می دادند و از بدی های فردی که با ایشان مخالفت ودشمنی هم می کرد باخبر می شد، هیچ وقت آنها را به زبان نمی آورد، بخاطر همین حتی مطالب راستی را که می دانست علیه دیگران به زبان نمی آورد چه برسد به دروغ وتهمت.
آقای هاشمی از ریا ودرویی متنفر بود، میخواست همانطور که هست مردم او را بشناسند، حتی وضعیت داخلی خانه یا غذایی را که میخوردیم را هم پنهان نمیکرد و در خاطراتش مینوشت.
شما به واسطه همسر آیتالله هاشمی با بسیاری از شخصیتها در ارتباط بودهاید. خاطراتی از ایشان و نحوه رفتار آیتالله به مخالفان و منتقدانشان دارید؟
آقای هاشمی اهل کینه نبود، افرادی که به او توهین کرده و تهمت بسته بودند را ملاقات میکرد و وقتی طرف اظهار پشیمانی میکرد به سرعت میبخشید، حرفهای همه را با دقت گوش میکرد حتی مخالفانش را و اگر مطلب درستی در حرفهایشان داشتند را میپذیرفت.
دلیل نگرانی شدید آیتالله هاشمی از به قدرت رسیدن احمدی نژاد چه بود؟ آیا در فضای خانواده نکتهای غیر از آنچه در فضای عمومی در این خصوص مطرح شده بیان داشتهاند؟
برای آقای هاشمی اشخاص مهم نبودند مسایل کشور مهم بود، با کسی مشکل شخصی نداشت، از اینکه انقلاب و مردم به خطر بیافتند نگران بود، شاید مشکل آقای هاشمی این بود که خیلی زودتر از بقیه میفهمید و از زمان خودش جلوتر بود، امروز دیگر حکمت حرفهای او برای همه مشخص شده است. حرفهای که داخل خانه درباره سیاست میزد خلاصه و کوتاه بود و ما برای اینکه نظرات ایشان را بهتر بدانیم سخنرانیها و مصاحبه هایشان را میخواندیم.
مهم ترین خاطره سیاسی که از آیتالله هاشمی دارید چیست که خیلی به خاطرتان مانده؟ خوب یا بد.
ارتباط ایشان به حضرت امام چگونه بود؟
ایشان در سختترین شرایط سیاسی آرامش خود را حفظ میکرد، اما تحمل چند واقعه برایشان خیلی سخت بود، شهادت شهید بهشتی و انفجار حزب که میگفتند کمرم را شکست، مساله آقای منتظری و از همه سختتر رحلت امام خیلی به ایشان فشار آورد و مشکل هم اینجا بود با وجود ناراحتی زیاد، چون بیشترین بار اداره کشور به دوش ایشان بود باید احساساتشان را کنترل میکردند و به بقیه دلداری و روحیه میدادند.
بعد از امام ارتباط خانواده امام با ایشان و متقابلا ارتباط ایشان با خانواده امام چگونه بود؟
خانواده امام که رابطه نزدیک آقای هاشمی با امام را میدیدند بعد از امام بیشترین اعتماد را به ایشان داشتند و حتی در سال ۱۳۸۴ که ایشان تمایل به کاندیدا شدن نداشتند همسر امام به ایشان تذکر دادند که نباید بیتفاوت بمانند، ایشان هم حاج احمدآقا را مثل برادرشان دوست داشتند و به فرزندان حاج احمد آقا بخصوص سیدحسن آقا، مثل فرزندان خودشان خیلی علاقه داشتند و در بعضی سفرها ایشان را مانند فرزندان خود همراه میبردند.
نسبت به خانواده شما بسیاری سخن گفتند. نسبت به میزان ثروت شما و اینکه برخی از فرزندان شما نسبت به بعضی چهرهها و یا دیدگاهها نگرش متفاوتی داشتهاند. ولی بعد از درگذشت آیتالله هاشمی به نظر میرسد به میزان زیادی از این هجمههای کاسته شده است. فکر میکنید علت آن چیست؟ و چرا برخی از به ایشان هجمهها وارد کردند؟
همه مسئولان ودست اندرکاران می دانستند که آقای هاشمی از انقلاب چیزی به اموالش اضافه نکرد و مقدار زیادی هم از اموال وثروتش را در راه انقلاب داد، اینکه در تبلیغات و شایعات و روزنامهها برخلاف این مینوشتند بخاطر آن بود که با فکر آقای هاشمی مخالف بودند و نمیخواستند کشور به مسیری که ایشان صلاح میداند برود، بعد از فوت ایشان درب خانه ایشان به روی همه باز شد و مردم دیدند آقای هاشمی با چه وضعی زندگی میکرد و از خیلی از مسئولان دیگر هم ایشان سادهتر بود، اما قبل از فوت درست است که مردم نمیتوانستند بیایند داخل خانه ایشان را از نزدیک ببینند اما مسئولان و سیاسیون که بارها آمده بودند و دیده بودند اما چون برخیها به نفعشان نبود حقیقت را به مردم نمیگفتند که وضع زندگی آقای هاشمی چیست. امروز هم اگر کمتر به ایشان تهمت میبندند بخاطر آن است که دیگر از ناحیه آقای هاشمی احساس خطر نمیکنند.
بارها آیتالله هاشمی گفته بودند که کسی نزدیکتر به رهبری انقلاب غیر از ایشان نیست. در مورد رابطه ایشان با رهبری بفرمایید. آیا شده بود که از ایشان هم انتقاد یه گلهای داشته باشند؟
روابط آقای هاشمی با آقای خامنهای مربوط به ده سال وبیست سال نبود، همان سالی که ما ازدواج کردیم ایشان با آقای خامنهای در بینالحرمین آشنا شده بودند و در مسایل مبارزه و انقلاب و جنگ باهم بودند. همیشه آقای هاشمی نسبت به آقای خامنهای علاقه زیادی داشت و اگر هم گله داشت به زبان نمیآورد و حتی دیگران اگر در حضور ایشان گله میکردند اجازه نمی داد نسبت به آقای خامنهای بدگویی شود. البته حتما ایشان نظراتی درباره انقلاب و اداره کشور داشت و در جلسات خصوصی به آقای خامنهای میگفت.
در مورد نحوه درگذشت آیتالله هم ابهاماتی مطرح می شود. اخیرا هم از خانواده گفته بودند که میزان رادیواکتیو موجود در بدن ایشان غیر طبیعی بوده. آیا شما هم ابهاماتی در این خصوص دارید؟ فکر میکنید مرگ ایشان غیر طبیعی بوده است؟
در آزمایش هایی که بعد از فوت ایشان انجام دادیم در بدن او این مواد از مقدار معمول بیشتر بوده اما چقدر این مواد در فوت ایشان تاثیر داشته است را نمیدانم، در مورد مسایل فوت ایشان بچها پیگیر هستند و جلساتی داشتند، میتوانید از آنها سئوال کنید.
آیا مطلب یا خاطره ناگفته ای از ایشان دارید؟
من مطالب زیادی از ایشان در کتاب خاطراتم که با اسم پابه پای سرو چاپ شده است آورده ام البته آن کتاب تا زمان انقلاب است.
آقای هاشمی در این اواخر دو نگرانی داشتند یکی در مورد انقلاب وکشور بود که از زیاد شدن اختلافات بین مسئولان و سیاسیون داخلی ناراحت بودند و می گفتند باید بین ما وحدت و برادری بجای کدورت و کینه حاکم شود و دیگری در مورد خانواده نگران وضعیت مهدی بودند و می خواستند پرونده او درست وبی طرفانه رسیدگی شود و صحبت های زیادی هم کرده بودند که با فوت ایشان به نتیجه نرسید.
منبع: خبرگزاری شفقنا