غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران
در اوایل هفته جاری گردهمایی دوروزهای در لندن با عنوان «مدیریت دوره گذار از جمهوری اسلامی» برگزار شد، که عدهای (جمعا با خبرنگاران بی بی سی و جاهای دیگر حدود ٣٠ نفر) از اپوزیسیون نظام و مخالفان انقلاب اسلامی از جناحهای مختلف در آن گرد هم آمدند، تا با هم متحد شوند و از فرصتی که بعد از اتفاقات دیماه برای فروپاشی نظام (به زعم آنها) پیش آمده است، استفاده کنند.در اوایل هفته جاری گردهمایی دوروزهای در لندن با عنوان «مدیریت دوره گذار از جمهوری اسلامی» برگزار شد، که عدهای (جمعا با خبرنگاران بی بی سی و جاهای دیگر حدود ٣٠ نفر) از اپوزیسیون نظام و مخالفان انقلاب اسلامی از جناحهای مختلف در آن گرد هم آمدند، تا با هم متحد شوند و از فرصتی که بعد از اتفاقات دیماه برای فروپاشی نظام (به زعم آنها) پیش آمده است، استفاده کنند.این تجمع یادآور ماجراهای اپوزیسیون چین (كومینتانگ) است كه از سال ١٩٤٩ در جزیره كوچك تایوان یا (فرمز) زندگی میكنند. اپوزیسیون چینی از همان تاریخ كه به رهبری »چیانكایچك» در سرزمین اصلی چین و در مبارزه با انقلابیون به رهبری مائو شكست خوردند، با كمک پشتیبانان خارجی در این جزیره كوچك 32هزار كیلومترمربعی مستقر شدند (فرار كردند.) اما هنوز جلسههای متعدد تشكیل میدهند و در سنین بالای 70سالگی به یکدیگر وعده میدهند كه به زودی انقلاب چین را شكست داده و حكومت آزاد تشكیل خواهیم داد! بیش از 70سال از پیروزی انقلاب چین گذشته است و امروز چین با سرزمینی حدود نهونیم میلیون كیلومترمربع (دومین كشور بزرگ جهان بعد از روسیه) و نزدیك به یکونیم میلیارد جمعیت، دارای دومین اقتصاد دنیا و یكی از پنج قدرت سرنوشتساز امنیت جهانی است، که به پیشرفت و توسعه خود ادامه میدهد، ولی همچنان در آن جزیره كوچك و در كشوری با جمعیت حداكثر ٢٣ میلیون نفر، پس از گذشت حدود هفتاد سال از انقلاب چین که از رژیم امپراتوری و جمهوری كومینتانگ به رژیم انقلابی مائو تغییر کرده است، معروف است كه عدهای از پیرمردها هستند که دائما جلسه برگزار میکنند که چگونه حكومت چین را به رژیم سابق بازگردانند. این پدیده گرچه در عالم سیاست به موضوعی طنز میماند ولی واقعیت دارد. این جماعت اندک با دست خالی و سن بالا هنوز این آرزو را در سر میپرورانند كه بعد از این همه تغییر و تحول و تبدیل شدن چین به یکی از قدرتهای برتر دنیا اقدامی انجام دهند. آنها منتظرند رژیم چین تغییر کند و به داخل کشور برگردند و به خیال خود حكومت چین آزاد و ملی را تشكیل دهند.وقتی که خبر بزرگنمایی شده بیبیسی درباره جلسه 26 و 25 فروردین لندن برای گذار از جمهوری اسلامی به گوش رسید و اینگونه القاء شد که با تمهیدات عظیمی! (تنها با حضور حداكثر ٣٠ نفر سیاسیون که بیشتر آنها بالای ٦٠ سال بودند) جلسه را برگزار كردهاند و با مطالعه گفتوگوها میبینیم مشتی تحلیل سطحی و تكراری تحویل یکدیگر دادهاند و اکثرشان از چهرههای سالخورده و تكراری آنها بودهاند، بیاختیار همان طنز سیاسی جماعت اپوزیسیون چین تداعی میشود. بر کسی حتی اگر مخالف صد درصد نظام هم باشد، پوشیده نیست که جمهوری اسامی ایران بعد از استقرار 40ساله، تبدیل به نظامی پایدار و با اقتدار شده است، و حتما میتواند در منطقه حرف برتر را بزند. حتی قدرتهای برتر دنیا امروز ناگزیرند به هر نحوی و در هر تصمیمی ایران و اقدامات آن را مدنظر قرار دهند. در این راستا غربیها و دیگران گاهی با رفاقت و دیپلماسی و گاهی با تهدید و مانورهای سیاسی و اقتصادی جلب توجه و همكاری ایران را مدّ نظر دارند و میخواهند به هر نحوی در سیاستها و اقدامات تاثیرگذار باشند. همه این تلاشها حکایت از قدرت ایران در جهان و منطقه دارد. در عین حال شاهدیم در برابر چنین شرایط باثباتی در ایران عدهای سالهاست با فکر ایجاد تحول در نظام و اینگونه سرگرمیهای بیثمر عمر خود را میگذرانند؛ اما باید دید آیا این قشر تاكنون در جهت تاثیرگذاری مثبت در روند حل مسائل و معضلات مردم و كشور قدم گذاشتهاند؟ و آیا در شرایط کنونی ایران چنین برخوردها و گردهماییهای بیحاصل از سمت کسانی که ادعای اپوزیسیون دارند واقعا به اندازه داستان اپوزیسیون رژیم انقلابی چین مضحك نیست؟
یکی از رهبران اپوزیسیون سوریه به نام «هیثم المناع» برای حفظ یکپارچگی این کشور توصیهاش به مخالفان سیاستهای سوریه در جریان بهار عربی این بود که همیشه سه «نه» را در نظر داشته باشند: که این موارد شامل نه به دخالت خارجی، نه به خشونت و نظامیگری، نه به فرقهگرایی و از بین بردن وحدت ملی بود. اما بعدها رادیکالها او را متهم به طرفداری از رژیم حاکم بر سوریه كردند. در صورتی که این سه مورد ذکر شده مسئله مهمی برای حفظ كیان كشور سوریه بود. متاسفانه اپوزیسیون سوریه و رادیکالها، المناع را سازشكار خواندند، طرد کردند و به هیچ یك از سه «نه «مهم او توجه نكردند، و در مقابل برای پیشبرد اهدافشان به تفرقهافکنی بین شیعیان و سنیها و علویها و مسیحیان پرداختند و به سردادن شعارهای افراطی مانند: «العلوی الی التابوت و المسیحی الی البیروت» (علوی و شیعه باید به تابوت سپرده شود و مسیحیان به بیروت فرستاده شوند) روی آوردند که نهایتا منجر به راه افتادن یک جنگ فرقهای شد. آنها به جای اینکه وارد بحثها و گفتوگوهای سازنده سیاسی شوند، متوسل به خشونت شدند. همچنین به گروههایی که سابقه خشونت و تروریسم داشتند، مانند القاعده و جریان داعش میدان دادند که این اقدامات سبب شد تا از بیرون مرزها برای سوریه نسخه بپیچند مبنی بر اینکه برای سرنگونی حكومت سوریه حتی همکاری با بدترین و خشنترین گروهها هم اشکالی ندارد. این خشونتها، خشونت حاكمیت را به دنبال داشت و این وضعیت تا امروز كشیده شد. در زمینه دخالت خارجی هم کار به جایی کشید که بسیاری از شخصیتهایی که به نظر میآمد یک چهره سیاسی ملی برای سوریه باشند، در مصاحبههایشان از آمریکا درخواست میکردند، کاخ ریاستجمهوری و مراکز حساس را بمباران کنند؛ یعنی اپوزیسیون سوریه هم مداخله خارجی و هم خشونت نظامیگری و هم تفرقهگرایی را به وجود آورد و این کشور را دچار چنین فاجعهای کرد و هنوز هم معلوم نیست که به چه سرنوشتی دچار خواهند شد. شاید از بین رفتن وحدت ملی و از بین رفتن یکپارچگی سوریه که توسط حافظ اسد در سوریه حاصل شد در آینده همان پیشبینی وزیر دفاع اسراییل که گفته بود اگر وضعیت به این صورت پیش رود، دیگر سوریهای در منطقه نخواهیم داشت، به واقعیت تبدیل شود. بدیهی است در رابطه با بحران سوریه بهطور حتم، دولت و مسئولان سوریه هم اشتباهات فاحشی برای در نظر نگرفتن خواستهای مردم و مطالباتی که در ابعاد سیاسی و فرهنگی دنبال میكردند داشتند؛ مطالباتی كه شاید در ابتدا چندان پیچیده نبود، ولی امروز جبران آنها به راحتی برای مسئولان سوریه مقدور نیست و با دهها و صدها جلسه مذاكره در كشورهای دیگر هنوز به سرانجام نرسیده است.وقتی صحبت از سوریه میشود بسیار شنیده میشود كه از این تحلیل برای ترساندن ملت ایران استفاده میکنند؛ واقعیت این است که سوریه هم در رابطه با عملکرد دولت و حاکمیت و هم در رابطه با عملکرد اپوزیسیون الگوی بسیار عملی و زندهای برای ایران است، و باید مورد توجه قرارگیرد و باید مانند همان سه «نه» را به همه توصیه کرد تا امنیت و وحدت ملی و یکپارچگی ارضی کشورمان را از دست ندهیم.*امروز برخی از مفسران سیاسی برابر نارساییها و مطالبات عادی و معمولی که در همه کشورها وجود دارد، بدترین نوع ممکن تفسیر و چارهجویی را ارائه میكنند. حتی مسائل طبیعی مانند خشکسالی را به ضرورت تغییر حاکمیت و بر هم زدن ثبات و امنیت کشور ربط میدهند. گویا در گردهماییها و در زمان قرار گرفتن پشت یك تریبون هیچ علاقهای به وحدت ملی و امنیت مردم و سلامت هموطنان ندارند. این در حالی است که در جریان سوریه بعدها دیدیم که قطر و عربستان صحبت از پترودلارهایی میکردند که به سمت اپوزیسیون سرازیر كرده بودند و آنها را تحریک میکرد، گرچه بعدها این دو کشور هم با هم سر این مسئله اختلاف پیدا کردند، اما در اینجا هم مشخص است از طرف کشورهایی كه به هر دلیل روابط حسنهای با ایران ندارند بودجههای کلانی هزینه میشود.اگر اپوزیسیون خارجنشین دنبال اینگونه منافع و درآمدها نیستند و دچار این دست آفتها نشدهاند باید فکر کنند که در شرایط فعلی چه رفتار و اقدامی در بهبود وضع كشور و مردم واقعا تأثیر دارد، در دنیای پرآشوب و منطقه به هم ریخته غرب آسیا چگونه میشود از یكپارچگی و امنیت ایران پاسداری کرد. اگر اپوزیسیون در یک کشوری درست عمل نکند توقع اینکه حاکمیت همه رفتارش منطبق بر منطق و درایت باشد خیلی انتظار به جایی نیست.
*برگرفته از مقاله تحقیقی آقای محمد عطایی، دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه ماساچوست
منبع: روزنامه سازندگی