حسام رضایی- محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران و رئیس شورای شهر تهران گفت: همانطور که رهبری فرمودند «هیچ کس برای شخص من آقای هاشمی رفسنجانی نخواهد شد» باید به صراحت بگویم «هیچ کس برای آیتالله هاشمی، آیتالله خامنهای نشد».
به گزارش سایت کارگزاران، در ادامه مشروح گفتوگو با محسن هاشمی رئیس شورای شهر تهران را میخوانید:
برخی معتقدند که نزدیکی یا دوری جریانات سیاسی به مرحوم هاشمی در ادوار مختلف، نشانهای از تغییر در جهانبینی و مشی سیاسی وی بوده است، آیا میتوانیم این گزاره را تایید کنیم؟
این سئوال مبتنی بر یک فرض نادرست است و اینکه جریانات سیاسی در کشور ما ثابت هستند و افرادی مانند آیتالله هاشمی رفسنجانی تغییر موضع میدهند؛ در حالی که جریانات سیاسی به خصوص دو جناح اصلی کشور که قبلا راست و چپ و امروز اصلاحطلب و اصولگرا نامیده میشوند، خود دچار بیشترین تغییر شدهاند.
اگر شما مواضع این دو جناح را سه دهه قبل با امروز مقایسه کنید، میتوانید ببینید که در موضوعات اساسی نظیر اقتصاد، آزادیهای سیاسی، دیپلماسی، فرهنگ و ولایت فقیه مواضع شان به صورت بنیادی تغییر کرده است؛ یعنی اصولگرای امروز، مواضع چپ دهه شصت را دارد و اصلاحطلب امروز، مواضعی مشابه راست 30 سال قبل را به خود گرفته است. البته آیتالله هاشمی رفسنجانی، صلب و بدون تغییر نبود اما در اصول خود تغییری نداشت بلکه در مسیر تکامل تغییر میکرد. آقای هاشمی همواره بر اعتدال و میانهروی تاکید داشت و هیچگاه افراطی عمل نمیکرد. البته تغییر جایگاه ایشان طبیعتا در رفتار و مواضع ایشان موثر بود. زمانی که فردی فرمانده جنگ یا رییس جمهور است و میتواند معضلات کشور را با رایزنی و گفتوگو در سطوح بالا حل کند با زمانی که مسئولیت اجرایی ندارد و مخاطبش افکار عمومی و جامعه هستند، متفاوت است اما این به معنای تغییر در مبانی و اصول نیست بلکه تغییر در شرایط و مقتضیات است.
طرح موضوع اصلاحات سیاسی در سال ۷۶ آیا معلول عدم توجه مرحوم هاشمی به توسعه سیاسی بود یا اینکه توسعه اقتصادی مورد توجه ایشان، زمینه را برای توسعه سیاسی خاتمی فراهم کرد؟
زمانی که ایشان مسئولیت ریاست جمهوری را پذیرفت، کشور با بحرانهای مهمی مانند کمبود کالاهای اساسی و مایحتاج اولیه مردم، خاموشی و قطع آب و برق، بیکاری فزاینده مردم و رزمندگان بازگشته از جنگ، سیستم جیره بندی، رکود آموزشی و تعطیلی بخش مولد کشور مواجه بود. طبیعی است که این معضلات باید حل میشد تا مردم بتوانند به زندگی عادی خود برگردد، این مسائل، زیربنای هر گونه توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. تجربه دهههای بعد نشان داد که میانهروی در توسعه سیاسی توسط ایشان موثرتر از حرکت تند و کُند در دولتهای بعدی بود.
اساسا نگاه مرحوم هاشمی به اصلاحات مدنظر نیروهای چپ در سالهای پس از ۷۶ چه بود؟
ایشان با اصلاحات تدریجی و معتدلانه به صورت اصولی موافق بود اما با تندروی در هر لباسی ولو «اصلاحات» مخالف بود. دوم خرداد، خود نتیجه واکنش مردم به تندروی یک جریان بود اما در همین جریان اصلاحات، شاهد بودیم که تندروی، اختلافات و به حاشیه رفتن مسائل اصلی جامعه، موجب کاهش پشتوانه مردمی و ناکامی در انتخابات شورای شهر دوم و انتخابات پس از آن شد. موضع مبنایی آیتالله هاشمی رفسنجانی این بود که نباید اصول انقلاب تضعیف شود چون انقلاب از دل مردم برخاسته و تضعیف انقلاب به تضعیف نقش مردم میانجامد.
در آستانه انتخابات مجلس ششم شاهد بودیم که نیروهای چپ، فشارها و حملات پردامنهای را علیه مرحوم هاشمی به راه انداختند؛ از نگاه شما علت این هجمهها چه بود؟
شاید این تخریبها نتیجه مخالفت ایشان با حرکتهای افراطی و تندروی بود و تصور میکردند حضور ایشان به عنوان یک وزنه تعادل میتواند مانع افراطیگری آنها باشد.
تعریف مرحوم هاشمی از انقلابیگری چه بود؟
انقلابیگری از نگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی به معنای محور بودن اعتقادات و حقوق و مصالح مردم در اداره کشور بود. انقلاب اسلامی برخاسته از اعتقادات مردم و واکنش آنها نسبت به تضییع حقوق شان در رژیم قبل بود. ایشان بارها تاکید میکرد که اگر مردم را از نظام جدا کنیم، دیگر هیچ نیرو و قدرتی نداریم. قدرت اصلی در مردم و خواست آنها برای تحقق حقوقشان است.
پهلوانی, [10.01.18 13:01]مرکز بررسیهای استراتژیک در دولت سازندگی، ملجاء نظریهپردازان چپ نظیر موسوی خویینیها، عبدی، میردامادی و حجاریان بود که توانستند در این مرکز، بنیاد اصلاحات سیاسی خود را بنا کنند. نظر مرحوم هاشمی نسبت به فعالیتهای این مرکز چه بود؟
یکی از ویژگیهای آیتالله هاشمی رفسنجانی این بود که تا حد ممکن، مانع ریزش نیروهای انقلاب میشد؛ حتی جریانی که با تفکر ایشان مخالف بود هم از حمایت آیتالله هاشمی برخوردار میشد تا بتواند تداوم فعالیت دهد. اینکه همه بتوانند حرفشان را بزنند و از حذف نیروهای فعال انقلاب جلوگیری شود، موجب شد تا در دولت سازندگی، این مرکز زیر نظر رئیس جمهوری فعالیت کند و مسئولان آن در جلسات با آیتالله هاشمی، حرفهاشان را بزنند و ایشان به انتقادات و تفکرات آنها توجه کند.
در اواخر دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد، فضایی علیه مرحوم هاشمی برقرار شد که وی و تیم اطرافش را به اشرافیگری متهم میکردند. دلیل این مساله چه بود؟
یکی از دلایل این فضا، تغییر شرایط کشور بود. وقتی بازسازی و سازندگی آغاز و کشور از فضای جنگ خارج شد، لازمه آن رونق اقتصادی و باز کردن فضای فعالیت و سرمایهگذاری برای بخش خصوصی و تعامل با جهان بود. برخی از جریانات سیاسی با این رویکرد مخالف بودند و میانهروی و اعتدال را در تضاد با منافعشان میدانستند و به همین دلیل، دست به تخریب دولت سازندگی و آیتالله هاشمی رفسنجانی میزدند؛ در حالی که فضای زندگی و روش ایشان اکنون در برابر دیدگان افکار عمومی است و میتوانند قضاوت کنند که آیا مخالفت با زهدفروشی، ریاکاری و تظاهر اشرافی گری است؟ حتی امروزه شاهد افراط برخی جریانات، دستگاهها، نهادها و اشخاص - که آن زمان مدعی مقابله با اشرافی گری بودند - در لوکسگرایی هستیم. ایشان بر اساس تشخیص اسلام و عقل، زندگی میکرد و همان که بود را نشان میداد.
مقام معظم رهبری در پیامشان به مناسبت درگذشت مرحوم هاشمی فرمودند که «خناسان همیشه درصدد بودند که میان من و هاشمی اختلاف بیاندازند.» این عده به طور مشخص چه کسانی بودند؟
افراطیون دو جناح سیاسی، مخالف نزدیکی و همراهی آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی بودند چراکه این همراهی را موجب حرکت کشور در مسیر میانهروی و اعتدال میدانستند؛ از این رو با تخریب آیت الله هاشمی از موضع دلواپسی و انقلابیگری یا تخریب مقام معظم رهبری از موضع آزادیخواهی، سعی در ایجاد شکاف بین این تفکر را داشتند.
رابطه مرحوم هاشمی و مقام معظم رهبری چگونه بود؟
ایشان از سال ۱۳۳۷ یعنی ۶۰ سال قبل که در بین الحرمین با آیتالله خامنهای آشنا شدند، علاقه وافری به ایشان پیدا کردند و در طول مبارزات، دهه اول انقلاب و دوران رهبری مقام معظم رهبری، دلسوزترین حامی آیتالله خامنهای بودند. تفاوت در تفکر یا سلیقه نتوانست بین این دو شخصیت افتراق و جدایی ایجاد کند و همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند که «هیچ کس برای شخص من آقای هاشمی رفسنجانی نخواهد شد» باید به صراحت بگویم هیچ کس برای آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله خامنه ای نشد و نمیتوانست بشود. اگر شما به خاطرات ایشان رجوع کنید، میبینید که یکی از سختترین روزهای آیتالله هاشمی رفسنجانی واقعه ترور آیتالله خامنهای و مجروح شدن ایشان است و در شرایطی که با واقعه هفتم تیر سال ۶۰ و شهادت شهید بهشتی و فرار بنیصدر و فقدان رییس جمهور که عملا مسئولیت اداره کشور به عهده آقای هاشمی است، ایشان از شدت علاقه و نگرانی روزانه و حتی بعضا روزی دو بار به ملاقات آیتالله خامنهای میرفت.
منبع: خبرگزاری مهر