اخبار

مبارزه انتخاباتی یا مبارزه طبقاتی؟

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

محمد قوچانی: عضو شورای مرکزی و نایب رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران

ادعای گزافی نیست اگر آغاز نهضت اصلاح‌طلبی سیاسی در جمهوری اسلامی ایران را به انتخابات مجلس پنجم نسبت دهیم هرچند که بی‌شک اوج این حرکت در دوم خردادماه 1376 بود. در آن انتخابات (زمستان 1374) دو جریان سیاسی – اجتماعی جدید در جامعه ایران متولد شد: اول- جریان راست مدرن که با اعلام موجودیت کارگزاران سازندگی ایران اندیشه توسعه را از یک برنامه دولتی به یک راهبرد انتخاباتی/ حزبی بدل کرد و دوم – جریان چپ مدرن که در شکل نخستین خود در نشریه عصر ما (ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران) آرام آرام از جریان چپ سنتی فاصله می‌گرفت و مهمترین نقطه تمایز و تکامل آن پذیرش تدریجی مفهوم دموکراسی بود. این جریان سیاسی بعدا با تأسیس جبهه مشارکت ایران اسلامی پس از پیروزی اصلاح‌طلبان در دوم خرداد ماه 1376 به اوج خود رسید و صورت تشکیلاتی خود را پیدا کرد.

اصلاح‌طلبی به معنای اخیر خود البته سابقه تاریخی درازدامنی دارد که به هیچ حزب و جناح سیاسی و فکری محدود نمی‌شود. اگر میرزاتقی خان امیرکبیر را نخستین مصلح عصر جدید در ایران بدانیم که به فکر توسعه و ترقی ایران افتاد، در طول زمان کارگزاران و وزیران و مدیران ارشد بسیاری بودند که در درون نهاد دولت به فکر توسعه ایران بوده‌اند. افرادی مانند محمدعلی فروغی، علی‌اکبر داور، محمد مصدق و در پی انقلاب اسلامی ایران و شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی؛ مهدی بازرگان، اکبر هاشمی‌رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی... اینان با همه تفاوت‌های ماهوی و فکری خود دارای سه ویژگی برجسته بودند: اول آن که برخلاف مبارزان و انقلابیون عصر جدید در ایران در بیرون نهاد دولت و حاکمیت و دولت‌گریز نبودند. در واقع بخش عمده‌ای از کوشندگان راه اصلاح امور در ایران از مبارزان چپ‌گرا تا اسلام‌گرا افرادی بودند که ضددولت و نه فقط دولت مستقر که کلیت نهاد دولت شناخته می‌شدند و تنها راه اصلاح امور را حرکت اجتماعی در میان خلق یا توده یا امت می‌دانستند. افرادی مانند دکتر علی شریعتی، بیژن جزنی و حتی بزرگانی مانند آیت‌الله سیدمحمود طالقانی از این زمره بوده‌اند.

دوم آن که برخلاف مدیران و فن‌سالاران عصر جدید در ایران منحصرا در درون نهاد دولت و حاکمیت و دولت‌گرا نبودند. افرادی مانند احمد قوام، علی امینی و پس از انقلاب اسلامی برخی مدیران عالی‌رتبه قوه مجریه را می‌توان در مجموع بورکرات‌هایی دانست که مهمترین وظیفه آنها حفظ نهاد دولت، اقتدار آن و اعمال قدرت برای اداره کشور بود. این افراد البته جزء اصلی هر نوع حکمرانی هستند و هر حکومتی به آنها به‌خصوص در دوره استقرار نیاز مبرم دارد. اما در دوران تغییر و تحول (که متأسفانه برای ما ایرانیان بیش از 150 سال به درازا کشیده است) هنوز به گروه اول کارگزاران پیش از گروه دوم آنان نیاز وجود دارد.
و سومین ویژگی این نخبگان، آن است که برنامه سیاسی و فکری خود را از صورت یک دولت به تشکیل یک جنبش اجتماعی درآوردند و با آن پیوند زدند. بدون شک آرمان‌های نهضت مشروطیت ایران در نهادهای برآمده از فکر اصلاح‌طلبی دهه اول قرن بیستم (مانند دادگستری، بانک ملی، ارتش، دانشگاه، مدرسه‌های جدید، قانون مدنی و...) متجلی شد و آرمان‌های نهضت ملی ایران نیز در اندیشه‌هایی مانند استقلال ایران و انتخابات آزاد در قالب گروه‌های ملی‌گرا و میهن‌دوست تداوم یافت و آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران هم در تداوم منطقی خود در نهضت اصلاحات سیاسی به صورت حرکتی فراگیر از انتخابات مجلس پنجم تا امروز تداوم یافته است. نهضت اصلاح‌طلبی سیاسی در ایران بدون شک احیای آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی بود. فارغ از داوری‌ درباره علل وقوع انقلاب و اینکه تا چه اندازه امکان اصلاح در آن دوران وجود داشت؛ ارزش‌های انقلاب اسلامی ایران برخلاف آنچه این روزها مرسوم است ارزش‌های مارکسیستی نبود. انقلاب اسلامی ایران حرکتی برآمده از طبقه متوسط ایران بود که استبداد سیاسی، انحطاط اجتماعی و فساد اقتصادی رژیم سلطنتی پهلوی را برنمی‌تافت و خواهان آزادی‌های سیاسی احیای اخلاقی و عدالت اقتصادی در کشور بود. جریان اصلی در انقلاب ایران نه از آن بنیادگرایان بود و نه چپ‌گرایان؛ هر چند که هر دو جریان سعی کردند انقلاب را به نفع خود مصادره کنند. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی در شرایطی به پیروزی رسید که در کادر مرکزی آن مجتهدان نواندیشی مانند آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله مطهری، آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله منتظری، آیت‌الله هاشمی و آیت‌الله خامنه‌ای و روشنفکران متدینی مانند مهندس بازرگان، مهندس عزت‌الله سحابی و دکتر ابراهیم یزدی قرار داشتند. اینان در فاصله سال‌های 1356 تا 1360 که به لحاظ منطقی زمان شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران است، در کادر مرکزی آن نهضت قرار داشتند؛ نه آنان که در سال 1396 انقلابی شده‌اند! و با وجود همه تفاوت‌هایی که میان این صفوف اول انقلابیون وجود دارد این ترکیب و صورت‌بندی از آن تاریخ غیرقابل حذف است. در آرمان‌های این مجتهدان و روشنفکران نه خبری از مبارزه با آزادی‌های اقتصادی بود، نه جنگ با جهان و نه وعده حکومت فقرا. آنان از اصولی مانند مالکیت فردی اما مشروع و قانونی و حوزه خصوصی دفاع می‌کردند و با وجود دفاع از اندیشه استقلال ایران غرب‌ستیز نبودند. گفتمان انقلاب اسلامی از منظر این بزرگان همان استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت بود و نه «غرب‌ستیزی یا وابستگی»، «هرج و مرج‌طلبی یا استبداد» و دوگانه‌هایی که امروز برخی «تازه انقلابی‌شدگان» از آن سخن می‌گویند.

نهضت اصلاحات ایران احیای همین ارزش‌های انقلاب اسلامی ایران بود. اصلاح‌طلبان گروهی از مدیران و فرزندان انقلاب بودند که فکر می‌کردند انقلاب نباید به سوی انسداد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی حرکت کند و چون به حقانیت و مشروعیت انقلاب و نظام باور داشتند راه اصلاح را نه انقلابی دیگر که احیای انقلاب و اصلاح امور می‌دانستند و مهمترین مجرا برای این اصلاح و احیا را نهاد انتخابات یافتند. پس از دوران استقرار و تثبیت نظام جمهوری اسلامی در دهه شصت که سران کشور و رؤسای دولت و مجلس با اجماع انتخاب می‌شدند به تدریج برای ورود نسل دوم انقلاب به ارکان عالی نظام رقابتی شکل گرفت که یک سوی آن روایتی محافظه‌کارانه از ارزش‌های انقلابی بود و سوی دیگر روایتی اصلاح‌طلبانه. اوج این رقابت در دوم خرداد ماه 1376 شکل گرفت و دو جریان اصیل محافظه‌کار و اصلاح‌طلب شکل گرفت که رقابتی شرافتمندانه برای کسب قدرت سیاسی را انجام دادند. اما از انتخابات مجلس هفتم و به طور مشخص انتخابات ریاست جمهوری و سال 1384 جریان تازه‌ای در کشور به وجود آمد که محافظه‌کاری اخلاقی را به نوعی بنیادگرایی سیاسی تبدیل می‌کرد. این جریان در یک دهه اخیر به تدریج از صورت رقیب اصلاح‌طلبان به رقیب نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. این جریان انحرافی در آغاز فقط خود را دشمن مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نشان می‌داد اما در ادامه با برابر قرار دادن آن مرحوم و نظام سیاسی (به علت نقش بی‌بدیل ایشان در چهار دهه گذشته) خود را در برابر کلیت نظام قرار داده است. جریان انحرافی البته می‌کوشد خود را جریان انقلابی بداند و دیگران را ضدانقلاب بخواند. غافل از آن که هنوز به چهل سالگی انقلاب نرسیده‌ایم و از آن دوران رهبرانی زنده‌اند و متفکرانی در یاد مانده‌اند و انحراف در فهم ارزش‌های انقلاب را بر نمی‌تابند. انقلابیون تازه به دوران رسیده از انقلابی دیگر سخن می‌گویند و نه آن انقلابی که در 22 بهمن ماه 1357 در ایران رخ داد و رقیبان آنان نه فقط اصلاح‌طلبان که اصول‌گرایان اصیلی هستند که هنوز گفتمان انقلاب اسلامی ایران را از یاد نبرده‌اند.
این روزها جریان‌های انحرافی مختلف و متعددی با نفوذ در اردوگاه رقیب اصول‌گرایان می‌کوشند دو قطبی تازه‌ای بسازند که البته پوستینی کهنه است: دوقطبی فقیر و غنی... این مرده ریگ مارکسیسم مبتذل در ایران اکنون در صورت بنیادگرایانه و فرصت‌طلبانه‌ای احیا شده است که از نظام جمهوری اسلامی تصویری تیره و تار و سیاه ارائه می‌کند. تلقی مارکسیستی از اسلام که از منافقین و فرقان به اینان به ارث رسیده است انحرافی تازه نیست. در حالی که نسل اولیه اصلاح‌طلبان (جناح چپ اسلامی) از التقاط‌های اولیه خود در دهه شصت فاصله گرفته است، این جریان سیاسی می‌کوشد در خوش‌بینانه‌ترین صورت با اعتقاد و در واقع‌بینانه‌ترین شکل با ابزارسازی از شکاف واقعی فقیر و غنی در ایران امروز انتخابات را از یک مبارزه سیاسی به مبارزه طبقاتی تبدیل کند.

مبارزه طبقاتی البته در تفکر مارکسیستی بر عهده کارگران است نه پیمانکاران شهرداری یا متولیان دینداری اما از شگفتی‌های روزگار این است که نامزد حزب بازار در ایران لباس کارگری می‌پوشد؛ تنها و تنها به این علت که حریف را –که از قضا در گذشته به این جریان سیاسی نزدیک‌تر بود تا چپ‌گرایان اسلامی– بر خاک کند. آنچه در حال رخ دادن است چیزی جز آتش زدن قیصریه به خاطر یک دستمال نیست. هر نهضتی روزی به نظام تبدیل می‌شود و هر انقلابی به دولت می‌رسد اما برای پیروزی در انتخابات نمی‌توان انقلاب کرد و پس از پیروزی در انقلاب/انتخاب نمی‌توان همه ارزش‌های رژیم/ کابینه گذشته را زیر سوال برد.
روشن است که هیچ‌کس نمی‌تواند بحران اقتصادی و حتی اجتماعی در ایران امروز را انکار کند. بحرانی که پیش از همه ریشه در آن هشت سال بدتر از جنگ تحمیلی دارد و راه عبور از آن نه فرار به جلو و پناه به مارکسیسم اسلامی که بازگشت به مسیر توسعه ایران است. ایرانِ پس از جنگ تحمیلی در دولت‌های هاشمی و خاتمی، حرکت به سوی توسعه را آغاز کرده بود. رشد اقتصادی دوران هاشمی در حرکت منطقی خود به رشد سیاسی دوران خاتمی رسیده بود و آسیب‌های اجتماعی ناشی از توسعه نامتوازن اولیه در آسیب‌شناسی اصلاح‌طلبان با توجه به مقولاتی چون رفاه اجتماعی در حال اصلاح بود.

اشتباه استراتژیک اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 1384 در نامزدی همزمان چهار چهره اصلاح‌طلب و اشتباه استراتژیک اصول‌گرایان در همان انتخابات در نامزدی دو اصولگرا سبب شد همان جریان انحرافی به قدرت برسد و کشور را از مسیر توسعه بیرون کند. در آن انتخابات هر 6 نامزد (هاشمی، کروبی، معین، مهرعلیزاده و حتی لاریجانی و قالیبافِ آن زمان) به برنامه توسعه کشور متعهد و ملتزم بودند اما مردی به قدرت رسید که اعتقادی به کلمه توسعه نداشت و متأسفانه با وجود گردن‌فرازی او در برابر نظام امروز لباس او بر تن کسانی است که در انتخابات سال 1384 خود را در تداوم دولت‌های قبل (دست‌کم در اقتصاد) می‌دانستند و نه در تقابل با آنان.
کارگزاران سازندگی ایران یکی از نخستین گروه‌های اصلاح‌طلب ایران در آغاز انتشار هفته‌نامه سازندگی ارگان رسمی خود همچنان بر دو رکن بنیادی خود پافشاری می‌کند:

اول- استراتژی توسعه به عنوان اولین و آخرین برنامه اداره کشور برای گذار از شکاف فقیر و غنی و از بین بردن تضادهای طبقاتی و بحران‌های اجتماعی.
ما معتقدیم راه حل مسئله فقر و فساد و تبعیض نه دامن زدن به جنگ طبقاتی میان طبقه محروم و طبقه مرفه که تلاش برای رشد اقتصادی، تولید ثروت و توزیع مناسب فرصت‌های کارآفرینی در کشور است تا نه قله‌های ثروت شکل بگیرد و نه چاله‌های فقر. برنامه محوری ما در دو دهه گذشته تلاش برای تقویت طبقه متوسط و یک بورژوازی مستقل ملی است که در تعامل با سرمایه‌گذاران خارجی فرصت‌های کسب و کار و صنعت و تجارت ملی را فراهم کند. ما نه از تقدم توسعه بر عدالت که از ایجاد عدالت براساس توسعه سخن می‌گوییم. به نظر ما این که همه جناح‌های سیاسی به مانند کارگزاران از اهمیت اقتصاد سخن می‌گویند نشانه یک اجماع ملی است به شرط آن که اقتصاد را به معنای توزیع ثروت ندانیم و آن را به تولید ثروت معنا کنیم. همین که اصولگرایان در این انتخابات مبارزه با فقر را بر مبارزه با کفر مقدم می‌دانند یک گام بلند در فهم صورت مسئله است که راه کفر از فقر می‌گذرد و برای مبارزه با هر نوع الحاد فکری باید با پوچی در زندگی روزمره مردم مبارزه کرد. اما برای مبارزه نباید همچون مجاهدین خلق در دام مبارزه مارکسیستی افتاد. ایجاد یک اقتصاد آزاد به معنای واقعی کلمه راه رانت‌خواری را مسدود می‌کند. شاید اصولگرایان در این باره باید از برخی دوستان اصلاح‌طلب (چپ‌گرای) ما درسی بگیرند که چند دهه از تقدم عدالت اجتماعی بر توسعه اقتصادی سخن گفتند و اکنون خود در تله آن گرفتار آمده‌اند!

دوم – استراتژی انتخابات به عنوان اولین و آخرین برنامه فعالیت سیاسی برای حفظ حقوق و آزادی‌های سیاسی.
ما در شرایطی در انتخابات سال 1374 (مجلس پنجم) را تشکیل دادیم که اکثریت جناح چپ (به خصوص مجمع روحانیون مبارز و دفتر تحکیم وحدت و به جز سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) انتخابات را تحریم کرده بودند. ما پرچم‌داران مخالفت با تحریم انتخابات در همه ادوار مجلس و ریاست جمهوری از بیست سال گذشته بودیم.
و اکنون خوشحالیم که از سال 1392 این راهبرد به یک استراتژی عمومی در میان اصلاح‌طلبان بدل شده است که حتی در انتخابات مجلس دهم با همه مشکلات یک فهرست حداقلی سرنوشت مجلس را پس از 12 سال تغییر داد.

کارگزاران سازندگی ایران در طلیعه انتشار نشریه سازندگی خوشحال است که امروز در کنار رئیس‌جمهور معتدل و مصلح ایران دکتر حسن روحانی، یک کارگزار سازندگی ایران به نام دکتر اسحاق جهانگیری ایستاده است که عصاره تجارب دولت‌های هاشمی و خاتمی و روحانی است و با صراحت و شجاعت به دوربین نگاه می‌کند و به مردم می‌گوید یک اصلاح‌طلب است. اصلاح‌طلبی که در دام تضادهای کهنه‌ای مانند توسعه و عدالت، توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی، فقیر و غنی، دولت و ملت، حاکمیت و اصلاحات نمی‌افتد. نسل دوم اصلاح‌طلبان ایران میدان آمده‌اند. عبور از رادیکالیسم هشت ساله قبل، بازسازی مفهوم اصلاح‌طلبی در درون نهاد دولت، احیای راهبرد انتخابات و تشکیل شورای عالی اصلاحات با همه ایرادات، قرار گرفتن سرمایه‌های اجتماعی جبهه اصلاحات در صدر ساختار تشکیلاتی آن و تولد چهره‌های تازه اصلاح‌طلب همگی محصول یک نهضت و حرکت اصلاح‌طلبانه از دو دهه قبل بدین سو است؛
22 سال پس از اعلام موجودیت کارگزاران سازندگی ایران،
20 سال پس از پیروزی بزرگ اصلاح‌طلبان در دوم خردادماه 1376،
راز پیروزی ما در آن روزگار اتحاد همه اصلاح‌طلبان بود و راز پیروزی ما در این روزگار هم اتفاق‌هاست: آری به اتفاق می‌توان جهان را گرفت.

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی