علی هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
دومین دیدار و مذاکرات ترامپ و کیم جونگ اون بهرغم همه تبلیغاتی که پیرامون آن صورت گرفته بود، به نتیجه نرسید و دوطرف دست خالی کشور ویتنام را ترک کردند. سه دلیل عمده را میتوان برای این ناکامی برشمرد که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
1 در حال حاضر وقتی ترامپ در مورد مخالفت با برجام صحبت میکند، مدعی است که برجام توافق کاملی نبوده است و درون آن باید توافقات جامعتر دیگری نیز صورت میگرفت. در مورد مذاکرات با کره شمالی نیز اختلاف نظرها در چندین مورد است و ترامپ از آنجایی که معتقد است توافق برجام توافق بدی برای کشور آمریکا بوده است، نمیخواهد به آن شکل عمل کند و سعی دارد به یک توافق جامع در همه زمینههای هستهای، موشکهای بالستیک و حتی فوقبشری با کره شمالی برسد. در مقابل، کره شمالی با توجه به تجربهای که در مورد لیبی و ایران از طرف آمریکا وجود دارد در مذاکره با این کشور جانب احتیاط را پیش گرفته و نمیخواهد که بعد از توافق با آمریکا به سرنوشت لیبی دچار شود، بنابراین نمیخواهد همه داشتههای خود را در توافق خرج کند و خلع سلاح کامل هستهای را بپذیرد.
از طرف دیگر به نظر میرسد جمهوریخواهها عجله بسیاری دارند تا این توافق را تا قبل از شروع تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به سرانجام برسانند و از دستاوردهای آن در تبلیغاتشان بهره ببرند. انتخابات ریاستجمهوری یکسال بعد در آمریکا جدی خواهد شد و رئیسجمهور آمریکا سعی دارد از مذاکرات با کره شمالی و سپس ایران در انتخابات بهره ببرد. در این فرصت ترامپ راهی که برای متقاعد کردن کره شمالی برای انهدام سلاحهای هستهای خود، در پیش گرفته است، راهکار «حفظ فشار» است چراکه او فکر میکند اگر تحریمها را از روی کره شمالی برمیداشتند، فشارها کاهش پیدا میکرد و ممکن بود کره شمالی ادعای جدیدی را مطرح کند.
2 ترامپ از آنجایی که میخواهد هر آنچه نشانی از اوباما دارد را نابود کند، در روش مذاکره هم روشی متفاوت از اوباما را پیش گرفته است. اوباما در مذاکرات با کشورها و از جمله ایران روش «چندجانبهگرایانه» داشت و سعی میکرد مسائل را با کمک دیگر کشورها پیش ببرد اما روش ترامپ «یکجانبهگرایانه» است و حاضر نیست به دیگر کشورها در مذاکرات سهمی بدهد. البته این شیوه مذاکره مختص ترامپ نیست و تقریباً روش سیاست خارجه رئیسجمهورهای جمهوریخواه محسوب میشود اما در دوره ترامپ با شدت بیشتری دنبال شده است. به عنوان نمونه این شیوه قبل از این یکبار در زمان ریگان در مذاکراتی که با روسیه داشت، تکرار شد و یکبار هم توسط نیکسون در برداشتن دیوار یخی بین آمریکا و چین به کار رفت. این روش مزیتها و مضراتی برای دولتهای آمریکا دارد. مزیت این رویکرد این است که بعد از توافق سهم وجهه بینالمللی و بعد از آن بازارهای اقتصادی به آمریکا خواهد رسید و کشورهای دیگر نمیتوانند در این زمینه مدعی باشند. مضراتش هم این است که در بسیاری از مذاکرات کشورهای ثالث میتوانند نقش میانجی را بازی کنند و باعث به نتیجه رسیدن مذاکرات شوند که ترامپ با روش یکجانبهگرایانه از این امتیاز بیبهره است. رئیسجمهور آمریکا سعی دارد با این شیوه تمام بازار اقتصادی کره شمالی را بعد از توافق به دست گیرد و الگوی کره جنوبی را در این کشور پیاده کند.
فعلا این تلاش دولت آمریکا به نتیجه نرسیده است و انتظاری هم نیست که به این زودیها به نتیجه برسد چرا که به نظر میرسد نقش «چین» در این مذاکرات بسیار مهم باشد؛ چون پشتیبان اصلی کره شمالی در مسائل هستهای و نظامی دولت چین است و حتی گفته میشود که کره شمالی از طریق چین به سلاح هستهای دست پیدا کرده است. توافق اقتصادی آمریکا با چین و رفع اختلافات دو کشور، لازمه پیشرفت مذاکرات کره شمالی است. به عبارت دیگر مذاکرات آمریکا و کره شمالی در ذیل مذاکرات آمریکا و چین قرار میگیرد. از آنجایی که آمریکا هنوز مسائل خود را با دولت چین حل نکرده است (که لازمهاش مذاکرات فشرده و سختی است) فعلاً با کره شمالی هم نمیتواند به توافق برسند. اگر چین و آمریکا نتوانند در مورد مسائل اقتصادی به توافق برسند، قیمتهای حاملهای انرژی در دنیا به شدت کاهش پیدا خواهد کرد و از طرف مقابل با تعرفههایی که آمریکا برای کالاهای چینی در نظر گرفته است به مسئله تورم در آمریکا دامن زده خواهد شد و این تورم در انتخابات کاملا به ضرر ترامپ و جمهوریخواهان خواهد بود؛ بنابراین چین و کره شمالی در یک پکیج تعریف میشوند و رفع تنش با کره شمالی نیازمند رفع اختلاف با چین است.
یکی از بزرگترین ایرادات آقای ترامپ به این توافق قبل از انتخابات و بعد از آنکه از برجام خارج شد، نگاه موردی و جزئی آن بود، حالا اگر همین کار را در مورد کره شمالی انجام دهد، ایرادی که خودش به برجام داشت به توافقش با کره شمالی وارد است. البته ما در ایران معتقدیم که نگاه موردی نگاه قابلاجراتری در روابط بینالملل است و برجام نیز از همین منظر درست است چرا که در تقابل کشورها به یکباره همه اختلافات قابلحل نیست و باید گام به گام پیش رفت. به عنوان مثال آمریکا اگر بخواهد این روش را برابر چین در پیش بگیرد و مثلا مسئله حقوق بشر را هم در کنار اقتصاد مطرح کند به هیچ وجه با این کشور به توافق کلی نمیرسد. آمریکا این روش را در قبال چین و برخی کشورهای قدرتمند دیگر نمیتواند به کار بگیرد ولی در مقابل کشورهای کوچکتر و قدرتهای منطقهای از این شیوه استفاده میکنند.
3 مورد سوم به شخص ترامپ، خارج از حزب جمهوریخواه و روسایجمهوری قبلی برمیگردد. ترامپ دارای شخصیت تکرو و خودکامهای است و شیوههای کاملاً متفاوتی از روسایجمهور سابق آمریکا دارد. ترامپ در حال حاضر حتی در سیاست داخلی و کابینه خود تعاملات لازم را ندارد و بیشتر تصمیمات دولت را به صورت شخصی میگیرد. برای نمونه رؤسایجمهور پیشین آمریکا هیچوقت از فضای مجازی برای سخنگویی استفاده نمیکردند و همه مسائل را سخنگوهایشان در کنفرانسهای خبری مطرح میکردند. ترامپ هم در ایام تبلیغات و هم در این 2 سال مدام از توئیتر برای بیان نظراتش استفاده کرده بهطوریکه تقریباً سخنگوی دولتش نقش بسیار کمرنگی در کابینه پیدا کرده است. پیرو همین روش ترامپ همیشه خودش را بهعنوان یک شخص و نه رئیس یک سیستم معرفی میکند. حتی رفتار او با حزب جمهوریخواه یک رفتار حزبی نیست بهطوریکه بسیاری از سران و شخصیتهای بلندپایه حزب جمهوریخواه به رفتارهای غیرتشکیلاتی ترامپ اعتراض دارند. این البته از وجهه پوپولیستی ترامپ هم نشات میگیرد؛ او میداند که به قول آقای ظریف برای نمایش نیاز به دوربین و فیلم دارد و دیدهشدن توسط این ابزار، بیشتر از تشکیلات حزب به کارش میآید. بالاخره این روشی است که ترامپ پیش گرفته است؛ روشی که در پیروزیاش در انتخابات ریاستجمهوری نیز بسیار به او کمک کرد و قصد دارد در مسائل بینالمللی نیز به همین شیوه عمل کند. برای نمونه در مورد تصمیم برای خروج نیروهایش از سوریه هم اینگونه عمل کرد که منجر به استعفای وزیر دفاع دولت شد؛ یا همه استعفا و برکناریهایی که تا به حال در دولتتش اتفاق افتاده است به دلیل همین تکرویهای ترامپ و اعتقاد نداشتن به سیستم است.از سوی دیگر رهبر کره شمالی نیز از این لحاظ شباهت زیادی به ترامپ دارد یا اساساً ساختار حکومتی کره شمالی به گونهای است که رهبرانش را تکرو بار میآورد. حالا شما فرض کنید که این دو شخصیت میخواهند پشت یک میز بنشینند و نه در مسائل جزئی بلکه در مسائل کلی با یکدیگر به توافق برسند.
با همه اینها در نهایت این مذاکرات ادامه پیدا خواهد کرد چرا که دو طرف در ادامه حیات سیاسی خودشان به این توافق نیاز دارند. کره شمالی برای بهبود وضعیت اقتصادی وخیم خود و ترامپ برای انتخابات دور بعدی ریاستجمهوری و اثبات کارآمد بودن شیوه و روش خود در مذاکرات بینالمللی که همان سیاست «مشت آهنین» است، به این توافق نیاز خواهند داشت؛ منتها هنوز تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا 2 سال باقی است و ترامپ سعی میکند تا آخرین روزها فشار را حفظ کند و بیشترین امتیاز را بگیرد.
منبع: روزنامه سازندگی