محمدعلی وزیری، عضو شورای استان یزد حزب کارگزاران سازندگی ایران
از روزی که میرزا حسن تبریزی (رشدیه ) در اندیشه ایجاد مدارس سبک نو با دروس جدید و به روز دنیا به منظور ریشهکنی (جهل عمومی) وارد گود شد تا امروز که بطحایی ردای نوآوری و تحول پوشیده؛ «آتش» به جان مدارس افتاده است؛ تحقیر تخفیف و بیتوجهی حتی تکفیر و توبیخ پی در پی از راه میرسد. آموزش وپرورش نه تنها دغدغه و در اولویت نیست که در آخرین ردههای توجه دست وپا میزند. سهم بودجه آموزش وپرورش با لحاظ کردن اهمیت جایگاه و جمعیت تحت پوشش آن ( 25 درصد کل جمعیت کشور شامل دانش آموز ومعلم و ستادی) نسبت به کل بودجه تاملبرانگیز است. همچنین تاسفبرانگیز که نسبت سهم بودجه آموزش و پرورش به کل بودجه در مقایسه با کشورهای پیشرفته حتی کشورهای همسایه قابل امعان نظر و بازخواست میباشد.
به سه دهه مصاحبه وزرا و مدیران کل آموزش و پرورش در ماههای منتهی به مهر بنگرید همه بر ناایمن بودن مدارس و لزوم استحکامسازی بناها تجهیز مدارس می گویند. هشدار میدهند اما با دستهای خالی؛ دانشآموز و معلم را به امید خدا میسپارند، دیوارهای در حال فروریزی، سقفهای ترکخورده و گچها و کاهگلهای سقف تبله کرده، منتظر تکانکی و نم باران تا فروبریزد. پنکه های فرسوده وبخاریهای نفتی و گازی و... هنرستانهای بیتجهیزات آزمایشگاههای دکوری و... دو دهه سرانه آموزشی پرداخت نشده و حقوق معلم سراسر تبعیض و معوقات متعدد... و باز ادعای نداشتن؛ بودجه 99درصد بودجه حقوق و دستمزد است. در حالی که مشاهده میشود برای موارد دغدغهدار و اولویتدار بودجه از زمین جوشان و خلق میشود ضمن آنکه بودجههای پنهان هم از آسمان غیب میرسد. ولی در حادثه آتشسوزی زاهدان باز قسمت باریک طناب را سوزاند و معلم و مدیر را زندانی کرد و انگشت اتهام به وزیر و خودیها برمی گردد تا نگاه به نقطه اصلی معطوف نشود. استعفای وزیر زندانی کردن معلم و به هم پریدن تکهای از پازل نقشه دشمنان آموزش و پرورش است که از روز اول آتش تفرقه افکندند. تفرقه بین «مدرسه و اداره»، «مدیر ومعلم»، «بازنشسته و شاغل». با کمال تاسف دوستان سادهلوح و دشمنان زیرک بر این آتش تفرقه و متهم کردن خودی میدمند یا مغرضان کینه از دل میشویند. در حالی که باید مسئولان بودجهنویس چند دهه اخیر به محکمه بروند تا فاش شود چرا بیمهری؟ از کجا دستور گرفتهاند و این بختک شوم را چه کسی بر سر دانش و بینش و هویت ملی دینی ما انداخته است. چرا خصوصیسازی و چرا هر چهار دیواری با کمترین رعایت مختصات، مدرسه غیردولتی برای خردسالان میشود.
سخت است؛ حتی تصورش، صبح نوگلت سالم و شاد و با هزار امید به مدرسه تحویل دهی و ظهر جسد سوخته یا تنی معلول ناقص تحویل بگیری. آن هم در کشوری که بر گنجهای خدادادی بنا شده و سختتر آنکه میدانی بودجههای سوپرکلان جایی هزینه شود که برای ملت دانایی رفاه و ثروت افزوده نیاورده است.
لازم نیست بپرسید چنددرصد فرزندان وزرا وکلا مدیران و صاحبان امضا و دارای قدرت و ثروت در مدارس فرسوده دولتی تحصیل یا تدریس میکنند! مدتهاست سهم ما از نفت فقط سوختن است.