فائزه هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی
وقتی قیمت دلار یا هر چیزی به این شکل افسارگسیخته افزایش پیدا میکند دلیل اصلی آن متوازن نبودنِ عرضه و تقاضاست. یعنی عرضه دلار نمیتواند پاسخگوی مطالبات یا تقاضا برای آن باشد. به نظر میآید پایه مشکل ما هم همین است. این عدم توازن و تعادل در عرضه و تقاضای دلار که باعث افزایش قیمت آن شده دلایل متعددی دارد. نخست اینکه مشکل در عرضه خودِ دلار است. یعنی تا حدودی اقتصادی است و بیشتر سیاسی است که به سیاست خارجی ما هم مربوط میشود. یعنی نوسان نرخ دلار بیش از اینکه ریشههای اقتصادی داشته باشد، در شرایط فعلی، سیاسی است. دست کم من معتقدم در این شرایط ریشه آن بیشتر سیاسی و به ویژه سیاست خارجی ماست. ما در حال حاضر نفت را میفروشیم اما دلار نداریم. بعد از قضیه برجام و رفع تحریمها، عرضه نفت ما به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرده اما نتوانسته پاسخگوی نیاز ما باشد. مشکل اول ما در این زمینه، ارتباطات بانکیِ ماست. به دلیل اینکه ایران هنوز قوانینش را بر اساس مقررات بانکی بینالمللی که یکی از نمونههایش FAT است هماهنگ نکرده و قوانین را تغییر نداده، ارتباطات بانکی ما کاهش پیدا کرده است. بسیاری از بانکهای بزرگ جهان با ما ارتباط برقرار نکردهاند. البته عدهای اعتقاد دارند یا دوست دارند این طور بگویند که این به خاطر فشارهای آمریکاست یا برجام نقش موثری نداشته؛ ولی من اینها را رد می کنم. اگر شما کمی از قوانین بینالمللی اطلاع داشته باشید، در دنیای جهانی شده امروز هر چیزی مقرراتی دارد. نمیتوانید بگویید هواپیمای ما هر جایی که بخواهیم فرود خواهد آمد. نباید چنین انتظاری داشته باشیم. اینها باعث شده ارتباطات بانکی ما با دنیا قطع شود و پول نفت ما که به این حسابهای بانکی ریخته میشود، باز نمیگردد. چرا؟ چون ارتباط وجود ندارد یا خیلی محدود شده است. البته در دوران تحریم راههایی داشتیم. در آن دوران، دلار را به صورت دستی وارد میکردیم. مثلا از طریق صرافیها و به شیوههایی غیر از روابط بانکی، مثلا از امارات، هند و چین دلار میآمد.
اما حالا چه مشکلی ایجاد شده؟ در مورد امارات که کلا رابطه ما قطع است. یعنی آنجا هم مشکل سیاست خارجی داریم. میماند چین و هند و نظایر این کشورها که آنها هم پول ما را نمیدهند بلکه میگویند باید از ما کالا بخرید؛ کالایی هم که خودمان میخواهیم و نیاز داریم به ما نمیدهند بلکه به ما میگویند چه کالایی باید بخریم. پس از طریق دستی که دلار میتوانست از طریق کشورهای مثلا دوست وارد شود، دچار اختلال و مشکل شده است. به این ترتیب ورود دلار به داخل کشور (پول نفت یا صادراتی که دولت انجام میدهد) خیلی محدود شده است.اما چرا در سیستم بینالمللی این بلاها را بر سر ایران میآورند؟ اینجا ادله سیاسی قوی میشود. فشارهای جهانی بر ایران زیاد شدهاست. این فشارها ابتدا از جانب آمریکا است. اوباما با حضور خود فضا را تلطیف کرده بود و همکاری میکرد و حتی اعلام کرده بود که بانکها میتوانند با ایران ارتباط برقرار کنند. اما ترامپ که آمد قضیه برعکس شد. او فشار میآورد تا هر جور که بتواند ایران را محدودتر کند. بهعلاوه، ما رابطهمان را با عربستان و کشورهای عربی و اسلامی به هم زدیم. این عربستان میتوانست یک پای لابیِ خوبی باشد که متأسفانه اکنون در جناح آمریکا قرار گرفته است. اسرائیل هم که اکنون نفوذ آن در اقتصاد جهان بسیار بالاست، بخش عمدهای از اقتصاد جهان در اختیار اسرائیل و یهودیهاست. این کشور هم در جناح آمریکا است. میماند اروپا که آن هم هرچند در برجام با آمریکا همراه نیست اما در سیاستهای دیگر کاملا همسو با این کشور است. فقط در زمینه برجام مقاومت میکند. برای مثال، در زمینه مقررات بانکی یا داستانهای موشکی، سیاست خارجی ما در یمن و فلسطین و بسیاری از دیگر موارد همچنان برای اروپا مسئله است. به این ترتیب فشار جهانی بر ما افزایش پیدا کرده و اگر بانکی هم میخواست با ما رابطه برقرار کند اکنون ترجیح میدهد این کار را نکند؛ حداقل به خاطر منافع خودش این کار را نمیکند. همه اینها به عواملی تبدیل شده که دلار نتواند وارد کشور بشود.
اثرات روانی نیز در زمینه افزایش نرخ دلار وجود داشته است. مانند همین موضوع که آمریکا مدام تهدید میکند از برجام خارج خواهد شد. از طرف دیگر، گران شدنِ دلار که قبلا هم بود و حالا یک باره شدت گرفته، همه اینها مردم را نگران کرده است. یعنی نمیتوان همهچیز را به سیاست و اقتصاد نسبت داد، مسئله قدری هم روانی است. من میشنوم که خیلیها دلار میخرندکه از کشور خارج کنند. این مسئله هم شامل اشخاص حقیقی میشود و هم حقوقی. به این ترتیب تقاضا زیاد شده؛ آدمها یا طلا یا دلار میخرند تا احساس امنیت برای پول و سرمایه خود کنند. این مسئله به ایجاد مشکل در بازاری با عرضه محدود دامن میزند. اشخاص حقوقی که دلار را خارج میکنند فقط سازمانها و غیردولتیها نیستند بلکه دولتیها هم هستند. مثلا شنیدهام برخی موسسات دولتی که صادرات دارند اکنون بانک مرکزی میگوید پولها را به حساب بریزید تا بتوانیم این وضعیت نابسامان را کنترل کنیم اما آنها هم این کار را نمیکنند؛ از جمله پتروشیمیها. بنابراین سیاست خارجیِ ما اثر زیادی در ایجاد فشارها گذاشته است. عدم رابطه با آمریکا باعث افزایش فشار ترامپ بر ما شده و باعث شده بتوانیم با مذاکرات مشکلاتمان را حل کنیم. اکنون وارد دامنه تهدیدها شدهایم؛ آنها تهدید میکنند، ما تهدید میکنیم. اقتصاد ما هم که به هر حال شکننده است؛ آنها کشورهای توسعهیافته هستند و مشکل آنچنانی پیدا نمیکنند، رابطهشان را با دنیا هم که دارند. اما عدم ارتباطات ما شرایطمان را زیر سوال برده است.
اما نقش دولت در این میان به چه صورت است؟ آیا اصلا دولت راهکاری دارد؟ شاید کمکاریِ دولت هم بوده است. نمیخواهم وارد این مسئله بشوم و دقیقا هم نمیدانم. البته دولت راهکارهای کوتاهمدت هم در نظر گرفته است تا بتواند دلار را در کشور زیاد کند. از جمله جلوی خروج دلار را با سیاستهایی میگیرد. مثلا چهار کشور را به بخش خصوصی که کار واردات را انجام میدهند اعلام کرده است. اینها مجبورند از طریق صرافیها عمل کنند چون ارتباط بانکی برای آنها هم وجود ندارد. دولت از آنها خواسته که دلار را با خودشان نبرند. دلار را اینجا به بانک مرکزی تحویل بدهند و بانک مرکزی تبادل پول را برای آنها انجام بدهد. این راهکارها محدود است.اگر ما بپذیریم مواردی که در اینجا ذکر شد اهمِ دلایل گران شدنِ دلار است، پس یعنی دولت کاری از دستش بر نمیآید. سیاستِ ما اینگونه است. حالا چشمانداز آینده ما با این حساب به چه صورت خواهد بود؟ واقعیت این است که با همین وضعیت اگر جلو برویم؛ به نظر میآید چشماندازی وجود ندارد مگر اینکه دولتِ بیچاره بخواهد شق القمر کند که آن هم عملی نیست. یعنی باید در داخل چیزهایی تغییر پیدا کند. ما متأسفانه به این تغییر سیاستها میرسیم اما همیشه دقیقه نود رسیدهایم که دیگر فایدهای نداشته، یعنی کمترین امتیاز را گرفتهایم و بیشترین امتیاز را دادهایم. اگر قدری زودتر به این مسئله فکر کنیم خیلی خوب است.
منبع: روزنامه سازندگی