ناهید تاج الدین، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
در سالی که گذشت سیاست داخلی باز هم با روند افول سرمایه اجتماعی مواجه بود و متاسفانه علاوه بر شکافهای سیاسی یعنی شکاف دولت– ملت، شکاف طبقاتی و شکافهای اقتصادی نیز بر سیاست داخلی باز شد و سطح سرمایه اجتماعی را بیش از پیش تقلیل داد.
نوسانهای اقتصادی رمق سیاست را نیز گرفت و دموکراسی 29 اردیبهشت که باید توسط دولت به نان شب مردم ترجمه میشد هرچه بیشتر از مفهوم «نان شب» مردم فاصله گرفت. صفهای رأی به صف دلار و سکه تبدیل شد و این نشانه عمیقی از آن بود که ما نتوانستیم سرمایه اجتماعی 29 اردیبهشت را درست محافظت کنیم و مردم بجای منفعت جمعی به دنبال منغعت فردی گسیل شدند.
البته بخش عمدهای از این وضعیت ناشی از قرار گرفتن در جنگ اقتصادی بود اما متاسفانه در میانه این جنگ اقتصادی بعضا نزاعهای سیاسی را نیز شاهد بودیم و همین به افول سرمایه اجتماعی دامن زد.
در این میان بارقههای امید جدی نیز درفضای سیاست داخلی در این سال پدیدار شد که «منع بهکارگیری بازنشستگان» با رأی قاطع نمایندگان مجلس و شروع تحرک بین نسلی در مدیریت کشور، «بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و رویکرد ویژه مقام معظم رهبری به زنان و جوانان»، «خبرهایی مبنی بر اصلاحات ساختاری»، «اصلاح قانون انتخابات» و «استانی شدن انتخابات مجلس و شروع فرآیند توسعه پایدار سیاسی با محوریت احزاب»، «ممنوعیت بیش از سه دوره متوالی نمایندگی مجلس و به نوعی عملیاتی شدن قانون منع بهکارگیری بازنشستگان در مجلس» از آن جمله بود و اتفاقا همه این موارد کاملا معطوف به ایجاد تغییرات عمیق و ناشی از ضرورتشناسی سیاسی درست و بجا بود.
برای عبور از وضعیت جاری یعنی وضعیت جنگ اقتصادی تحلیل برخی تحلیلگران بازآفرینی و بازنمایی دهه شصت است، آنها معتقدند تجربه موفق اقتصادی و سیاسی دهه شصت در پشت سر گذاشتن جنگ تحمیلی دوباره قابل بازآفرینیست. عدهای دیگر بر عکس معتقدند که برای مردمی که از دوره سازندگی تا به امروز یعنی نزدیک به سه دهه فضایی دیگر را لااقل به لحاظ اقتصادی تجربه کردهاند بازآفرینی دهه شصت عملا امکانناپذیر است. آنها یگانه راه عبور از بحرانهای پیشرو را عادیسازی شرایط سیاسی و اقتصادی میدانند و معتقدند در شرایط حاضر باید از شکافهای موجود میان آمریکا و اتحادیه اروپا نهایت استفاده را کرد و برجام را با اتحادیه اروپا پیش برد. عمدهترین محل چالش این دو طیف نیزدرحالحاضر FATF است اما به نظر من ایران میتواند در چارچوب همین نظم موجود بینالمللی که جاهایی منتقد آن است و معتقد است با نظم مطلوب بینالمللی فاصله دارد، از حقوق حقه خود دفاع کند بهشرطی که قواعد بازی بینالمللی را بپذیرد و منافذ دیپلماسی را باز نگه دارد و FATF دقیقا در همین چارچوب معنا پیدا میکند. من بهعنوان موافقان پیوستن به FATF میدانم که ۴۷ درصد پولشوییهای دنیا در آمریکا و ۲۳ درصد در اروپا انجام میشود و اروپا و آمریکا سهم ۷۰ درصدی در پولشویی دنیا دارند و انگشت اتهام پولشویی پیش و بیش از هر کس به سمت آمریکا و اروپا دراز است. من میدانم که سیاستمداران دنیا بیشتر از آنکه نگران اخلال در نظم اقتصادی بهوسیله پولشویی باشند نگران اخلال در نظم سیاسی هستند و بیشتر از آنکه به اقتصاد توجه داشته باشند به اثرات و تبعات اقتصاد سیاسی توجه دارند و این نگرانی بیش از همه در آمریکا وجود دارد.
اما نباید یادمان برود موقعیت امروز ایران در روابط بینالملل موقعیتی است که با ظرافت میتواند نجات برجام را مطابق منافع بینالمللی مدیریت کند و این پیچ تاریخی را با درایت بگذراند.
منبع: روزنامه سازندگی