سیدمحمود علیزاده طباطبایی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
تاریخ منازعات ایران و عراق به دوران امپراطوری عثمانی برمیگردد و از بدو فروپاشی امپراطوری عثمانی عراق به این اختلافات دامن میزد. در دوران سلطنت ملکفیصل، و دوران ریاستجمهوری عبدالکریم قاسم و عبدالسلام عارف تا حاکمیت حزب بعث این اختلافات مرزی وجود داشت. در 21 بهمن 1352 در تیر 343 مجاور شهر مهران درگیری گسترده مرزی موجب تلفات سنگینی به مرزداران ایران شد و اختلافات مرزی منطقه میمک که برابر قرارداد 1913 به عثمانی واگذار شده بود از موجبات اختلافات مرزی بود که ایران و عراق هر دو به سازمان ملل متحد شکایت بردند. ارتش در آمادهباش کامل بود و تهدیدهای طرفین بهصورت گسترده مطرح بود. برتری ارتش ایران به ارتش عراق انکارناپذیر بود و ارتش ایران طرحهای عملیاتی در سه نیرو برای مقابله با عراق تهیه کرده بود که در هر سه نیرو طرحها آفندی بود و طرح نیروی زمینی طرح ابومسلم با اهداف نظامی معین در نیروی زمینی به تصویب رسیده بود. هدف طرح ابومسلم1 بغداد بود و هدف ابومسلم 2 مناطق نفتخیز جنوب عراق و هدف ابومسلم 3 مناطق نفتخیز کرکوک بود. این طرحها دارای پیوستهای اطلاعات لجستیک نیروی انسانی مخابرات مهندسی پشتیبانی هوایی بود و طرح نیروی هوایی با هدف انهدام پشت جبهه ارتش عراق بنام طرح البرز و طرح نیروی دریایی طرح ذوالفقار بود ـ ارتش ایران آمادگی کامل برای اجرای طرحهای نظامی علیه ایران داشت و تهدیدها موجب شد حزب بعث عراق در سال 53 با واسطه قرار دادن رئیسجمهور الجزایر در ملاقات صدام حسین نخستوزیر وقت عراق و شاه ایران مقدمات قرارداد 1975 الجزایر را در شانزدهم اسفند 1353 فراهم آورند.
قبل از انعقاد قرارداد 1975 مخالفان حکومت ایران در عراق فعالیت میکردند و حتی دولت عراق امکان بهرهبرداری از یک ایستگاه رادیویی را در اختیار نیروهای انقلابی قرار داده بود که توسط حجتالاسلام دعایی اداره میشد و ایران هم از کردهای بارزانی برای مقابله با دولت بعث عراق استفاده میکرد ولی بعد از انعقاد قرارداد 1975 کردهای بارزانی از منطقه مرزی عقبنشینی کردند و در کرج مستقر شدند و مخالفان حکومت ایران هم دیگر مورد حمایت دولت بعث عراق نبودند و رادیو انقلاب هم تعطیل شد. دولت بعث عراق از دولتهای موردحمایت اتحاد جماهیر شوروی بود و دولت ایران مورد حمایت ایالاتمتحده آمریکا بودند. سیستم سلاح ارتش عراق روسی بود و سیستم سلاح ارتش ایران آمریکایی بود. از زمان انعقاد قرارداد 1975 تا پیروی انقلاب کمتر از چهار سال طول کشید. در این چهار سال ارتش ایران به مراتب قدرتمندتر از قبل شده بود. سیستم جنگندههای اف 14 که پیشرفتهترین هواپیمای آفندی زمان خود بود در نیروی هوایی عملیاتی شده بود و عراق که در زمان صنعت ارتش تن به قرارداد تحمیلی 1975 داده بود امروز در زمان قدرت ارتش قطعاً به خود جرأت نمیداد فکر مقابله با ارتش ایران را در سر بپروراند. ولی چه اتفاقی افتاد که ارتش ایران نتوانست عملیات آفندی خود را در سال 59 بهنحو مطلوب انجام دهد و چه دستهایی در کار بود که زمینه را برای تجاوز عراق فراهم آورد؟
در تمام انقلابهای جهان ارتش در مقابل ملت قرار میگیرد، ولی در انقلاب اسلامی ایران چنین اتفاقی نیفتاد. دکتر مصطفی چمران در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی 24 تیر 1359 اظهار داشت «یکی از دلایل پیروزی ما این بود که در دوران انقلاب ارتش با ملت نجنگید و به ملت پیوست، ملت ما احتیاج به ارتش دارد. با نیروی پاسداران و کمیتهها نمیتوانید در مقابل قدرتهای جهانی بزرگ و سازماندهیشده دشمن مقابله کنید. کوبیدن ارتش بهطور کلی عمل صحیحی نیست. دشمن ما با تمام قدرت خویش میکوشد که ارتش را تضعیف و حتی نابود کند، رهبری حکیمانه امام خمینی در دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب عامل اصلی حفظ ارتش بود ولی دستهای پنهان اتحاد جماهیر شوروی آن روز تلاش در انهدام ارتش داشت. شوروی با حمایت کمونیستها در افغانستان توانسته بود در آن کشور حکومت مارکسیستی برقرار کند و زمینه را برای ورود نیروهای ارتش شوروی به افغانستان فراهم آورد. همچنین شوروی با شروع حرکتهای انقلابی در ایران از اواخر سال 56، نیروهای مارکسیست و مارکسیستزده که متأسفانه اغلب نیروهای انقلابی را شامل میشد فعال کرد. تلاش روسها در ایجاد تنش بین ارتش و مردم بهصورت سازمانیافته با طرح مبارزه مسلحانه شروع شد، ولی امام خمینی با درایت خود جلوی شعارها علیه ارتش را گرفتند و بعد از پیروزی انقلاب هم شعار عدم ضرورت وجود ارتش با این بهانه که ارتش طاغوتی است با عکسالعمل امام مواجه شد و امام در سخنرانی خود در تاریخ 24/3/60 صراحتاً فرمودند: «اول حرف آنهایی که تابع سیاست خارجیها هستند این بود که این ارتش طاغوتی است، این ارتش طاغوتی باید از بین برود... ما از روز اول این مطلب را محکوم کردیم و گفتیم ارتش باید باشد، آن هم ارتشی که با قیام ارتش بود که ملت پیش برد... آنها میخواستند این قدرت را از ایران بگیرند و ارتش را نابود کنند...»
ارتشی که یکسال ناخواسته در حکومت نظامی مقابل مردم قرار داشت ولی نجیبانه از مقابله مسلحانه با مردم خودداری کرد و حاصل یکسال مقابله ارتش با مردم در سراسر شهرها و روستاهای کشور کمتر از دو هزار نفر شهید بود. با پیروزی انقلاب دستهای مرموز جریان چپ که از شعار انحلال ارتش طرفی نبسته بود دست به پاکسازیهای گسترده در ارتش زد و کلیه نیروهای آموزشدیده و باتجربه ارتش که از درجه سرهنگ به بالا بودند به بهانه طاغوتی بودن از کار برکنار شدند. این نیروها که مدیریت ارتش را بر عهده داشتند خانهنشین یا حبس و اعدام شدند و اولین ضربه کاری بعد از پیروزی انقلاب به مدیریت ارتش وارد شد. مرحله بعد پاکسازی نیروهایی بود که در حکومت نظامی دخالت داشتند تا جایی که مرحوم شهید دلاور ارتش تیمسار سرلشگر ولیالله فلاحی فرمانده نیروی زمینی میگفت «این آقای خلخالی حکم جلب من توی جیبش هست و هر موقع مرا میبیند گوشزد میکند.» دومین شعاری که بعد از پاکسازی ارتش شروع شد اداره شورایی ارتش بود و شوراها با انتخاب فرماندهان و دخالت در امور ارتش انضباط و سلسله مراتب را که ستون فقرات ارتش بود شکستند و دخالت ردههای پایین ارتش که هیچ تجربه و دانش در اداره امور نداشتند ارتش را شکست. این حرکتها همه سازمانیافته و هدایتشده از طرف نیروهای چپ و تحت تاثیر آموزشهای مارکسیستی بود و هدفی جز تضعیف ارتش برای برنامههای آینده نداشت. مرحله بعد طراحی کودتای نقاب بود. به نظر من ماموران کا.گ.ب این کودتا را طراحی کردند، افشا کردند و خنثی کردند و این کودتا هدفی جز نابودی ارتش نداشت و خود طراحان هم میدانستند که این کودتا موفق نمیشود نظام را سرنگون کند ولی به هدف اصلیاش که تضعیف ارتش باشد میرسد. امیر سرتیپ داوود نهاوندی فرمانده اسبق حفاظت اطلاعات نیروی هوایی نقل میکند که چند ماه قبل از شروع تجاوز عراق یک روز از دفتر سرهنگ فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی یک افسر اطلاعاتی برای اعزام به دفتر رئیسجمهور خواستند. من که ستوانیکم بودم رفتم آنجا در دفتر نظامی رئیسجمهور شخصی به نام خراسانی از حزب توده آمده بود و گزارش کودتا و افراد دخیل در آن و پیشنهاد تشکیل کمیته مشترک برای خنثیسازی را داد و کمیته خنثیسازی با محوریت مسعود کشمیری (از اعضای مجاهدین خلق که قبلا عاملیت آنها برای حزب توده و دولت شوروی ثابت شده بود و سعادتی به اتهام جاسوسی در انتقال اسناد اداره دوم ارتش به سفارت شوروی دستگیر شده بود) تشکیل شد. پس خودشان اعلام کردند خودشان کمیته خنثیسازی تشکیل دادند و بهترین نیروهای عملیاتی را که فریب خورده بودند دستگیر محاکمه و اعدام کردند و آخرین پایههای انضباط در ارتش را از هم پاشیدند.
درست در زمانی که در سه مرحله با هدایت روسها ارتش از نیروی انسانی کارآزموده خالی شده و اختیار ارتش دست نیروهای غیرنظامی افتاده مسئولین بلندپایه نظام هم عمدتا متاثر از اختلافات داخلی خطر حمله عراق را جدی نمیگیرند. شورای عالی دفاع هم جز چند جلسه معارفه نداشته و آقای بنیصدر فرمانده کل قوا هم در مقابل گزارش اداره دوم ستاد ارتش مبنی بر احتمال حمله عراق میگوید «من تصمیمگیرنده نیستم بروید به آقای هاشمی رفسنجانی بگویید.» و وقتی رئیسجمهور و فرمانده کل قوا به فرمانده نیروی زمینی تیمسار ظهیرنژاد دستور میدهد که از لشگرها بازدید کنند، او میگوید: «من به اهواز نمیروم چون لشگر زرهی فرمانده ندارد و همه کاره سیدمحمد غرضی استاندار است و او علی شمخانی را به فرماندهی لشگر 92 زرهی و سیداحمد آقایی فرمانده سپاه دزفول را به فرماندهی باشگاه هوایی مصدق دزفول و سیدمحمد جهانآرا به فرماندهی پایگاه دریایی خرمشهر و غلامعلی کیان فرمانده سپاه آبادان را به فرماندهی ژاندارمری تعیین و منسوب کرده، به کردستان نمیروم چون سرگرد صیاد شیرازی آنجا فرمانده است به لشگر 77 خراسان نمیروم، چون آنجا غفوریفرد استاندار همهکاره است.» ارتشی که چند سال قبل از چنان توانمندیای برخوردار بود که دولت بعث عراق ملتمسانه قرارداد 1975 را پذیرفت. امروز یعنی سال 59 علیرغم اینکه از نظر تمام تجهیزات قویتر شده ولی با برنامهریزی مستقیم نیروهای چپ آنچنان زمینگیر شده که حزب بعث تصور میکرد میتواند در عرض چند هفته خوزستان را تصرف کند. ولی همین ارتش در اولین روزهای جنگ در مقابل ارتش عراق مقاومت کرد. پنج لشگر زرهی و مکانیزه عراق در مقابل لشکر 92 زرهی اهواز با پنجاه درصد استعداد فیزیکی مجبور به توقف شد. نیروی دریایی عراق بعد از عملیات مروارید 7/9/59 تا پایان جنگ سر بلند نکرد و نیروی هوایی در 31 شهریور 59 چنان ضربهای به عقبه ارتش عراق وارد کرد که تا پایان جنگ نتوانستند آن را جبران کنند. آیندگان باید بدانند جنگ در زمانی به ما تحمیل شد که تمام استعداد سپاه پاسداران در کل کشور حدود پانزده هزار نفر بود که عمدتا در کردستان و گنبد و بلوچستان و... درگیر مبارزه با ضدانقلاب بودند و نقش نیروی هوایی، دریایی و زمینی ارتش و به خصوص هوانیروز در جلوگیری از سقوط خوزستان غیرقابلانکار است.
در طول جنگ نیروهای عملیاتی اعم از بسیجی پاسدار، سرباز، افسر درجهدار با ایثار و فداکاری نقش خود را به خوبی ایفا کردند ولی مدیران جامعه که باید با تدبیر خود جلو چنین جنایتی را میگرفتند از تدبیر کافی برخوردار نبودند و به نظر من طراحی و مدیریت سرویسهای امنیتی بیگانه به خصوص همسایه شمالی و تضعیف ارتش و اشغال سفارت آمریکا زمینه را برای چنین تهاجمی فراهم کردند. چراکه اگر در همان هفتههای اولیه جنگ عراق پیروز میشد پیروز این معرکه شوروی بود که افغانستان را در اشغال داشت و عراق هم سرسپرده آنها بود.
منبع: روزنامه سازندگی