یادداشت

ما و آمریکا

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

علی هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

ما در داخل ایران در مورد نوع برخورد با آمریکا سه دیدگاه داریم. دیدگاه اول معتقد است که هر اتفاقی در سیاست داخلی آمریکا رخ دهد، هیچ ارتباطی با ما ندارد و ما باید کار خودمان را پیش ببریم که درحال‏‌حاضر گفتمان مسلط‌‌تر این گفتمان است. دیدگاه دوم که بیشتر اصول‌گرا‏ها آن را پیگیری می‌‏کنند، معتقد است که اساساً دموکرات‏‌ها و جمهوری‌خواه‌‏ها فرقی با هم ندارند و هردو دو روی یک سکه هستند و تنها روش‌هایشان در برخورد با ایران متفاوت است. دیدگاه سوم هم معتقد است که چون سیاست‌‏های داخلی آمریکا بر ما تاثیر مستقیم دارد، بنابراین باید با شناخت عمل کنیم که این گفتمان سوم نیز در تاریخ معاصر سیاسی ایران دارای سابقه است. سیاست‏‌های داخلی ایران قبل از انقلاب با توجه به سر کار بودن دموکرات‌‏ها و جمهوری‌خواه‌‏ها اتخاذ می‌‏شده است و در بعد از انقلاب هم این موضوع با شیوه‌‏های مختلف تکرار شده است.

ما برای اینکه بدانیم برای کشورهای دیگر حضور شخصیت‌‏ها و احزاب مختلف در آمریکا مهم است، باید بدانیم که نقش آمریکا در هژمونی جهانی بعد از جنگ جهانی دوم چه بوده است. اگر کسی منکر همه این حوادث تاریخی جهان باشد باید برای هیچ کشوری نقشی قائل نباشد اما بالاخره امروز آمریکا 20 تا 25 درصد اقتصاد جهانی را در اختیار دارد و یکی از بزرگ‌ترین بازارهای مصرفی دنیا است؛ بنابراین به همین اندازه نیز می‏تواند بر سیاست‌‏های جهان و کشورها ثاثیر‌گذار باشد. البته این مختص تنها آمریکا نیست و کشورهای صنعتی و توسعه‌یافته دیگر هم هر کدام بنا به قدرت اقتصادی و سیاسی خود این تاثیرگذاری را دارند اما آمریکا بیشترین تاثیرگذاری را حتی بر این کشورها دارد؛ به بیان دیگر این موضوع تاثیر ابرقدرت‏‌ها، در روابط بین‌الملل پذیرفته شده است و کشورها با توجه به این موضوعات، سیاست‏های داخلی و خارجی خود را تنظیم می‏‌کنند؛ بنابراین ما وقتی این موضوع را مورد ارزیابی قرار می‏دهیم، می‌‏بینیم که این کشور به‌عنوان یک قدرت فرامنطقه‌‏ای بر سیاست‏‌های جهانی تاثیرگذار است. اگر این تاثیر را بپذیریم و از آنجایی که سیاست خارجه ادامه سیاست داخلی است، باید سیاست‌‏های داخلی این کشور را مورد بررسی قرار دهیم تا تصمیمات درست را در قبال آنها بگیریم.

در آمریکا از سال‏‌ها پیش تاکنون دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات فعال بوده‏‌اند و سیستم اداره این کشور نیز بر اساس سیستم دوحزبی است. محافظه‌کاران و طرفداران سرسخت سرمایه‌داری در حزب جمهوری‌خواه قرار دارند، البته اینها بیشتر طرفدار سرمایه «سخت‌افزاری» مانند صنایع نظامی، نفتی و شرکت‏‌های بزرگ هستند و بیشتر از سوی کشورهای نفت‌خیز و شرکت‌‏های بزرگ اسلحه‌‏سازی و ... حمایت می‌‏شوند و درآمد کسب می‏‌کنند. البته خود حزب جمهوری‌خواه بعد از ریگان به دو دسته محافظه‌کاران و نئومحافظه‌کاران تقسیم شد. یا در سال‏‌های اخیر برای مقابله با سیاست‏‌های اوباما، یک گروه «تی پارتی» در درون این جریان تشکیل شده بود که از بیخ و بن با تمام سیاست‌‏های سوسیالیستی اوباما مخالف بودند و در نهایت تاثیر این گروه بود که شخصی با تفکر ترامپ را بر سر کار آورد. به هر حال می‌‏خواهم بگویم که احزاب دوگانه آمریکا نیز در پلنوم‏های حزبی خود تئوری‏‌های مشخصی را در مورد سیاست‏‌های بین‌المللی دارند. به عنوان مثال همین امسال پلنوم حزب دموکرات تصویب کرد که هر زمان دموکرات‏‌ها به قدرت رسیدند به برجام برخواهند گشت.

یکی از اتفاقات دیگر سال گذشته در آمریکا تعطیلی دولت توسط ترامپ بود که این موضوع هم در آمریکا سابقه داشته است. یکی از موضوعاتی که در آمریکا مهم است و در ایران کمتر به آن توجه می‏‌شود، بحث پایبندی رؤسای جمهور به شعارهای انتخاباتی است. در سیاست داخلی یکی از شعار‏ها کنار گذاشتن «اوباماکر» و موضوع دیوار مکزیک بود. وقتی سنا به این موضوع با یک رای کمتر که اتفاقاً رای یک جمهوری‌خواه (مک کین) بود رای نداد، باعث شد ترامپ دولت را تعطیل کند چون ترامپ همان‌طور که شعار داده بود، می‌خواست همه دستاوردهای اوباما را چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی نابود کند که یکی از مهم‌ترین آنها در سیاست خارجی خروج از معاهده‏‌های بین‌المللی مانند پیمان پاریس و برجام بود و یکی دیگر هم مربوط به همین دیوار مکزیک بود. البته همین‌طور که گفته شد ترامپ در مسائل اجرایی، آنها را به شیوه خودش اجرا می‏کند وگرنه همه اینها از سیاست‏‌های حزب جمهوری‌خواه است و این‌گونه نیست که ترامپ خارج از چارچوب حزب عمل کند.

حزب دموکرات هم در درون خود گرایش‏‌های مختلفی دارد. یک شاخه از آنها به سوسیالیسم گرایش دارند و گروهی دیگر نیز لیبرال و نئولیبرال هستند. وقتی سیاستی در پلنوم یک حزب تصویب می‏‌شود هر کدام از شاخه‌‏ها به قدرت برسند، باید به برجام برگردند. بازگشت به برجام از این تفکر حزب دموکرات ناشی می‏‌شود که آنها در سیاست‏‌های جهانی قائل به چندجانبه‌گرایی هستند و خروج ترامپ و جمهوری‌خواهان نیز به این دلیل است که نئومحافظه‌کاران در سیاست جهانی قائل به یک‌جانبه‌گرایی هستند. لذا در مساله کره شمالی می‏‌بینیم که هیچ‌کدام از قدرت‌‏های جهانی را به بازی نمی‏‌گیرند. این روشی بود که آمریکا در دوران ریگان با آن توانست موفقیت‏‌های خوبی را در عرصه جهانی کسب کند. ما وقتی به سابقه ترامپ نگاه می‌‏کنیم، می‌‏بینیم که ترامپ در ابتدا عضو حزب دموکرات بوده است و بعد وارد حزب جمهوری‌خواه شده است و در این حزب از لحاظ اقتصادی به جناحی کمک می‏‌کرده است که با سرمایه‌داری میانه خوبی داشتند. درحال‏‌حاضر نیز در حزب جمهوری‌خواه به نئوکان‌‏ها نزدیک است و با جناح مقابل مشکل دارد اما این‌گونه نیست که ترامپ تصمیماتش را خارج از حزب بگیرد. ممکن است رفتارش شخصی باشد اما در سیاست‌‏های کلی از تفکرات نئومحافظه‌کاری پیروی می‌‏کند و ادامه‌دهنده سیاست‏‌های آنها در سیاست بین‌الملل است منتها شیوه‏‌های او کمی متفاوت از دیگر رئیس‌‏جمهوری‏‌های قبلی است.

به تاریخ آمریکا که نگاه می‌‏کنیم، همیشه این‌گونه بوده است که وقتی مجلس نمایندگان را جمهوری‌خواهان می‏برند در مقابل دموکرات‌‏ها مجلس سنا را می‏‌گیرند یا برعکس، به غیر از یک دوره کوتاه در زمان ریگان و یک سال اول ترامپ، در همه دوره‌‏ها در آمریکا قدرت بین دو حزب تقسیم شده است؛ بنابراین رای نیاوردن جمهوری‌خواهان نشانه ضعیف شدن جمهوری‌خواهان نیست. این اتفاق در زمان اوباما هم رخ داد. در واقع این یک نوع توازن قوا بین نیروهای سیاسی است. بنابران قدرت‌یابی مطلق یک جناح تقریباً غیرممکن است. به عنوان مثال اگر کنگره بخواهد رئیس‌‏جمهوری را استیضاح کند باید 75 درصد نمایندگان به این موضوع رای مثبت بدهند که این اندازه از قدرت برای یک حزب غیرممکن است. اما در تصمیم‌گیری‌‏هایی که مربوط به برخی سیاست‏‌های خارجی و منافع ملی است با رای قاطع به موضوع رای می‏‌دهند.

بنابراین رای‌آوری دموکرات‌‏ها در یکی از مجالس امری طبیعی است و آنها هم این موضوع را می‏‌دانند و به همان میزان از موفقیت خود استفاده می‌‏کنند؛ بنابراین درحال‌‏حاضر نیز با این پشتوانه مشغول آماده شدن برای انتخابات 2020 هستند و به‌شدت در مورد پرونده‌‏های قضائی ترامپ تبلیغات می‌‏کنند. البته درحال‏‌حاضر برخلاف مسائلی که در ایران مطرح است، استیضاح شدن ترامپ مهم نیست به این دلیل که به این راحتی نمی‌‏توان رئیس‏‌جمهور را در آمریکا استیضاح کرد. رأی دموکرات‏‌ها از این جهت مهم است که این مساله تا انتخابات 2 سال آینده در جامعه مطرح باشد تا آنها بتوانند از بعد تبلیغاتی آن استفاده کنند. از سوی دیگر حتی با استیضاح ترامپ هم دموکرات‌‏ها به قدرت نخواهند رسید چه آنکه در این کشور بعد از استیضاح رئیس‏‌جمهور، تا پایان دوره معاون رئیس‌‏جمهور امور را در دست خواهد گرفت و از آنجایی که «مایک پنس» تفاوت آن‌چنانی با ترامپ ندارد و حتی در برخی مواقع تندتر از او هم است، با استیضاح ترامپ چیزی نصیب دموکرات‌‏ها نخواهد شد. بنابراین دموکرات‌‏ها می‌‏توانند بهترین بهره را از این حواشی ترامپ در انتخابات ببرند. اما در مورد استیضاح ترامپ، گزارش بازرس مولر نقش اساسی دارد چون بالاخره اگر قوه قضائیه اظهارنظری مانند آنچه در مورد «نیکسون» یا «کلینتون» مطرح شد، مطرح کند، ممکن است اتفاقاتی رخ دهد؛ هرچند هنوز ابعاد پرونده مشخص نیست اما اگر بتوانند در مورد نقش روسیه در انتخابات آمریکا مدرکی ارائه دهند، می‌‏توان گفت که اتحاد بین دو حزب برای استیضاح ترامپ شکل خواهد گرفت.

حزب دموکرات در سال گذشته با پیروزی‌ای که در مجلس نمایندگان به دست آورد، توانست تاحدودی شکست خود را در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016 جبران کند. در سال جدید هم این حزب تمرکز خود را بر تبلیغات و حمله به سیاست‏‌های ترامپ خواهد گذاشت و از طرف دیگر تلاش می‌‏کنند در کمیسیون‏‌های قضایی مجالس پرونده‏‌های ترامپ را باز نگه دارند که این موضوع بستگی به گزارش بازرس مولر دارد وگرنه صحبت‏‌های دیگر خیلی در برکناری ترامپ اهمیتی ندارد و از طرف دیگر تلاش می‏‌کنند که رای جمهوری‌خواهان را در مورد عملکرد ترامپ بگیرند. مثلا در مور مباحثی مانند دیوار مکزیک آنها توانستند جمهوری‌خواهان را قانع کنند که به جای پنج میلیارد دلار، یک و نیم میلیارد دلار به دولت اختصاص دهند. اما در مجموع بعید می‌‏دانم که توفیقی در این زمینه داشته باشند. در مورد کاندیدای دموکرات‏‌ها نیز هنوز نفر نهایی مشخص نیست چون ممکن است افرادی مانند «میشل اوباما» نیز برای انتخابات درون‌حزبی اعلام کاندیداتوری کنند ولی در میان اینها برنی سندرز از شانس بالایی برای انتخاب شدن در انتخابات درون‌حزبی برخوردار است چرا که از نظر فکری بخشی از فیلسوفان و صاحب‌نظران دنیای غرب معتقدند جهان بازگشتی به سوی سوسیالیسم خواهد داشت. به بیانی دیگر جهان بعد از بحران اقتصادی 1930 و سر بر آوردن دولت رفاه و بعد از آن سپری کردن یک دوره نئولیبرالیسم، یک بار دیگر به سمت دولت‌‏های رفاه پیش خواهد رفت. چیزی که در فرانسه هم شاهدش هستیم. البته این موضوع از قرن 19 و فراگیر شدن سرمایه‌داری مطلق، مطرح بوده و جهان یک بار دیگر پیش از این در قرن 19 ارزش‏‌های سرمایه‌داری را زیر سوال برد. هر کدام از این گردش‌به‌چپ‏‌ها ثمراتی مانند حداقل دستمزد و تامین اجتماعی و ... داشته است اما امروز بعد از دو قرن هنوز می‏‌بینیم که یک درصد مردم جهان بیش از 95 درصد ثروت دنیا را در اختیار دارند. بالاخره این گرایش جهان به سمت و سوی دولت‏های سوسیال‌دموکرات که الگوهای موفقی در کشورهایی مانند سوئد و فنلاند از خود ارائه داده‏اند، برای سندرز که نماینده این تفکر در آمریکا است، می‏‌تواند موقعیت مناسبی ایجاد کند و باعث می‌‏شود ما برای او حداقل در انتخابات درون‌حزبی دموکرات‏‌ها شانس بالایی در نظر بگیریم.

اما با فرض اینکه سندرز کاندیدای نهایی دموکرات‏‌ها باشد، از حالا نمی‌‏توان گفت که در رقابت با ترامپ موفق خواهد بود یا نه، چرا که فعلا زمان زیادی تا انتخابات باقی است و در این 2 سال ممکن است اتفاقات زیادی هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی رخ دهد. برای یک شهروند آمریکایی مباحث داخلی بیشتر از مباحث خارجی مطرح است؛ کما اینکه در انتخابات 2016 هم مسائل داخلی آمریکا باعث شکست دموکرات‏‌ها شد. آمریکایی‏‌ها در سیاست خارجی با ترامپ کمتر همراه هستند اما این موضوع تاثیر کمتری در انتخابات دارد.

بنابراین وقتی همه اینها را در کنار هم قرار می‏‌دهیم، می‌‏بینیم که برای ایران مهم است که در آمریکا کدام حزب یا فرد، قدرت را در اختیار بگیرد. ما نمی‌‏توانیم بگوییم این سیاست‌‏ها هیچ تاثیری در ما ندارد یا همه آنها با هم یکی هستند و... ما باید با بررسی مسائل داخلی آمریکا، سیاست‏‌ها و برنامه‏‌های خودمان را در سیاست خارجه تنظیم کنیم چرا که در همین مورد برجام که برای ما بسیار مهم بود و باعث رونق اقتصادی در کشور ما شد، مشخص شد که چقدر سیاست‌‏های داخلی آمریکا برای ما می‌‏تواند مهم باشد. اگر دموکرات‏‌ها پیروز انتخابات 2016 می‏‌شدند و برجام ادامه پیدا می‌‏کرد، واقعاً ما امروز با این تنگناهای اقتصادی مواجه نمی‌‏شدیم. چون بیش از 50 درصد مشکلات اقتصادی ما ریشه در تحریم‏‌ها دارد. در نهایت این موضوع مربوط به همه کشورهای تاثیرگذار است کما اینکه اگر در سیاست خارجی روسیه هم اتفاقاتی رخ دهد تاثیرش در کشور ما مشهود خواهد بود. لذا دولت‌‏ها باید روی کوچک‌ترین مسائل سیاست داخلی کشورهای تاثیرگذار دنیا حساس باشند. ممکن است گفته شود ما مستقلاً تصمیم‌گیری می‏‌کنیم و این مسائل به ما ارتباطی ندارد اما این موضوع ربطی به استقلال در تصمیم‌گیری ما ندارد. ما می‏‌توانیم همه این موضوعات را در نظر بگیریم و تصمیم مستقل بگیریم؛ به‌خصوص اینکه ما یک کشور رانتیری هستیم که نفت نقش اساسی در اقتصاد ما بازی می‏‌کند و سیاست‌‏های این کشورها و همکاری‏‌های آنها با هم قیمت نفت را تعیین می‏‌کند. فکر می‌‏کنم با مقایسه کوتاهی بین سیاست‏‌های اوباما و ترامپ در خاورمیانه، به این نتیجه خواهیم رسید که چرا باید تحولات احزاب دموکرات و جمهوری‌خواه را در آمریکا دنبال کنیم.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی