احمدحاتمی یزد، عضو سابق شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
رئیسجمهوری در هنگام تقدیم لایحه بودجه به مجلس به مشکلات نظام بانک داری در کشور پرداخته و از اصلاح آن سخن گفتهاند. آقای روحانی در توضیح عدم سلامت اقتصادی به مشکل بانکها اشاره میکنند و مشکلات ارز و بانک را ازجمله مصایب اقتصاد میخوانند. ایشان گفته است: «سیستم بانکی جمهوری اسلامی ناسالم است و تا بانک ما سالم نشود، اقتصاد ما سالم نمیشود.» رئیسجمهوری به درستی گفته است که اصلاح نظام بانکی به تحول در نظام مالی منجر میشود و درنهایت این اتفاق باعث پویایی اقتصادی کشور میشود. با این وجود باید به درستی دراین زمینه به آسیب شناسی پرداخت و نکاتی را یادآور شد. ما هماکنون با بحرانهای مختلفی در کشور روبهرو هستیم بحران تحریم، موسسات غیرمجاز بانکی و بانکهای ورشکسته. به عبارت دیگر یکی از حساسترین موارد بحران در کشور ما به بانکها مربوط میشود. بانکها در کشور ما با مشکلات متعددی روبهرو هستند که حل هریک از آنها به جسارت و هنرمندی و دانش فوقالعادهای نیازمند است. حجم بالای نقدینگی که هماکنون در کشور جاری و ساری است، بدون اصلاح نظام بانکی حل نمیشود و اگر رشد نقدینگی ادامه یابد، روزی هزار میلیارد تومان به حجم آن اضافه خواهد شد و این مبلغ قدرت خریدی است که چنانچه وارد بازار بشود، همه قیمتها را به طرز وحشتناکی دستخوش تغییر میکند. در جریان تورمی با این ابعاد کسانی آسیب میبینند که حقوق ثابت دارند در واقع اینها کسانی هستند که برای خود پسانداز کردهاند و آنهایی از شرایط تورمی سود میبرند که درآمد ثابتی ندارند و از سود سرمایه یا از فعالیت تجاری و صنعتی به کسب درآمد مشغولند. درنهایت دسته دیگر کسانی سود میبرند که به بانکها بدهکارند. در شرایط تورمی ارزش بدهیها کاهش یافته و ارزش درآمدها افزایش مییابد بنابراین این بحرانی نیست که آسان و سریع حل بشود. درهمین راستا مسئولین کشور باید از بالاترین مقام تا ردههای متوسط متوجه این بحران بانکی بشوند تا اولا جلوی نقدینگی را بگیرند تا بیشتر از این افزایش پیدا نکند و ثانیا راهحلی برای جلوگیری از ورشکستگی بانکها پیدا کنند چون هماکنون بانکها درحال ارائه سودهایی به مردم هستند که به اندازه آن درآمد ندارند، بنابراین زیان کرده و سرمایه خود را از دست میدهند. چنانچه سرمایه از بین برود، کل مجموعه نظام بانکی ازهم میپاشد. حداقل سرمایه بانکها باید معادل ده درصد داراییهایش باشد و در ازای تسهیلاتی که ارائه میدهد سرمایه داشته باشد هماکنون هیچکدام از بانکهای ما کفایت سرمایه ندارند. نکته دیگر این است که دولت موظف است درباره سپردههایی که هماکنون در بانکها موجود است و لحظه به لحظه به سود بانکی افزوده میشود تحقیق کند تا مشخص شود این سپردهها برای چه کسانی است؟ و این افراد چند درصد مردم را شامل میشوند؟ اکنون که هزارو هفتصد میلیارد تومان موجودی و نقدینگی ماست باید مشخص شود که بیشتری سپردهها برای چه کسانی است. نگارنده نمیتواند دراین زمینه نظر قطعی صادر کند اما پیشبینی میشود که بیش از نصف این مبالغ تنها برای یک درصد از جمعیت ایران است. این یک درصد باید صرف مذاکره و معامله با دولت شود تا دولت تصمیم بگیرد که با این پول عظیم چه برنامههایی را پیش ببرد. به عبارت دیگر 900 هزار میلیارد تومان ازاین سپردههای بانکی احتمالا متعلق به هشتصد هزار نفر یا همان یک درصد جمعیت ایران باشد. این درصد ثروتمند و قدرتمند میتوانند وارد معاملاتی با دولت بشوند. دراین باره باید به یک راهحل مشترک رسید تا از ازهمپاشیدگی نظام جلوگیری کند. نقدینگی که هماکنون اضافه میشود از محل سود سپردههایی است که بانکها به مردم میدهند درحالیکه درآمدی از قبل آن ندارند. اینک بانکها چنانچه درآمد داشتند و از محل درآمدشان این سود را پرداخت میکردند، تورم و نقدینگی کاهش پیدا میکرد زیرا پول را از یک عده گرفته بودند و به عده دیگر پرداخت میکردند. وضعیت امروز ما ناشی از این است که بانکها تسهیلاتی به کارخانهها یا اشخاص و دولت دادهاند که تسهیلات سود و جریمه دیرکرد را به حساب درآمدی خودشان منظور میکنند. در صورتی که این سودها از طرف تسهیلاتگیرندگان دریافت نمیشود و این جریمه دیرکرد قابل وصول نیست چراکه آنها اصل پول خود را نتوانستهاند دریافت کنند. از یکطرف یا پولها را به وامگیرندگان دادهاند که نمیتوانند پول خود را پس بدهند از طرف دیگر به حساب همین درآمدهای موهوم به حساب سپردهگذاران سود پرداخت میکنند. به بیان بهتر وقتی که شما درآمدی ندارید و بدون داشتن آن به سپردهگذار پول میدهید، باعث ایجاد قدرت خرید میشود. این قدرت خرید یا پول دریافتی یعنی مجموع اسکناسهایی که در دست مردم است، سپردههایی که مردم در بانکها به امانت سپردهاند و وامهایی که مردم از بانکها گرفتهاند که همه اینها موجد نقدینگی و حجیمشدن پول میشود. هر روز هزار میلیارد تومان به این مبلغ اضافه میشود و محل افزایش آن نیز سودهای بانکی است و این سپردهها در دست همه مردم نیست. همانطور که ذکر شد بیش از نصف این مبالغ متعلق به عده خاصی است. در این باره باید بانک مرکزی براساس قانون شفافیت عمل کند و مردم را در جریان امور قرار دهد و بگوید مبالغی که در اختیار دارد؛ یک یا دو درصد سپردهگذاران، چند درصد از حجم کل سپردهها را در اختیار دارند. به صورت تقریبی این احتمال وجود دارد که این میزان یک درصد از جامعه است. مردم نیز نقشی در افزایش سپردهها ندارند حجم این نقدینگی ارتباطی به مردم ندارد این حجم را خود بانکها ایجاد میکنند و هرگاه کسری داشته باشند از بانک مرکزی قرض میگیرند. به طور مثال تنها یکی از موسسات به تنهایی حدود14هزار میلیارد تومان به بانک مرکزی بدهکارست. تعداد بانکهایی که به بانک مرکزی بدهکارند، بالاست. این بدهیها به بانک مرکزی یعنی پولی که بدون پشتوانه وارد جامعه شده است. به عبارت دیگر سودی است که بانکها بین سپردهگذاران پخش کردهاند و در واقع به واسطه قرض از بانک مرکزی ناچار به این کار شدند. ادامه چنین وضعیتی خسارات جبرانناپذیری به پیکره اقتصاد کشور میزند و دولت باید هرچه سریعتر وعده خود را درمورد اصلاح وضعیت بانکها عملی سازد.
منبع: روزنامه سازندگی