امیراقتناعی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
اصلاح اصلاحات کلیدواژهای است که بعد از وقایع دیماه96 شکل تازهای به خود گرفت. در این میان جوانان و نسل جدید اصلاحطلبان به شدت آن را مورد حمایت و تاکید قرار دادند. با این حال به نظر میرسد نباید جوانان تنها به بیان انتقادات بپردازند و از ارائه پیشنهاد بازبمانند. این مسأله مهم نیز مقدماتی دارد و آن به رسمیت شناختن جوانان در قالب احزاب و گروههای کلان اصلاحطلبی است. هرچند که اگر بخواهیم درباره اصلاح اصلاحات صحبت کنیم در واقع باید از یک اصلاح گفتمانی سخن بگوییم و نه صرفا تغییرات ساختاری یا به تعبیری سهمخواهانه. این مسأله بدین معناست که مفاهیم در درون جبهه اصلاحات نیازمند بازتعریف هستند و باید دوباره روی آنها بحث و براساس نیازهای امروز جامعه مجددا تنظیم شوند. به بیانی بهتر باید گفتمان اصلاحطلبی مطابق با نیاز جامعه بهروز شود. این از بایدهای جبهه اصلاحات است که کمتوجهی به آن باعث ایجاد خسارت در سرمایههای اجتماعی میشود. مسأله قابلتوجه این است که برای اجرای این مفاهیم نباید مجددا به دنبال افراد تکراری و آنهایی رفت که معتقدند پرچم اصلاحطلبی باید مدام در اختیار آنها باشد و کسانی که صرفا یک نام یا برند را یدک میکشند. از سوی دیگر گردش و جابهجایی نخبگان از ضرورتهای هر جامعهای است و در ایران اصلاحطلبان برای حفظ حیثیت، پرنسیبهای دموکراتیک و نشان دادن تشخص توسعهگرایانه خود باید در این زمینه پیشگام باشند. با این حال به نظر میرسد که زمان در اصلاح اصلاحات به کندی سپری میشود. حتی به نظر میرسد که اصلاحطلبان خیلی دیر به فکر تغییر و بازیابی افتادهاند. یکی از دلایل این مسأله عدم بروز اقدام عملی در راستای جابهجایی نخبگان است که فقط در سخنرانیها و به صورت شعارگونه به این مسائل پرداخته میشود.
در این وضعیت یک نسل جوان اصلاحطلب و خوداتکا وارد عمل شده است و مطالبات خود را پیگیری میکند و یکی از نمونههای بارز آن در طول چندماه گذشته نامه آنان در ضرورت اصلاح اصلاحات به آقای خاتمی بوده است. به موازات آن نامه طرح اصلاح قانون منع بهکارگیری بازنشستگان را فراکسیون جوانان مجلس پیش بردند که جنبه فراجناحی داشت و به نوعی از تعامل اصلاحطلبان و اصولگرایان در مجلس به وجود آمد. همین قانونی که در مجلس به تصویب رسید از نظر نگارنده میتواند سنگ محک خوبی برای جریان اصلاحطلبی باشد. زمانی که در راهروهای مجلس راجع به این قانون صحبت میشد، مقاومتهای متعدد به اشکال گوناگون از سوی برخی از افراد کهنسال جبهه اصلاحات صورت گرفت تا این قانون تصویب نشود یا تبصرههای زیادی را به همراه داشته باشد. آنان هدفی جز این نداشتند که بسیاری از افراد بهرغم بازنشستگی کماکان بر مصادر امور بمانند. با این وجود این قانون به خوبی و با حداقل تبصرهها تصویب شد. اما اکنون شاهد هستیم که در فضای رسانهای یا از جانب برخی محافل سیاسی، بازنشستگان جریان اصلاحات از این مسأله ناراحتند و آن را در رفتار خود بروز میدهند.
این مسأله بدان معناست که به شکاف نسلی در درون جریان اصلاحطلبی دامن زده میشود و یک منازعه درونگروهی میان جوانان و پیشکسوتان در حال تشدید است. در این باره بزرگان و عقلای جریان اصلاحات باید تدبیر عاجلی بیاندیشند. این شکاف عوارضی به دنبال دارد و میتواند منجر به نزاع و لجبازی شود. به عنوان مثال نسل جوانتر دیگر به استفاده از تجربیات بزرگان تن ندهند و آن سوی ماجرا نیز بزرگترها کارشکنیهای جدی برای مشارکت نسل جدید اصلاحطلبی صورت دهند. در هر دو حالت البته دود این منازعه به چشم جریان اصیل اصلاحطلبی و جامعه ایران خواهد رفت.
نگارنده معتقد است تدبیر اخلاق و انصاف حکم میکند جریان اصلاحطلبی که پیش از باقی جریانها مروج گفتوگو و تعامل در سطح کشور و حتی جامعه بینالملل بوده است، قبل از هر جای دیگری «گفتوگوی بیننسلی» را در درون خود جریان اصلاحطلبی تقویت کند. در این فضای گفتوگو ما جوانترها بزرگتری و تجربه بزرگترها را با نهایت احترام میپذیریم و آنها نیز با حمایت و همراهی با جوانترها نقش بزرگتری خود را به نحو احسن ایفا میکنند. باید تاکید شود که صفت بزرگتری یک موقعیت و یک نقش سنی و نسلی نیست. بلکه صفتی است که تعریفی را با خود به همراه دارد. این تعریف ایجاب میکند بزرگترها دست به افعالی بزنند که در واقع تثبیتکننده جایگاهشان و نشاندهنده پویایی آن باشد. در غیر این صورت صرفا به خاطر سن شناسنامهای بیشتر نمیتوان مدعی این بود که کسی بزرگتر یک جریان بزرگ به نام اصلاحطلبی است.
البته این مسأله به همه افراد جبهه اصلاحات برنمیگردد. به عنوان نمونه حزب کارگزاران توانسته است بدون آنکه شعار جوانگرایی بدهد در عمل نماد جابهجایی نخبگان باشد و فضاهایی برای جوانان فراهم آورد؛ نیروهای جوانتر و توانمندی که در کنار بزرگترهای توانمند، خیرخواه و صالح قرار میگیرند و با استفاده از تجربیات آنان و به همراه شور و نشاط جوانی سعی دارند تا در میان احزاب در این زمینه پیشگام باشند.
ناگفته پیداست که جوانگرایی هم به این معنا نیست که افراد با سن شناسنامهای کمتر باید تحت هر شرایطی در مسند قرار بگیرند. بلکه ما معتقدیم که افراد جوانتر و جدیدتری که شوق کار و خدمت و انگیزه بالاتری دارند، باید براساس توانمندیها و تخصصشان در مسند مناسب قرار بگیرند.
در مجموع باید گفت که این باور متقابل بزرگان و جوانان است که میتواند حلال مشکلات بعدی نظیر اصلاح اصلاحات باشد. امری که اگر کمی در انجامش تاخیر بیفتد لطمات جبرانناپذیری را به پیکره اصلاحطلبی در ایران وارد میکند.
منبع: روزنامه سازندگی