فرزانه ترکان، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
یکی از بزرگترین مسائلی که در حاشیه فعالیت احزاب اصلاحطلب مطرح است، فعالیت طیف وسیعی تحت عنوان احزاب اصلاحطلب در کشور است که ممکن است از طیف بسیار نزدیکی به گروه اصولگرایان تا جریانی که حتی تطبیق کاملی با مواضع جمهوری اسلامی نداشته باشد را شامل شود. برهمین اساس همانطور که بارها تاکید شده است باید منشوری برای اصلاحطلبی نوشته شود. اگر قرار است احزاب اصلاحطلب در شورای هماهنگی یا شورایعالی اصلاحطلبان گرد هم بیایند و اجماع کنند، باید اصول کلیای که بین احزاب اصلاحطلب وجود دارد را جمع آوری و مشخص کنند تا بر همان اصول و توافق پایبند بمانند. موضوعی که در سالهای گذشته هرگز اتفاق نیفتاد و برحسب هیجانات قبل از انتخابات و اضطراری که احزاب اصلاحطلب احساس کردند، دور هم جمع شدند و لیستهای انتخاباتیشان را مشخص کردند. تعیین لیست در جای خودش کار درستی بوده است اما به تدریج به انجام کاری پخته و منطقیتر احتیاج داریم.
اکنون در شرایط فعلی اتفاقاتی افتاده و برخی از نمایندههایی که با لیست امید وارد مجلس و شوراهای شهر شدهاند، متاسفانه اصول اصلاحطلبی را رعایت نکردند و تعارضات رفتاری و فکریشان را با جبهه اصلاحات به وضوح نشان دادند. این امر باعث شد تا اعتماد عمومی متناسب با خروجیهایی که از عمل جبهههای مختلف اصلاحطلب بیرون میآید از بین برود.
یکی از نقصانها نداشتن اصول و تعریفی مشخص برای اصلاحطلبی است تا براساس آن بتوانیم آن افراد را شناسایی و در قالب اصول مشخص شده بسنجیم زیرا اینطور میتوانیم تشخیص دهیم که آن افراد چقدر با ساختار تعریفشده اصلاحطلبان همخوانی دارند تا براساس آن، گزینهها را تحت عنوان افراد منتخب به مردم معرفی کنیم.
اتفاق نهچندان درست دیگر عدم اعمال مقررات و قوانین در جایگاه خودش است. لذا در بسیاری از مواقع احزاب مختلف اعم از اصولگرا و اصلاحطلب وقتی وارد سیستمی میشوند که امکان استفاده از رانت فراهم است به راحتی از آن استفاده میکنند. این در حالی است که اخبار چنین مسائلی به تدریج در جامعه پخش میشود و مردم میبینند فردی که به آن رای دادند و اعتماد کردند تخلفی انجام داده است که باعث سلب اعتماد جامعه میشود.
درنتیجه به جای اینکه بر افراد ذرهبین بگذاریم که در هرجایی برود باید پاکدست باشد و اشتباه نکند، برای اصلاح ساختار قانونی کشور تلاش کنیم. زمانی که یک نماینده مجلس وارد پارلمان میشود نباید به غیر از تصمیم گیری در قانون، در موارد دیگری که ارتباطی به او هم ندارد دخل و تصرف داشته باشد. یا نمایندهای از شهری حتی با لیست امید وارد مجلس میشود و به خودش این اجازه را میدهد که درباره تمام اتفاقات اداری و مسائل اجرایی آن شهر اظهار نظر کند و اگر فردی باب میلش نباشد وزیر مربوط را تهدید به استیضاح کند، یعنی خطوط قانونی در کشور تعریف نشده است. درحالیکه وظیفه قوه مقننه نظارت و در نهایت تصویب قانون است نه نظارت بر فرد یا نظارتخانهای که آن قانون را اجرا میکند. حتی در مواردی دیده شده که هنوز تعیین و معرفی وزرا شروع نشده، تلفنهای نمایندگان مجلس به وزیر مربوطه برای انتصاب یا عدم انتصاب افراد مورد نظرشان شروع میشود. چنین مسائلی مصداق عینی تعارضات قانونی کشور است و اینکه ما خطوط قانونی را تعریف نکردهایم.
این موضوعات علاوه بر قوه مقننه در قوه مجریه نیز دیده میشود. اگر آن فردی که در منصبی قرار میگیرد چارچوبهای قانونی پیرامون آن، به حدی محکم باشد که نتواند خارج از قانون عمل کند، شاهد چنین اتفاقاتی نیز نخواهیم بود زیرا امکان سواستفادههای شخصی از او گرفته خواهد شد. بنابراین تا زمانی که قانونگذاری در کشور به روال و منطق رعایت نشود، مردم نمیتوانند به کسانی که حتی از لیست اصلاحات معرفی میشوند اعتماد کنند. بحرانی که متاسفانه هر روز بیشتر شاهد آن هستیم و هنوز هم با این مسیری که در پیش گرفتهایم مطمئن نیستیم که حضور مردم پای صندوقهای رای چقدر خواهد بود. لذا صحبت اخیر آقای خاتمی به عنوان رئیس تمام احزاب اصلاحطلب مبنی بر اینکه اکنون بسیار سخت است تا شهروندان را بار دیگر راضی به مشارکت در انتخابات کرد، درست است. ایشان همچنین هشدار داده که خطر این است که مردم از درون هم مایوس شوند بنابراین ریزش از اصلاحطلبان به سبد جریانهای رقیب اصلاحات نمیرود، بلکه به سبد براندازان روانه میشود. همانطور که بارها گفته شده است اینبار نیز رئیس اصلاحات بازهم تاکید کرد «متاسفانه با خواست جریانهای داخلی یاس در جامعه ما در حال افزایش است و ریزش از اصلاحطلبان به سبد جریانهای رقیب اصلاحات نمیرود، بلکه به سبد براندازان روانه میشود».
چنین سخنانی برگرفته از همان نبود قانون و منشوری واحد بین احزاب به خصوص حزبهای اصلاحطلب است که بتوانند براساس آن تصمیمگیری کرده و فرد اصلح را انتخاب کنند.
در مجموع بازخورد آن عملکردی که به مردم نشان دادیم به هیچ عنوان مطلوب نبوده است. مردم با اشتیاق تمام برای انتخابات ریاستجمهوری، مجلس و شوراها پای صندوقهای رای آمدند و به واقع حق و دین خودشان را به کمال به کشور ثابت کردند اما آنچه که باید را دریافت نکردند.
قسمتی از مشکلات از سمت سیاست خارجه و تحریمها بر مردم تحمیل شده است. خروج آمریکا از برجام مسائلی را برای کشور به وجود آورد که ایران را وارد جنگی اقتصادی کرد. اما احساس مردم این است که در این جنگ و بحران هم میتوانند تمام قد پشت دولت بایستند ولی این کار را نمیکنند. دلیل عدم پشتیبانی جامعه اطلاعاتی است که از فسادها، رانتخواریها و سوءمدیریتها به گوششان میرسد. این موارد مردم را دلزده کرده و احساسشان را نسبت به دولتمردان از دست میدهند. این دلزدگی جامعه از کشور و نظام باعث میشود که ضعف داشته باشیم و نتوانیم از مردم همان شور و اعتماد گذشته را بخواهیم.
منبع: روزنامه سازندگی