بهنام براهویی نوخط ، عضو شورای سیستان و بلوچستان حزب کارگزاران سازندگی ایران
انتشار یک فیلم توسط پرسنل گمرک در خصوص توهین نماینده سراوان واکنشهای زیادی برانگیخت. اکثر واکنشها نیز نسبت به دو نفر بوده است.
سوژه اول کارمند گمرک است که با رفتار نامناسب، بیاحترامی به نماینده مجلس و تحریک عامدانه، فضا را متشنج کرده و همکارش در پشت همان کانتر اقدام به تصویربرداری از آن لحظه نموده و اصل مباحث را ایجاد کردهاند. صحنه ایجاد شده برای شهروندان نقاط حاشیهای، که کمتر عادت به مطالبه دارند چنان آشنا بود که تا حدی موجب تحریک احساسات قومی مردم محلی شد. چرا که مشابه چنین رفتاری به کرات در ادارات دولتی دیده میشود و تقریبا اکثر شهروندان تجربه برخورد خونسردانه و باتبختر نیروهای دونپایه دولتی که برگرفته از الگوی رفتاری برخی مدیران بالادستیست را داشتهاند، لذا همین مسئله نوعی همذاتپنداری با نماینده سراوان را ایجاد نموده است.
سوژه دوم، نمایندهایست که میبایست پروتکلهای ساختار را رعایت نموده و شأن و جایگاه خود را حفظ نماید، اما به هر دلیلی عصبانی شده و الفاظ نامناسبی به کار برده است. همین مسئله باعث بروز خشم عمومی در جامعه نسبت به ادبیات زشت وی شده و فضای مجازی مملو از ناسزا و انتقاد از اوست. هرچند برخی از این واکنشها نیز ناشی از مسائل قومیتی و نژادیست که اشاره به آن نامناسب است، اما نگاهی به پیام شایان مصلح، بازیکن پرسپولیس که یکی از کنشگران ساختار دگم مذهبی و انحصارطلب موجود در کشور است میتواند مبین منشا برخی از انتقادات و حملات باشد.
با این حال تمام مباحث به هیچ عنوان از قبح رفتار فردی که ردای نمایندگی به تن کرده نمیکاهد.
سوژه سوم اما کمتر مورد توجه واقع شده است. شهروندی عصبانی که به صراحت از داشتن چنین نمایندگانی ابراز تاسف میکند و خشم فروخورده سالیان را بر سر یک نماینده مجلس تخلیه میکند. در واقع وجه مغفول این فیلم بخش نمادگرایانه آن است. نمایندهای که نماد ساختار حاکم است. ساختاری که بسیاری از ایرانیان، آن را جدا از خود دیده و دستیابی به آن را از محالات میدانند. این سوژه بیشتر شبیه واقعیت امروز جامعه ایرانیست. مردمی که خستهاند. در سطوح مختلف دولتی و حاکمیتی با مسئولینی مواجهاند که خود را جدا دانسته و از تبعیض رخ داده به ستوه آمده و هر یک به گونهای این خشم را بروز میدهند.
مشابه این اتفاق در سالهای اخیر مواردی از خشونت ناگهانی علیه افراد ملبس در نقاط مختلف کشور رخ داده که توضیح خاصی راجع به علت آن ارائه نشده است. باید پرسید چند درصد از شهروندان از نمایندگان گذشته از غربال نظارت استصوابی راضیاند و برای مملکت اظهار تاسف نمیکنند.
در یک نظرسنجی که سال گذشته منتشر شد، بیش از نیمی از شهروندان ایرانی معتقدند بدون داشتن رابطه نمیتوانند در ساختار دولتی ایران جایگاه یابند. این رقم هر سال نیز در حال افزایش است. ای کاش ساختار حاکمیتی پیش از آنکه شهروندی در جبهه خودی نماند، دست به کار شده و فکری به حال گسست دولت ملت کند.