جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
نشاط اجتماعی و سرزندگی جامعه به معنی آن است که شرایط مساعدی برای بهتر زیستن شهروندان پدید آید که طی آن شهروندان از انگیزه کافی و فراغت وافی برای مشارکتجویی برخوردار شوند. نشاط اجتماعی متضمن رهایی و تحول شهروندان از انفعال و حسننیت آنان به گشودن فضاهای بیشتر و توجه به ادراکات عمومی و تقویت مناسک جمعی است. افزایش روحیه شادابی، امیدواری، اعتماد اجتماعی، روحیه دینی و افزایش مشارکت مردم در حوزه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، افزایش کیفیت زندگی فردی و خانوادگی و بهرهوری در محیطهای شغلی از جمله تاثیرات افزایش نشاط در جامعه است.
در چنین فضایی شهروندان احساس تعلق بیشتری به مناسبات سیاسی و اجتماعی خود نشان داده و باعث ارتقاء شاخصهای مربوط به توسعه سیاسی از قبیل آزادی اندیشه، حمایت از آزادی رسانهها، گسترش چاپ و نشر و افزایش سرانه مطالعه، مشارکت سیاسی و رفتارهای مشارکتجویانه از جمله شرکت در انتخابات، حضور در احزاب و امثالهم میشوند.
بسیاری از شاخصهای اجتماعی با الزامات توسعه سیاسی قرینهسازی میشوند. بدینمعنا که افراد زیرخط فقر یا هیچگونه تمایل و توانی برای مشارکت سیاسی ندارند یا به صورت افراطی و غالباً به شکل اعمال خشونتآمیز وارد عرصه سیاسی میشوند. یا کاهش نرخ باسوادی و فقدان اطلاعات که باعث افت میزان رضایت از زندگی میشود، قرینهای برای عدم مشارکت در تحولات سیاسی میشود. همچنین است افزایش تورم و گسترش عمومی فقر که باعث کاهش حجم طبقه متوسط و افزایش تعداد افراد طبقات فقیر شده و شرایط ملتهب سیاسی را برای جامعه رقم میزند.
از اینرو جامعهشناسان همیشه تاکید میکنند که باید امکان حضور مردم در فضاهای بانشاط به وجود آید تا ارتباطات اجتماعی باعث تقویت تعلقخاطر افراد به محل زندگی و بالارفتن ضریب امنیت روانی جامعه و نشاط اجتماعی شود. بر این اساس با ایجاد سامانههای نشاط به نوعی با بحران گسستگی اجتماعی و سیاسی در جامعه باید مقابله شود.
اما در اینجا سوال اساسی این است که چه چیزی عامل نشاط اجتماعی است و شاخصها و علائم آن کدامند؟ کدام نهاد یا دستگاههایی مسئول و متولی ترویج نشاط در جامعهاند و اصولاً جامعه آماری یک کشور برای نشاط خود چه اقدامات و تمهیداتی تعریف کردهاند؟
یک سوال اساسی دیگری هم در اینجا مطرح میشود و آن اینکه آیا قوه حاکمه در هر سیستم سیاسی ظرفیت بهرهبرداری سیاسی از نشاط جامعه خود را دارد یا خیر و نهایتاً اینکه آیا منشاء نشاط را به رسمیت میشناسد یا خیر؟
به نظر میرسد موضوع نشاط اجتماعی، با رویکردهای سیاسی در جوامع فعلی مرتبط و متصل باشند. زیرا توسعه سیاسی فرآیندی است که در محیط فرهنگی زایش و رشد مینماید و ارتباط مستقیمی با شاخصهای اجتماعی دارد. نشاط اجتماعی میتواند شاخصی برای توسعه سیاسی باشد، دقیقاً به این خاطر که هدف تربیت انسانهایی است که با سلامت جسمی و روانی عملکرد مطلوبی در فرآیند توسعه متوازن ایفا مینمایند.
در هر جامعهای، انسانها برای زندگی بهتر همراه با آسایش و امنیت اجتماعی و سیاسی تلاش مینمایند لیکن تحولات اندیشهای و دیدگاههای سیاسی اجتماعی در تعدادی از جوامع خصوصا کشورهای جهان سوم نقش تعیینکنندهای در فرآیند توسعه و دموکراتیزاسیون آن جامعه دارد. از جمله بهترین مسائل در این خصوص نشاط اجتماعی و سیاسی شهروندان هر حاکمیتی است. حوزه مسائل نشاط اجتماعی یا نشاط ملی حوزهای پرمسئله و درعینحال عمیق است، جامعه توسعهیافته جامعهای بانشاط و جامعه غیرتوسعهای جامعهای آمیخته با عقبماندگی فرهنگی و اجتماعی با یأسهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است و هیچ ناامنی بالاتر از ناامنی سیاسی و اجتماعی نیست، شاید بتوان ناامنیها و بحرانهای اقتصادی را در کوتاهمدت برطرف ساخت لیکن ناامنیهای سیاسی و اجتماعی یک پروژه نیست بلکه روند و پروسهای است که ریشه در نوع نگاه و تحول فکری دارد. چنانچه اندیشههای نو، مدرن و توسعهیافته به کار گرفته نشود آن کشورها آیندهای پرمخاطره خواهند داشت.
بدیهی است به دلیل تنوع سلایق و رویکردهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی متفاوت، راهکارهای مختلفی هم در این زمینه طرح شود. با بررسی عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میتوان وضعیت کشور را با اندکی تفاوت ارزیابی آورد، نه بدبینانه صرف و نه خوشبینانه تنها، بلکه باید بر اساس منطق عقلی روابط نظام، مردم و جهان را سنجید و بر اساس آن حرکت نمود. نباید چشم خود را بر واقعیتهای ملموس جامعه ببندیم و از پذیرش آنچه در جامعه وجود دارد، غفلت کنیم. بپذیریم رگههایی از انشقاق اجتماعی در حال بروز است، عناصر زایلکننده کرامت انسانی در پس پرده هجومند. یگانگی هویت جمعی در حال فروپاشی است. هویتهای متمایل به بطن زندگی در سطح غوطهور شدهاند، رقیبان به امید فتح سنگر به سنگر، کژراهه حذف را در پیش گرفتهاند، حوزههای اجتماعی در سیطره رفتارهای سیاسی قرار گرفته است، همراهان دیروز، دشمنان امروز شدهاند و دشمنان دیروز در حذف همراهان نقاب بر چهره وارد شدهاند.
با اینحال درک شرایط کشور در سنجش موقعیت واقعی و حقیقی آن کمک میکند که راههای رفع معضل را بهتر شناسایی کنیم و چنانچه عزم اصلاح داشته باشیم مسیر آسانتر و کوتاهتر میشود. شنیدن تقاضای جامعه که مبتنی بر ایده پاسخگویی معطوف به دسترسی است، آغاز حرکت است و در پی آن باید دستور کار مناسب طراحی و معطوف به سیاست، پیشنهادات قانونی را ارائه کرد. طبیعی است که برونداد هر اندیشهای، منوط به تضمین اجرای کامل قانون است و در چنین صورتی است که پاسخگویی حاکمیت یا دولت معطوف به تأثیرات است و آنجاست که کاهش بیعدالتی و کاهش تألمات سیاسی و اجتماعی را به دنبال دارد و امید به کارکردهای حاکمیت افزون میشود. خوشبینانه باید گفت که دموکراسی در ایران، جوان است و به خاطر همین دموکراسیهای جوان معمولا از اعتراض سیاسی هراس دارند و نیروهای اقتدارگرا در ارزشهای خودوضعی، غوطهور میشوند درحالیکه اگر منازعات هراسانگیز نشود، ابتکار عمل به دست نخبگان و روشنفکران و احزاب بیفتد، ساماندهی افکار مناسبتر میشود ولی اگر این مجال ستانده شود، تعارضات به جنبشهای بیسر بدل میشود و در چنین شرایطی کنترل به مراتب سختتر است.
منبع: روزنامه سازندگی