محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
این روزها موضوع خروج آمریکا از برجام حواشی و عوارض مختلفی را برای نظام، چه در حوزه سیاسی و چه اقتصادی بهوجود آورده است. برجام، موضوعی نیست که مختص دولت آقای روحانی باشد؛ برجام متعلق به نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است. نظامی که در راس آن مقام معظم رهبری قرار دارند و انصافا ایشان در تحقق برجام همراهی تمامعیار داشتند. آقای روحانی در برجام نقش «دولت کارگزار» را ایفا کرد، در این دوره پیشرفتهای هستهای ایران و توافق برجام با نسبتی که با سیاستهای منطقهای و جهانی پیدا کرد توانست اراده نیرومندی را برای حل مناقشه دنیا با ایران شکل دهد. بهطور حتم تحقق این اراده سیاسی از حمایتهای رهبر انقلاب برخوردار بود؛ بنابراین وقتی دولتی از چنین پشتیبانیای بهرهمند میشود به عنوان کارگزار سیاست نظام باید به موفقیتهای خوبی هم دست یابد. البته ظرفیتهای تخصصی، علمی، حقوقی و دیپلماتیک آقای ظریف وزیر امور خارجه و کارآمدی و تجارب پیشین وی سرمایه بزرگی بود که همراه با اراده نیرومند معطوف به توافق برای نظام توانست در عرصه مناقشه جهانی به سرافرازی بزرگ بیانجامد.
متاسفانه در طول این سالها، مخالفان دولت این حقیقت را درک نکردهاند که برجام مسالهای ملی و نه جناحی برای کشور است. آنها برای رویارویی با دولت، موضوع برجام را با نگاه تقلیلگرایانه از مرتبه نظام به حد دولت کارگزار تنزل دادند و این تقلیل اعتبار ارزشهای حاصل از برجام توسط مخالفان و انتساب آن تنها به روحانی، روحیات ضد دولتی مخالفان را برانگیخت و آنها در مقام مخالفت برجام را به نقد کشیدند درحالی که فراموش کردند وقتی نتایج حاصل از برجام را تنها منبعث از ناحیه دولت مطرح و آن را شکستخورده اعلام میکنند، در حقیقت از نقش رهبری در کسب اعتبار دیپلماتیک برای نظام فرومیکاهند. این درحالی است که روشن بود حل مناقشه هستهای ایران نزد نخبگان جامعه روشن بود که مرهون اجماع ملی است که به ثمر رسیده است. وقتی رویکرد مخالفان دولت اینگونه است، دولت هم متقابلا در مقام دفاع از برجام مجبور میشود حقایقی را بیان کند و البته مایل هم نیست به دلایلی نشان دهد که منشاء اصلی توفیق برجام ناشی از تایید رهبری جز در کلیات است، ولی دیگران این واقعیت را درک نکردهاند. البته ناگفته نماند که دولت هم الزاما در همه موارد در مقام دفاع از برجام راه به صوابی نرفته است کمااینکه مخالفانی که علیه برجام صحبت کردند مسیر اشتباهی را انتخاب کردند. هم مخالفان برجام و هم دولت بیش از پرداختن به حقیقت دستاورد برجام به جنبههای تبعی و تبصرهای و حاشیههای آن توجه کردند. واقعیت این است که برجام به نتیجه قطعی خود دست یافته است، اگر برجام حاصل نمیشد، مناقشات هستهای ایران را ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد همچنان نگه میداشت و مبارزه آشکاری علیه منافع ایران صورت میگرفت و ابرقدرتهای جهان اجازه مییافتند به هر بهانهای به منافع ایران حمله کنند و ما را در آستانه جنگی تمام عیار قرار دهند. پس فراموش نکنیم که دور شدن سایه تجاوز ابرقدرتها از سر کشور، اصلیترین دستاوردی است که از ناحیه برجام نصیب ملت ایران شد، اما مخالفان دولت به خاطر دشمنی سیاسی، این واقعیت را فهم نکردند، البته دولت هم به این جنبه موضوع برایتوجیه افکار عمومی کمتر توجه کرد. طبیعی است وقتی به جنبههای تبصرهای برجام توجه شد انتظارهای اغراقآمیزی به میان آمد و این تصور را در جامعه به وجود آورد که برجام، جام جهاننما و برطرفکننده مشکلات اقتصادی و جبرانکننده ضعف قدرت خرید مردم است و با آن یکشبه میتوان همه بحرانهای اقتصادی را اصلاح کرد، در صورتی که عملا موضوع گرفتاریهای اقتصادی نسبت تنگاتنگ؛ تام و تمام و فوریتی با برجام نداشت. بنابراین منازعهای که بین حامیان دولت و مخالفان دولت بر سر برجام در گرفت دچار مسیر انحرافی شد و افکار عمومی را از فهم حقیقت دستاورد اصلی برجام دور کرد. از دیگر سو هیچگاه نمیتوان تاثیر سیاستهای تحریمی کشورهای اروپایی و امریکایی را در موضوع اقتصاد ایران نادیده گرفت. وقتی جامعه و دولت از روابط اقتصادی آزاد با دنیا برخوردار است، طبیعی است در شرایط بحران سیاسی موانعی بر سر اقتصاد ایران ایجاد شود البته بلاشک همه مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تحریمها نیست. بخش بزرگی از معضلات اقتصاد کشور به دلایلی مانند بیکفایتی پیشینیان و ناکارآمدی سیاستهای دولت احمدینژاد که زیرساختها و ثروتهای ملی را با سیاستهای عوامفریبانه از درون تهی و متلاشی کرد، مربوط میشود. پس نباید تصور کرد همه معضلات اقتصادی ما صرفا مربوط به مناقشه هستهای بوده است. دولتها مشابه دوندههایی هستند که در یک بازی امدادی بخشی از راه را طی میکنند و برای ادامه راه برنامهها و دستاوردهای خود را در اختیار دولت بعدی قرار میدهند. با این تفسیر روحانی هیچ دستاوردی و ثروتی را در خزانه از احمدینژاد تحویل نگرفت اما معضلات فراوان اقتصادی که اکنون گریبانگیر او است را از دولت احمدینژاد به ارث برد و به طور ناجوانمردانه عوارض تلخ داخلی به ارث مانده از دولت قبل همزمان با موضوع تحریمهای خارجی، لطمهای مضاعف بر کارآمدی دولت وارد کرد. کارشناسان اقتصادی مکررا اعلام کردند، برای جبران خسارتهایی که از دولتهای نهم و دهم برجا مانده است سالیان متمادی باید گرفتاریهای آن را بر دوش کشید و دولت اما با تمام موانع و مشکلاتی که بر سر راه خود در حل معضلات اقتصادی داشت، اما توانست در حوزه ثبات اقتصادی گامهای مهمی بردارد. تقویت قدرت خرید مردم، افزایش درآمد نفتی، گشایش قفل بسته نظامات بانکی، روابط فیمابین ایران و دیگر کشورها در این زمینه و تامین نیازهای داخلی از دستاوردهای دولت روحانی است. با این وجود اما دولت از ناحیه گفتوگو با افکار عمومی فاقد گفتمان قانعکننده بود و نتوانست سخنگویی درستی داشته باشد. منظور از دولت تنها شخص رئیسجمهور و وزرا نیست، بلکه نظام سخنگویی دولت عبارت است از مجموعه پیامهایی که از بدنه دولت به جامعه منتقل میشود و این انتظار بجا پاسخ داده نشد که از معایب دولت روحانی به شمار میرود. وقتی بیش از 700 میلیارد دلار درآمد نفتی در دولت آقای احمدینژاد هدر میرود طبیعی است که تبعات آن را ملت بر دوش خواهد کشید و دولت بعدی هم نمیتواند برای رفع مشکلات آن معجزه کند و لاجرم باید مبتنی بر قاعدههای به رسمیت شناخته شده اقتصادی گام بردارد. دولت اکنون در بخشهایی مانند تثبیت نرخ ارز مشکلاتی دارد و باید آن را حلوفصل کند. با اینکه نظام، نهادی یکپارچه است اما اگر دچار دو دستهگی شود، ولو اینکه سیاستهای درست هم مصوب شود اما عملا در جایی به بنبست میرسد. متاسفانه در کشور، دولتهای در سایهای داریم، که پاسخگو نبوده اما همیشه معضلآفرین هستند. در حوزه اقتصاد، نهادهایی با دولت به مقابله برمیخیزند و موانعی ایجاد میکنند و با اینکه دولت دارای تمرکز در قدرت اقتصادی است، اما وقتی نتواند سیاستهای اقتصادی خود را به درستی اعمال کند نمیتواند اهدافش را به سر منزل مقصود برساند .دولت برای توسعه اقتصادی سه حوزه پشتیبانی مالی دارد: منابع نفتی منابع مالیاتی و سرمایهگذاری خارجی. درحوزه منابع پایدار نفتی آنچه به دست میآید به دلیل بزرگ شدن دولت، بخش سنگینی از درآمد در بدنه دولت هزینه میشود و متاسفانه سهم بزرگی از منابع پایدار نفتی نمیتواند در زیر ساختها به کار گرفته شود. دسترسی به منابع مالیاتی هم دچار ضعف است. تنها از بدنه کارمندان دولت به راحتی مالیات دریافت میشود، اما در اخذ مالیاتهای عمده به سختی توانسته است سطح درآمدهای مالیاتی را افزایش دهد و این تکافوی توسعه کشور را نمیکند. ما باید به طرف تامین منابع خارجی و جذب سرمایهگذاریهایی که از خارج مرز وجود دارد برویم اما این اتفاق با توجه به مشکلاتی که در حوزه هستهای و امنیت وجود دارد با موانع زیادی روبرو است. علاوه بر این رقم سنگین یک میلیون و چهار صد هزار میلیارد تومان نقدینگی سرگردان در دست مردم هم رهاست و به چرخه توسعه برنگشته است. چراکه احساس امنیت کافی سرمایه در کشور به واسطه دوپارگیها در سیاست برای سرمایههای مردم وجود ندارد.
در این شرایط ضروری است هم مسئولان و دلسوزان نظام همت خود را تجمیع کرده و از پنجره واحدی در نظام سیاسی و اقتصادی سخن بگویند اگر چنین گامموثری در حوزه وحدت نظر بین رهبران سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به وجود آید میتوان از این معضل و عقبه نگران کننده اقتصادی عبور کرد. از دیگر گرفتاریهایی که دولت با آن روبهرو است آشفتگیها در فضای مجازی است. شبکههای مجازی پدیدههای جدیدی هستند که در زندگی افراد جامعه وارد شدهاند و برای اینکه به یک نقطه پایدار برسیم تا مدتها مشکلاتی را خواهیم داشت. البته این مسیر سنگلاخ را زمانی هم برای سینما، ویدئو، فکس، تلفن و حتی بلندگو طی کردهایم و همیشه طبقاتی از جامعه به ویژه طبقه سنتی و بخشی از حاکمیت نسبت به برخی از نوآوریها واکنش داشته است و طبیعی است که این واکنشها همچنان درباره فیلترینگ فضای مجازی ادامه داشته باشد. البته برای رسیدن به نقطه ثبات فرازوفرودهای زیادی پیش رو خواهیم داشت اما نباید این موضوع به عنوان معضل بزرگ قلمداد شود چرا که دیر یا زود روزی به نقطه توافق رسیده و به سامان جدی دست پیدا خواهیم کرد. علت اینکه فیلتر شدن برخی از فضاهای مجازی حاد شده، ناشی از این است که در حوزه اشتغال برخی از فرصتهای شغلی متکی بر چنین شبکههایی شکل گرفته است و اگر کمترین تردیدی در ادامه حیات فضاهای مجازی که بستر اشتغال صدها هزار نفر است ایجاد شود، نگرانیهایی را دامن خواهد زد. تهدیدهای اقتصادی به وجود آمده در فضای مجازی است که این موضوع را بزرگ کرده است. نهادهای غیردولتی نباید به جهت حفظ امنیت و رعایت حریم خصوصی دخالت کنند و باید عوارض جانبی اقدامات خود را از پیش مطالعه کنند و طرحهای جایگزین را ابتدا به عنوان راهکار پیش پای مردم قرار دهند. برخی از نهادها تصمیمهایی میگیرند که ناخواسته تبعات آن بر دوش دولت می افتد. با توجه به مشکلات دولت صحبتهایی در خصوص ترمیم کابینه مطرح میشوداما در شرایط فعلی که 5 سال از مدیریت آقای روحانی میگذرد و 3 سال بیشتر به پایان دولت باقی نمانده ترمیم کابینه معنایی ندارد. تغییر مدیران ارشد در جامعه معمولا مخاطرهآمیز است و ثبات مدیریت دچار خدشه میشود و تعادل را به هم میزند. ساده نیست کابین های را که روحانی باتوجه به محدودیتها تشکیل داده اکنون با تغییرات اساسی روبهرو شود. آقای روحانی مانند احمدینژاد نه عقیده دارد و نه میتواند در لحظه دست به تغییر بزند. تمام کارهای احمدینژاد در راستای تغییرات سم مهلک بود و روحانی چنین روحیهای ندارد. باید به لحاظ روحی تحرک جدی در دولت صورت گیرد، دولت دچار رخوت و گسستگی است و با صرف تغییرات در کابینه مشکلات حل نمیشود. باید امید را در بدنه ملت وارد و تقویت کرد و دولت هم متاثر از آن تقویت خواهد شد.
منبع: روزنامه سازندگی