فاطمه محمدی- سیاستمدار ۷۵ ساله ایرانی که در دهه ۴۰ مشارکت فعال در نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) داشته و در پایه گذاری اداره انجمن اسلامی دانشجویان مقیم آمریکا نیز همکاری داشته و سپس عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران و عضو موسس حزب کارگزاران سازندگی می شود. وی برادر آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی است و در سوابق خود معاون وزیر کشاورزی، معاون نخست وزیر، سرپرست وزارت امور خارجه، رییس صدا وسیما، قائم مقام وزیر امور خارجه، معاون اجرایی رییس جمهور، عضو تشخیص مصلحت نظام و ریاست دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارد.
به گزارش سایت کارگزاران، مشروح گفت وگوی محمد هاشمی، عضو هیئت رئیسه حزب کارگزاران سازندگی ایران را در زیر مطالعه کنید:
به نظر شما ایشان چطور توانسته بود تکیه گاه و در بحران ها راهگشا باشد؟
خب ایشان به عنوان یار ویاور و خدمتگذار مردم بود و تمام زندگی اش را برای مردم و نظام جمهوری اسلامی گذاشت، به گونه ای که مردم احساس می کردند مشکلات شان توسط آقای هاشمی کم می شود. در سال ۹۲ به این دلیل ایشان نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد که مردم از طبقات مختلف می خواستند که ایشان در انتخابات شرکت کند زیرا مردم آقای هاشمی را به عنوان ناجی خود می دانستند و اینگونه نبود که در مقطع کوتاهی به این نتیجه رسیده باشند مردم ۶۰ سال (از سال ۱۳۳۶ که در قم جریانی به عنوان مبارزه مردمی آغاز شد) هاشمی را تجربه کرده بودند.
ایشان در سال ۴۰ و در آن فضا کتاب سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار را ترجمه می کند و مقدمه ای برای آن می نویسد که باعث زندانی شدن و شکنجه های سخت می شود و سال ها بعد سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در مورد آقای هاشمی می گوید که مرد بزرگی از بزرگان امت اسلامی را از دست دادیم ایشان برای ما یک حامی، ناظر و پشتیبان بزرگی بود.
تلویزیون که در اواخر حیات آقای هاشمی را تحریم کرده بود اما حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی شب رحلت ایشان در صدا وسیما گفت که آیت الله هاشمی را شهید می دانم بدگویان هاشمی حداقل از خدا بترسند دیگر او نیست که شما را عفو کند به عقل بیایید هاشمی در حرم پیامبر صل الله علیه وآله مخالفانشان را بخشید، بعد از هاشمی نماز جمعه تعطیل شد، صدا وسیما اگر از هاشمی تجلیل نکند بیننده اش را از دست می دهد.
شما از نزدیک حال و هوای آیت الله را می دیدید؛ اواخر حیات ایشان چگونه می گذشت؟
به ایشان تهمت زده می شد و دروغ می گفتند و بی احترامی می کردند اما همیشه صبورانه مسائل را می پذیرفت اعضای خانواده، دوستان و یا من از نسبت ها و تهمت های ناروا نسبت به ایشان ناراحت می شدیم و می گفتیم فلان شخص را که این حرف را زده ما می شناسیم که ریشه اش وصل به کجا و چگونه است اجازه دهید جوابی به آنان بدهیم ایشان می گفت نه شما اصلا خودتان را دخالت ندهید خدا هست من به خدا واگذار کردم.
ببینید هاشمی همان بود که وقتی در سال ۸۴ آن قضایا اتفاق افتاد گفت من به کسانی که نمی خواهند یا نمی توانند شکایت نمی کنم شکایتم را به خدا می کنم و قضیه را به خدا واگذار می کنم.
چشم هایش را به نشان تعجب تا آخر باز کرد و جلوتر آمد و به آهستگی گفت در سال ۹۲ وقتی شورای نگهبان هاشمی با آن سابقه را رد صلاحیت کرد شما ببینید توهین از این بزرگتر به نظام جمهوری اسلامی، به امام و به هاشمی می شود کرد؟ آن هم از سوی فقهای شورای نگهبان.
وی ادامه داد آقای ناطق می گوید از ایشان می پرسند که پس از رد صلاحیت چه حالی داشتید؟ و ایشان پاسخ می دهد که من دیشب یعنی همان شبی که رد صلاحیتش کردند راحت ترین شبی بود که داشتم و خوابیدم.
ظلمی که به آقای هاشمی شد این بود که در یکی دو دهه اخیر تلاش کردند که وی را به عنوان شخصیت سیاسی معرفی کنند در حالی که آقای هاشمی فقط یک رجل سیاسی نبود یک رجل دینی و عالم و مجتهد مسلم و یک مفسر قرآن بود و ۵۳ جلد کار قرآنی داشت که هنوز هم در حال تکمیل است اما واقعیت های وجودی یک شخص را نادیده می گیرند و با کلمات سخیفی از ایشان یاد می کنند.
شما به عنوان برادر کدام بعد ایشان را قوی تر دیدید؟
من بعد اخلاقی آقای هاشمی را که مبتنی بر قرآن و مکتب اسلام و اهل بیت بود را بیشتر دیدم ایشان بسیار اخلاق مدار بود و دوباره تاکید کرد بسیار اخلاق مدار بود.
در خانه و بیرون اگر در موضع قدرت بود هیچ وقت برای مردم بد نمی خواست و هیچ وقت راضی نمی شد که هتک حرمت کسی را بکند.
آقای هاشمی زمانی گفته بود که سینه شان گنجینه نظام است؛ وی چگونه توانست اسرار نظام را محفوظ نگه دارند؟
سینه ایشان واقعا گنجینه اسرار نظام بود که اگر من نوعی یک صدم آن ها را می دانستم معلوم نبود چکار می کردم اما ایشان یک بار از اسراری که می دانست علیه مخالفانی که داشت استفاده نکرد که بگوید فلانی تو این کار را کردی بعد اخلاقی آقای هاشمی بسیار بسیار مهم بود.
ایشان در هر موقعیتی که قرار گرفت اسرار نظام را فاش نکرد و از مردم به عنوان ابزار استفاده نکرد سیاستمداران ما چگونه می توانند راه آقای هاشمی را پیش گیرند که نظام و وحدت کشور حفظ شود؟
انقلاب ما مبتنی بر مکتب اهل بیت(س) و اسلام راستین است و در این مکتب راه خیر وشر و وظایف کارگزار اسلامی مشخص است در نامه حضرت امیر به مالک اشتر هم هست.
به تعبیر مردم، آقای هاشمی شخصیتی بود که آنچه در خشت خام می دید دیگران در آیینه نمی بینند و یکی از مصادیق این گفته نامه سال ۸۸ ایشان راجع به آقای احمدی نژاد است که در سال ۸۴ و ۸۸ بیان کردند که احمدی نژاد کیست.
امروز مخالفان آقای هاشمی و کسانی که یک ذره انصاف دارند می گویند که ایشان ده سال پیش برخی افراد را معرفی کرد.
خنده ای از سر ذوق و خوشحالی کرد و گفت: با خواندن نامه می بینید عین واژه های بکار رفته امروز محقق شده است.
ایشان این آینده نگری را چگونه بدست آوردند؟
خب به این دلیل بود که ایشان مفسر قرآن و شاگرد نزدیک امام بود و درس خصوصی اخلاق امام می رفتند و به قول معروف دست پرورده امام و در مسیر اخلاق و قرآن خود را ساخته بود ومهمترین سندی که رویش کار می کردند قرآن بود که کلام خداوند است و در آن شک و شبهه ای نیست «لاریب فیه».
امام هم اینگونه بود من در نوفل لوشاتو خدمت ایشان بودم، روزی نماینده های رییس جمهور آمریکا و رییس جمهور فرانسه حدود ساعت ۱۰ به دیدار امام آمدند و پیامشان این بود که هم اکنون شرایط ایران مناسب نیست، به ایران نروید زیرا برای شما خطر است اگر هم اینجا جایتان خوب نیست ما شما را به کاخ ورسای یا جاهای دیگر منتقل می کنیم اما به محض اینکه از خانه بیرون رفتند امام فرمود اعلام کنید که من جمعه به ایران می روم حتی نگذاشتند مدتی بگذرد ما هم خبر را نوشتیم و ساعت ۱۲ از رادیو فرانسه پخش شد.
زمانی که ما ۱۲ بهمن به ایران آمدیم، در مدرسه رفاه از امام پرسیدم که آقا آن شب چی شد که شما آن تصمیم را گرفتید؟ امام گفتند دولتمردان آمریکا که برای ملت ایران و من دل نمی سوزانند بنابراین متوجه شدم که این ها می خواهند یک حرکتی در ایران انجام دهند که اگر من باشم نمی توانند.بعدها مشخص شد که آمریکا همان زمان ژنرال هایزر را برای کودتا به تهران فرستاده بود.
امام با توجه به آموزه هایی که داشت اینگونه در مسائل تصمیم می گرفت، آقای هاشمی هم شاگرد امام بود و مسائل را تجزیه و تحلیل می کرد.
با مطالعه خطبه های نماز جمعه آقای هاشمی که از حدود سال ۱۳۶۰ می خواند متوجه می شوید که محور سخنرانی ها وپایه های استدلال آن چه و مبتنی بر چه بوده است.
وی در هر خطبه ای از ۱۰ تا ۱۵ آیه قرآن استفاده و مسائل روز را تحلیل می کرد و تنها خطیبی است که خطبه های اول نماز وی کاملا مبتنی بر قرآن بوده است.
سیاست ایشان مبتنی بر دیانت ومکتب اهل بیت(س) بود و به این معنا رجل سیاسی بود نه این که رجل سیاسی باشد و قدرتی که دارد علیه مردم و مسائل دیگر استفاده کند.
خب آن نمایشنامه ای که تلویزیون در سال ۸۸ به نمایش گذاشت و جلوی بیننده های میلیونی که حالا صدا وسیما ادعا می کرد که ۴۰ تا۶۰ میلیون بیننده آن برنامه ها را مشاهده کردند دیدیم شخصی رفت از صدا وسیمای ملی علیه کسی که نه کاندیدا است و نه در صحنه حضور دارد که از خود دفاع کند تهمت هایی را بیان کرد؛ این با کجای اسلام و قرآن تطبیق دارد و برخی شخصیت ها هم در این راستا از وی حمایت کردند. کژفهمی می تواند جامعه را در جهت طاغوت و اسلام آمریکایی و به بیراهه بکشاند و خوش فهمی که آیت الله داشت جامعه را به سمت عدالت، اعتدال و کرامت انسانی در جهت رسالت حضرت محمد صل الله که می گوید «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» هدایت می کرد. این ها مسائلی است که با هم تقابل دارد و یک عمر از آن نگذشته و نسل امروز ما هم یادشان هست من تاریخ برایتان نمی خوانم.
تفاوت نماز جمعه ایشان با دیگر خطبا در جذب مردم در چه بود؟
از ویژگی های خطیب جمعه این است که نخست باید آموزه های دینی را بیان کند و دوم باید سیاسی باشد و در آن مسائل روز با تجزیه و تحلیل به مردم گفته شود آقای هاشمی هر دو را کاملا رعایت می کرد. خطبه اول شان برگرفته از قرآن بود و خطبه دوم تحلیل مسائل روز مبتنی بر مسائل دینی بود. ایشان خطبه های روز را با نگاه شرک آلود تجزیه وتحلیل نمی کرد با نگاه وحدانیت، انسجام و وحدت ملی تحلیل می کرد و به قول معروف از خدا می ترسید.
با خنده گفت اینگونه نبود که برای خوشایند زید وامر مسائل روز را تجزیه وتحلیل کند بلکه آن آزادگی را داشت که واقعیت هایی که در درون جامعه است را برای مردم بیان کند و مردم هم اعتماد کرده و علاقه داشتند و هفته ای که ایشان برای نماز جمعه می رفت متفاوت با هر هفته بود ضمن احترام به سایر خطبا اما تشخیص و پسند مردم این بود.
آن آزادگی، تعبد و تدینی که ایشان داشت مانع می شد که جایگاه نماز جمعه را به جایگاه شرک آلود تبدیل کند و حرف هایی را بیان کند که عده ای خوششان بیاید یا عده ای بدشان بیاید.
ایشان سعی داشت تا شرایط نماز و خطیب جمعه را رعایت کند و به هر دلیلی از این شرایط عدول نمی کرد؛ خوشبختانه خطبه های نماز جمعه ایشان چاپ شده که در آن عمق بینش آقای هاشمی نسبت به مسائل را می بینید و سندی بر این مدعا است.
اصلاح طلبان واصولگرایان در مقاطع مختلف هر زمان که ضعفی را در خود دیدند به آقای هاشمی روی آوردند اما هر زمان که به قدرت رسیدند فراموش کردند که ایشان مسبب این بوده که این ها به این جایگاه برسند، چرا اینگونه بوده است؟
یک جرعه از نسکافه سرد شده ای که ۴۵ دقیقه از آوردن آن گذشته بود را نوشید و سریع از خوردن آن صرف نظر کرد و گفت: به دلیل ضعف اخلاق در جامعه است و این که ما آن تعبد و تعهد لازم را نسبت به مسائل اخلاقی و زیربنای اخلاقی مکتب اسلام نداریم؛ ما هر جا که به ارزش های اسلامی رجوع کنیم خطایی در کار نیست آنجایی که عدول می کنیم این می شود.
تفاوت انقلاب ما با انقلاب های دیگر این است که انقلاب ما مانند مکاتب بشری نیست بلکه اللهی و مبتنی بر مکتب اهل بیت(س) است ودر این مکتب بسیاری از مشکلات از طریق اخلاق حل می شود.
البته در بین اصلاح طلبان و اصولگرایان افرادی نسبت به آقای هاشمی و شخصیت های نظام بسیار با احترام برخورد کردند و در دو جناح افرادی از موضع ناشکری برخورد کردند و این جمله خیلی ثقیل است و من نمی خواهم بکار ببرم اما واقعا خداوند بیان کرده که این اقدام مشمول منافقان می شود که صفات آنان در قرآن آمده و در تاریخ نفاق زیاد بوده است. درآموزه های دینی ما رضایل وفضایل اخلاقی و راه های رسیدن و عاقبت هر کدام مشخص شده و بستگی به عملکرد ما دارد.
بحث کج فهمی ها هم یکی از عوامل است شخص صداقت دارد اما بد می فهمد برخی قرآن می خوانند اما به نحو دیگری تفسیر می کنند و کلام معصوم را می خوانند اما به نحو دیگری متوجه می شوند.
قرائت هایی که از دین می شود هم دو برداشت است به عنوان مثال امام مکتب اهل بیت را در برابر اسلام آمریکایی قرار می دادند ونمی گفتند مردم یا دولت عربستان مسلمان نیست می گفتند اسلام آمریکایی دارند.
برخی در صدد دوقطبی کردن فضا میان ایشان و رهبری بودند به نظر شما به مقصدشان رسیدند یا واقعا به نظر شما چنین چیزی بود؟
در پیام مقام معظم رهبری درباره ارتحال آقای هاشمی بود که خناسانی بودند که می خواستند این اقدام را انجام دهند اما موفق نشدند و نتوانستند نظر هاشمی را نسبت به من تغییر دهند و ایشان درمورد آقای هاشمی کلام های بلندی دارند که یک نمونه آن این است که هیچ کس برای من هاشمی نمی شود.
آن زمان که در اوج این مسائل بود وقتی آقای هاشمی برای سخنرانی به دانشگاه شریف رفتند، دانشجویی سوال کرد که رابطه شما با رهبری چگونه است؟ آقای هاشمی گفت رهبری عشق من است؛ یعنی واقعا قوی ترین جمله ای که می توانست بگوید و این را صادقانه گفت نه این که در جمع بگوید.
هجمه های روی آقای هاشمی در سه حوزه ثروت، فرزندان و دوقطبی میان ایشان و رهبری بود؛ به نظر شما اگر ایشان وارد عمل می شد و پاسخ می داد بهتر بود یا این که به این شیوه سکوت کنند؟
گفتم شاید از این شنیدن این سوال برآشوبد اما تا پایان سوال سر خود را پایین انداخته بود و خود را کمی روی صندلی کشیده بود که با اتمام سوال به جلو آمد و با آرامی مانند قبل گفت: والله ببینید در مواردی ایشان پاسخ دادند نه این که نداده باشند فرض کنید نسبت به ثروت چندین بار گفته بود و حتی اعلام کردند هر کس ملکی را پیدا کند بیاید من به او ببخشم.
آیت الله یزدی هم که رییس قوه قضاییه بودند، پس از اتمام دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی طبق اصل ۱۴۳ قانون اساسی پس از رسیدگی به ثروت ایشان، اعلام کردند که ثروت ایشان نسبت به گذشته کمتر شده منتها برخی نمی خواستند قبول کنند و ایشان هم هر روز تکرار نمی کردند.
این حجم از تخریب که بتواند روی سر مردم هم تاثیر بگذارد به همان اخلاق برمی گردد که شما بیان کردید؟
نه فقط بحث اخلاق نیست نه تنها شخص آقای هاشمی بلکه نظام ما دشمنان زیادی دارد از اول هم داشته بحث امروز و دیروز نیست پیش از پیروزی انقلاب هم دشمنی با مکتب اسلام و اهل بیت(س) و با شخصیت های برجسته وجود داشت.
مثلا در سال ۵۴ که منافقان تغییر ایدئولوژی داده بودند علیه آقای هاشمی خیلی مطلب می نوشتند زیرا ایشان یک شخصیت و یک عالم موثری در نظام اسلامی بود می خواستند با تخریب وی، اثر وجودی اش را کم کنند.
خب اوایل انقلاب نسبت به امام، شهید بهشتی یا رهبری یا آقای هاشمی خیلی هجمه سنگین بود مردم هم در مقابل این هجمه ها دو شعار می دادند که «سلام بر سه یاور خمینی خامنه ای، بهشتی و هاشمی» و «درود بر سه یاور خمینی هاشمی و دو سید حسینی» و راه درست را تشخیص می دادند.
بنابراین ایشان توضیحات خود را در جاهای مختلف دادند اما دشمن وقتی بخواهد یک عنصری را تخریب کند، رگ خواب مردم را بدست می آورد و علیه آقای هاشمی از آن زاویه حرف می زند.
البته برخی از این اقدامات هدف تبلیغاتی داشتند؛ تخریب ها اوایل از سوی خارج نشینان بود اما کم کم داخلی ها هم به آنان پیوستند و تفاوت آن با گذشته این بود که هجمه ها از تریبون های رسمی کشور پخش شد.
حالا من یک نمونه را مثال می زنم همان روزی که آقای هاشمی مرحوم شدند روزنامه همشهری که متعلق به شهرداری تهران است تصویری را روی صفحه یک خود چاپ کرد که آقای هاشمی در یک ماشین بنز خاص نشسته و یک دختر بچه ای با لباس مندرس دنبال نان می گردد و آقای هاشمی دستش را گرفته بالا که دست این بچه به این نان نرسد.
حالا تحلیل گران گفتند این کار شهردار هست که از روز پس از مرگ آقای هاشمی تبلیغات انتخاباتی اش را شروع کرده ولی خب این یک واقعیت است.
کسی که شهردار تهران است و در نیروی انتظامی بوده آن وقت چنین اقدامی را نسبت به آقای هاشمی با آن شخصیت آن هم کسی که فوت کرده انجام می دهد نشان می دهد که مخالفان آقای هاشمی از چه صنفی بودند.
بعد هم در مناظره ها با بیان ۹۶ درصد و چهار درصد اصل کلیت نظام را از بین می بردند که آقای بنی صدر و دیگر دشمنان گفتند که این ها خودشان امروز به این طبقه بندی معترفند در حالی که ما سال ۶۰ می گفتیم.
کسانی این حرف ها را می زدند که امروز ماهیت شان برای مردم مشخص شده که چرا و با چه هدفی این اقدامات را انجام دادند و بزرگان نظام را تخریب کردند زیرا می خواستند رای افراد ناآگاه را برای رسیدن به قدرت جذب کنند.
وی آهسته گفت نسبت به فرزندان شان هم توضیح زیاد دادند دیگران هم گفتند؛ بنابراین در هر سه زمینه پاسخگویی وجود داشت اما کسانی که می خواهند از این راه استفاده کنند که یک شخصیت نظام را بلااثر کنند این گونه رفتار می کنند مگر راجع به امام این حرف ها را نمی زدند؟ وقتی حضرت امیر علیه السلام را در مسجد شهید کردند مردم گفتند مگر علی نماز می خواند علی در مسجد چکار می کرد؟ معاویه و معاویه صفتان که مخالف حضرت بودند و در گفتمان و تبلیغ خود هیچ اخلاق را رعایت نمی کردند این تبلیغات را راه انداختند در حالی که حضرت امیر اخلاق مجسم بود.
بالاخره این مسائل ریشه تاریخی دارد و در دوره های مختلف نسبت به خدمتگذاران وجود داشته و دارد اما رای بالای ایشان در سال ۸۴ برای مجلس خبرگان نشان داد که بخش وسیعی از مردم خدمتگذاران خود را می شناسند و تحت تاثیر این حرف ها قرار نمی گیرند و تشییع جنازه باشکوه آقای هاشمی نیز نشان داد که تبلیغات سوء روی بسیاری از افراد اثر عکس داشته است.
مصاحبه از یک ساعت گذشته بود از سرک ها و دلشوره های روابط عمومی به اتاق مشخص بود که باید گفت وگو را تمام کنم گفتم ببخشید سوال های من زیاد هست گفت بفرمایید شما همه را بپرسید.
روسای جمهور ما از ابتدای انقلاب تاکنون به غیر از آقای رجایی که پس از مدت کوتاهی شهید شدند و مقام معظم رهبری، همه به نحوی مهجور و محصور شدند چکار باید کرد که سیاستمداران ما کنار گذاشته نشوند و سیاست ما اینگونه سیاست زده نشود؟
والله در مورد این مساله تحلیل های زیادی وجود دارد، برخی این اشکال را در ساختار سیاسی ایران می دانند و معتقدند که ایران از لحاظ ساختاری مشکل دارد که به این شکل عمل می شود و برخی هم اشکال را در قطب بندی می دانند اما بسیاری از تحلیلگران این امر را یکی از مصادیق جنگ قدرت تلقی می کنند.
در رسانه های مختلف وقتی می خواهند بگویند که در نظام جمهوری اسلامی جنگ قدرت است این نوع موارد را مثال می زنند حالا واقعیتش چیست الله اعلم به عواقب الامور.
حالا خودم هم این جنگ قدرت را به این معنا قبول ندارم اما یک واقعیتی هم وجود دارد و زمانی که حتی کسی که هشت سال به عنوان رییس جمهور در کشور خدمت کرده را طرد کنند یا کنار بگذارند و در انتخابات ها جریانی برخورد کنند همین می شود که بگویند در ایران جنگ قدرت است.
به عنون مثال در انتخابات مجلس شورای اسلامی با یکسری واقعیت ها مواجه شدیم که از نظر ارزش های اسلامی پذیرفته نیست؛ شورای نگهبان ۱۰۰ نفر از یک لیست را کلا رد صلاحیت و ۱۰۰ نفر از لیست دیگر را کلا تایید می کرد وصرف این که فلان شخص در یک لیست قرار گرفته در مورد وی اظهارنظر می شد در حالی که ما در اسلام چنین بحثی را نداریم ما می گوییم عملکرد هر کسی باید جداگانه بررسی وسنجیده شود.
در نظام های سیاسی دنیا اینگونه نیست و تا پایان عمر از روسای جمهور استفاده می شود.
بله در کشورهای مختلف تا آخر عمر از تجربه و وزانت روسای جمهور و شخصیت های سیاسی استفاده می شود؛ الگوی ما دولت آمریکا و دولت های مشابه نیست اما نمونه های زیادی داریم که از این افراد به خوبی استفاده می شود و می بینیم که وقتی مساله ای به عنوان مثال در لبنان بوجود می آید یکی از روسای جمهور سابق را می فرستند که برود آن مساله را بررسی و حل کند اما در ایران مسئولان خدمتگذاری که در یک دوره بودند حتی ممنوع التصویر هستند و نمی توان اسم آنان را در تلویزیون و روزنامه برد.
پس از یک سال از فوت برادرتان، هنوز شکی در فوت ایشان وجود دارد؟
والله از سوی بیمارستان علت مرگ ایشان را ایست قلبی بیان کردند اما ایست قلبی دلیل می خواهد هیچ کس این را اعلام نکرد این هم چیزی نیست که در تخصص من باشد باید پزشکان اعلام نظر کند.
وی در پایان مجله ای از ویژگی های آیت الله را به من داد و پرسید که مدیرمسئول روزنامه شما کیست؟ سلام برسانید و با برخواستن من بلند شد و تا نزدیک درب برای خوش آمدگویی و تشکر آمد و باز عذرخواهی از این که راه طولانی را برای مصاحبه طی کرده بودم.
منبع: وب سایت روزنامه 19دی