محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
من از جمله افرادی هستم که نسبت به سال آینده نه تنها بدبین نیستم، بلکه حس میکنم اگر چه دوره سختی است اما این دوره پیروزمندانه و با آبرومندی تمام خواهد شد
سال 97 به پایان رسید و باید کارنامه سالی را که گذشت مورد ارزیابی قرار داد. سال 98 نیز با پیشرو بودن انتخابات پارلمان و تبعات تحریم، سالی تاملبرانگیز خواهد بود. در این باره میتوان چند موضوع مهم را مدنظر قرار داد.
با خروج دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا از برنامه جامع مشترک (برجام) و اعمال تحریمها و سیاستهای عهدشکنانه در مرداد و آبانماه امسال علیه ایران، فضای اقتصادی و سیاسی کشور همانطور که انتظار میرفت تحتتاثیر قرار گرفت. ابتدا باید در مقدمه نسبتی بین موضوع رفتار تحریمی آمریکا و مسئله برنامه جامع مشترک (برجام) برقرار ساخت. برجام یک توافق سیاسی بینالمللی بود که حسب تلاش هوشمندانه و نقشپذیری دیپلماتها، تحت اشراف و مدیریت عالی ریاستجمهوری و با همدلی و تایید کلی رهبری انقلاب به نحو قابل قبول و منطقی شکل گرفت. این تجربه بینالمللی دستاورد مهمی برای ما داشت. کمااینکه برای دنیای نگران و کشورهای غربی که نسبت به فناوری هستهای ایران حساسیتهای تاریخی و ایدئولوژیک داشتند، امنیتآفرین بود.
مهمترین دستاورد برجام برای ایرانیان، خروج کشور از ذیل تبعات مشکلساز مفاد فصل هفتم منشور سازمان ملل بود که به لحاظ تاریخی این تجربه تلخ وجود داشت. هر کشوری که تاکنون به هر دلیل گرفتار عوارض چنین فصلی از منشور سازمان ملل شده است، یا در آن کشور کودتا شکل گرفته یا با دخالت آمریکاییها ثبات سیاسیشان مخدوش شده، که تقریبا میتوان گفت کشوری با عارضه الزامات فصل هفتم سر سالم به پیش نبرده است.
طبیعی است وقتی با هوشمندی سیاسی و مدیریت شایسته دیپلماتیک، کشور از این عرصه خطرناک خارج شد، باید این توفیق را به عنوان بزرگترین دستاورد جهانی و بینالمللی برای ایران به حساب آورد. متقابلا آنچه برای غربیها مهم بود، این بود که سیاستهای هستهای ایران در چارچوب نظارت بینالملل کنترل شود و ذیل پادمانهای هستهای و نهادهای سازمان ملل که در موضوعات هستهای نظارت دارند، فعالیتهای کشور راستآزمایی شوند. ایران از طریق برجام نوعی از اعتماد و امنیت را برای کشورهای غربی از جمله اروپا و آمریکا به وجود آورد و نشان داد در بخش توسعه تحقیقات و فناوری هستهایاش قصد ورود به عرصه تولید تسلیحات هستهای را ندارد و نمیخواهد از موضوع شکافت هستهای به نفع سلاح مخربی به نام بمب اتم استفاده کند. بنابراین ایران از یک سو و طرفهای مقابل از سوی دیگر از دو دستاورد به موازات هم برخوردار شدند. از این نقطه که عبور کردیم، علاوه بر خروج از ذیل تبعات فصل هفتم منشور سازمان ملل، دستاوردهای جانبی دیگری را هم کسب کردیم. دستاوردهایی که کشورهای اروپایی و آمریکایی را متعهد میساخت با توجه به همراهیای که ایران در موضوع هستهای داشته و غنیسازی را از سطحی بالاتر نبرده است و نخواهد برد، آنها نیز گامی به نفع مصالح ایران بردارند و برخی از مشکلات اقتصادیای را که در طول سالیان متمادی برای ایران به وجود آمده، به سمت حل سوق دهند. مثلا در حوزه «Hitec» نیازهای ایران را مرتفع کنند. متاسفانه ایران در نتیجه تخلف آشکار و عهدشکنی آمریکاییها در بخش دوم آثار جانبی برجام آسیب جدی دیده است.
در بخش اول به دور از هر عارضهای، دستاورد اصلی برجام محفوظ ماند لکن در بحث دستاوردهای جانبی که مطالبات اقتصادی است، آسیب دیدیم. این آسیبدیدگی فقط ناشی از بدعهدی آمریکاست. اینکه خروج آمریکا تاثیر نگرانکننده و عمیقی در مناسبات اقتصادی ایران به وجود آورده، ناشی از چسبندگی اقتصاد ایران به اقتصاد باز و بازار آزاد است و از همین رهگذر است که اقتصاد ملی تحتتاثیر فرآیندهای تحریم و سیاستهای انقباضی دنیا قرار گرفته است بنابراین اقتصاد کشور به دلیل اتصالش به اقتصاد جهانی آسیبهایی را متحمل شده. این آسیبها ناشی سهم بزرگی است که آمریکا در اقتصاد جهانی دارد و چون اقتصاد آمریکا به لحاظ ظرفیت تولید ناخالص ملی بالغ بر 30 درصد اقتصاد کل جهان است و قدرت چرخش دلار هم بیش از 65 درصد فرآیند در اقتصاد جهانی تاثیرگذار است، از سیاستهای تحریمی آمریکا آسیبهای فراوانی را میتوان به ایران تحمیل کرد.
علاوه بر این، چون ابعاد مسلط قدرت بزرگ اقتصاد آمریکا در دنیا، مناسباتی را با نهادهای اقتصادی دیگر کشورها برقرار میکند لذا به دلیل عدم رعایت تعهدات جانبی برجام توسط آمریکا، دیگر کشورهای اروپایی هم از این بدعهدی به تردید افتادند و در این گیر و دار کشورهایی غیر از آمریکا در دوگانهای بین آمریکا و ایران قرار میگیرند. آمریکاییها تهدید کردهاند هر کشوری بخواهد اقتصاد خود را با توسعه اقتصاد ایران پیوند بزند، تحت تحریم قرار میگیرد. طبیعی است که آن کشورها هم در مقام گزینش و انتخاب، طرف ایران را نخواهند گرفت بلکه ایران را رها میکنند و اقتصاد خود را در رابطه با اقتصاد آمریکا میچسبند. این عارضه هم از حد مناسبات اقتصادی آمریکا با ایران فراتر رفت و کشورها و شرکتهای اروپایی را هم تحتتاثیر قرار داد.
تاکید بر این مسئله ضروری است که بدانیم «اقتصاد لیبرال» در کشورهای اروپایی و شرکتهایی که ذیل اقتصاد آزاد در اروپا کار میکنند، از سیاستهای تکلیفی دولتهای خودشان تبعیت نمیکنند. آنها متناسب با اقتضائات اقتصادی در جهان حرکت میکنند. از این جهت با وجود اینکه اروپای سیاسی در بخش برجام با ایران همراه است و نسبت به بدعهدی آمریکا موضع و واکنش منفی دارد اما اروپای اقتصادی چون فارغ از مناسبات قدرت سیاسی اروپایی تنفس میکند، لذا در این سیاست با ما همراهی نکرد و عملا تحت تاثیر عهدشکنیهای آمریکا تسلیم شد و همسویی با اقتصاد آمریکا را بر پذیرش سیاستهای تکلیفی اروپای سیاسی درخصوص ایران ترجیح داد.
ناهنجاریهای اقتصادی ایران و نگرانی مردم از آینده
تحریمها پس از مدتی در بسط ناهنجاریهای اقتصادی ایران و نگرانی مردم از آینده، تاثیر گذاشت. در این خصوص به تحقق چندگام اساسی نیازداریم. اول اینکه در بخش کنترل و هدایت مسائل حاشیهای درخصوص برجام و مباحث تحریم، نیازمند این هستیم که رهبران سیاسیمان در همه سطوح ازجمله مجلس، نیروهای نظامی، دولت، نهادهای مردمی و مدنی از جمله تریبونهای نماز جمعه، در قبال اتفاقاتی که علیه ایران شکل میگیرد موضع متحدی داشته باشند.
اینکه دولت سیاستی را ترغیب کند و ائمه جمعه علیه آن موضع بگیرند یا تدابیری در مجلس تعقیب شود و برخی گروههای تندرو موضعگیری کنند، یا دولت گامی بردارد و نظامیان، سیاستی متفاوت را اتخاذ کنند یا وزیر خارجه گامی بردارد اما علیهاش در تریبونهای رسمی موضعگیری شود، خواهناخواه سد شدید و نگرانکنندهای برای عبور از آینده در برابرمان برپاخواهد شد. اولین گام مهم این است که همه نهادهای قدرت سیاسی، نظامی، تبلیغاتی، عرفی و پارلمانی یا اجرایی همه متحد با هم، از یک سکوی واحد و از یک موضع سخنگویی واحد اظهارنظر کنند و اجازه ندهند در اثر برخی اختلافسلیقهها دشمنان سوءاستفاده کنند. نکته دوم اینکه برای عبور از این مرحله سخت، نقش محوری رهبری انقلاب مهم است و همه باید مشی سیاسی خود را با سیاستهای رهبری تنظیم کنند. دولت در اولویت این حرکت قرار دارد و دیگر نهادها هم باید پشت سر دولت تابع سیاستهایی باشند که رهبری تعیین و دولت را در سطوح عالی مدیریتی هدایت میکنند.
نکته سوم اینکه مسیری که پیشروی ما قرار گرفته کوتاهمدت نیست. از این جهت مردم باید آماده باشند این دوره میانمدت را به خوبی طی کنند. برای عبور از این دوره میانمدت دو کار باید صورت گیرد. اول اینکه مردم باید در بخش زندگی و معیشت خودشان سیاست ریاضتی و اقناع را پیش بگیرند که به آنها توان دهد تا بتوانند در برابر مشکلات از فرصت تحمل بیشتری برخوردار باشند. مردم بعد از جنگ، عرصه بهرهمندی خود در زندگی و الگوی مصرف را تغییر دادند و روز به روز عرض زندگی را پهن کردهاند و الان در نقطهای هستیم که به میزان زیادی میتوان بخشی از توسعه الگوی مصرف زندگی را کاهش دهیم و در مسیر بهرهمندی از منابع ملی که تکیهگاه اصلیاش نفت است، محدودیتهایی را تحمل کنیم و نوع مصرف را اصلاح کنیم که قهرا این سیاست ریاضتی مقاومت ما را بالا میبرد.
متاسفانه به دلیل اینکه عدالت اجتماعی و اقتصادی مخدوش شده و قدرت اقتصادی و منابع مالی، توزیع نرمالی در جامعه ندارند و یک و نیم دهک جامعه بسیار برخوردار هستند، در چنین فضایی قشر نوکیسهای در کنار حاکمیت جمهوری اسلامی، از درون خانواده انقلاب شکل گرفته و بهرهمندیهای اقتصادی نامشروع زیادی را به دست آورده و به عنوان موش در انبان، مزاحم بر سر راه اقتصاد مردماند و سنگاندازی میکنند لذا در برابر این عارضه سخت و سهمگین، نهادهای مسئول باید جریان خزنده و نگرانکننده مذکور را کنترل کنند.
تلفیق سیاستهای مقاومتی و سیاستهای گفتوگو
محور دیگر بحث تلفیق سیاستهای مقاومتی ایران و سیاستهای مدارا، گفتوگو و مذاکره در موضع دیپلماسی خارجی است. در دنیای کنونی باید عرصه گفتوگوهایمان را برای حفاظت از منافع ملی و تقویت اقتصاد ملی توسعه دهیم و اجازه دهیم دیپلماسی خارجی به صورت انعطافپذیر بتواند به دستاوردهایی برسد. همانطور که رهبری اشاره کردند، این دوره را باید از سر بگذرانیم و مقاومت کنیم. بر این باور هستم کشورهای پیرامون و کشورهای اروپایی و حتی آمریکای ممکن است به این فهم سیاسی برسند که با سیاست فشار و تنگناهایی که به وجود آوردهاند نمیتوانند مقاومت ایران را بشکنند لذا کوتاه آمده و تسلیم خواهند شد و میتوان شرافتمندانه از این مرحله به سلامت بگذریم. آنچه میتوان به مردم پیام داد و از موضع دولت تاکید کرد، این است که مردم به اقتضای شرایط سیاسی کشور باید متحمل هزینهها شوند. آنچه امروز در رابطه با خصومت آمریکا بر سرمان میآید، بخش بزرگی از آن هزینه استقلالی است که در حوزه نظام سیاسی ایران باید پرداخت. استقلال ملی و سرافرازی ما و اینکه تمکین نمیکنیم و ذیل قلمرو ابرقدرتها تعریف نمیشویم، طبیعی است مشکلاتی را برای ما به وجود آورد. البته برخی مقدرات را هم نباید از نظر دور داشت. در فرصت یک سال و نیم آینده که دولت آمریکا باید در انتخابات جدیدی شرکت کند، چه بسا ترامپ شکست بخورد و دموکراتها بر سر کار بیایند. اگر چه دموکراتها در سیاست کلان تفاوت عملکردی با حزب رقیب ندارند اما چون مسئله برجام و تحریمها در دوره اوباما که متعلق به حزب دموکرات بود محقق شد، ایبسا اگر آنها پیروز شوند سیاستهای سختگیرانه در برابر برجام را رها کنند و به تعهدی برگردند که ذیل برنامه برجام، آمریکاییها را متعهد به همراهی با دیگر کشورها در قبال ایران میکند.
هجمههای علیه روحانی و کابینهاش
قدرت تشخیص سیاسی جریانات تندرو و رادیکال ضعیف است. به این معنا که متاسفانه عقلانیت و تدبیر را در آن اندازه که باید داشته باشند، ندارند. وقتی تندروها رویکردهای خود را شروع میکنند، نمیتوانند متوجه شوند که مصالح ملی کدام است و منافع گروهشان چیست. به راحتی مصالح ملی را قربانی منافع شخصی و گروهی میکنند. در چنین شرایطی که فهم مشترک از مصالح کلان جزو ضرورتهای عبور تاریخی از این مرحله سخت است، باید همه یکپارچه و همراه و ذیل سیاستهای رهبری، حامی رئیسجمهور باشیم. گروههای تندروی اصولگرا که از ابتدا مخالف پیروزی و به قدرت رسیدن روحانی بودند، فرصت را غنیمت شمردهاند و عملا با سیاستهای رادیکال و ترفند شکننده آمریکا علیه مصالح ملی همسویی میکنند. باید به آنها تنبه داد که رادیکالهای تندرو و اصولگرایانی که ذیل عنوان جبهه پایداری سنگاندازی میکنند، بدانند با این شیوه مخالفتشان بیش از اینکه به روحانی به عنوان رقیب لطمه بزنند به منافع ملی و رهبری و استقلال و مردم لطمه میزنند.
در این زمینه باید از سر شفقت و مهربانی آنها را از سیاستهای تند بازداشت. لکن باور اینکه اینها میتوانند تاثیرگذار باشند، قرین به صواب نیست. چون این افراد معمولا در برابر حکم و اراده رهبری نمیتوانند خلاف عمل کنند و بدون هیچ پیشینهای حرکتی را آغاز کردهاند که اگر عقلانیت سیاسی داشته باشند، متوجه میشوند که به نتیجه نمیرسند. نمونهاش همین بحث استیضاح یا طرح عدم کفایت روحانی بود که در مجلس مطرح شد، باورشان این بود که میتوانند 80 امضا را ذیل طرح از نمایندگان کسب کنند لکن این عدد به تعداد انگشتان دو دست هم نرسید. وقتی اینها خود را در این عرصه شکستخورده میبینند باید باور کنند ادامه این فرآیند و این شیوه مخالفت با رئیسجمهور دردی از آنها را دوا نمیکند بلکه مختصر حیثیتی هم که ممکن است نزد برخی همفکران خود داشته باشند مخدوش میشود. کما اینکه وقتی با همین رویکرد علیه لاریجانی موضع گرفتند -زمانی در گذشتههای دور در قم، یا اخیرا موضعی که در کرج نشان دادند و اجازه ندادند رئیس مجلس بتواند در 22 بهمن وظیفه ملی خود را در قالب سخنرانی ایفا کند- برایشان عارضههایی در پی خواهد داشت که بر پیکره سیاستشان مینشیند و ماندگار میشود و اعتبارشان را در میان طرفدارانشان کاهش میدهد.
ایران در سال 98
ایران در سال 98 در حوزه پایداری و استقلال به حول و قوه خدا، مشکلی نخواهد داشت. بسیاری از مردم به دلیل گسترش شبکههای اطلاعرسانی و فضاهای مجازی و به تبع آن انتقال پیامهای غیرواقعی ممکن است دلهره و نگرانی داشته باشند. ایران همچنان مستقل، نیرومند، پایدار و مقتدر باقی خواهد ماند. هیچ تعرض نظامی علیه ایران صورت نخواهد گرفت، هرگونه تحرک دشمنان از طریق نفوذ در ایران بسته و کنترل شده است. موقعیت اقتدار داخلی، منطقهای و جهانی ایران نه تنها کاسته نشده بلکه تقویت شده است. آنچه ممکن است به برخی نگرانیها دامن بزند این است که مردم بیدلیل حس عدم اعتمادشان آسیبب ببیند، تصور نکنند آسمان به زمین آمده. در گذشتههای دور ایران مشکلاتی بیش از این داشته است اما چون حوزه اطلاعرسانی محدود بوده، مردم کمتر نسبت به مشکلات وقوف پیدا نموده و حاکمیت و مدیریت کشور دغدغهها را رفع میکردند و به سرمنزل مقصود میرساندند. بنابراین از این جهت نگرانیای پیشرویمان نیست. باید با ریاضتهای اقتصادی سال 98 را بهگونهای شروع کنیم که توقعات جامعه متوسط شهری را نسبت به دولت بکاهیم. انتظارات باید محدود شود. به دلیل کاستیهایی که در حوزه درآمدهای ملی در نفت و مالیات گریبانگیر دولت شده و درآمدها کم شده، باید فشارها را بر دولت کاست، انتظاراتمان را کم کنیم و سیاستهای ریاضتی را برای یک دوران کوتاهمدت به رسمیت بشناسیم و همدلیها را تقویت کنیم. این دوره هم طی میشود.
در سال 98 انتخابات مجلس یازدهم پیشروست که آغازی برای ورود به نشاط سیاسی و حضور مردم پای صندوقهای رای است، لذا میتوان امیدوار بود مردم با همان شور و شوق سال 94 باز هم پای صندوقهای رأی آمده و نشان خواهند داد که هنوز نسبت به سرنوشت و استمرار حیات نهاد قانونگذاری در سرنوشت ملی احساس تکلیف میکنند. من جزو افرادی هستم که نسبت به سال آینده نه تنها بدبین نیستم، بلکه حس میکنم گرچه دوره سختی است اما این سختی پیروزمندانه و با آبرومندی تمام خواهد شد.
منبع: روزنامه سازندگی