عبدالرضا هاشمزائی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
با پایان دوره ثبتنام کاندیداهای مجلس یازدهم تا حد زیادی تکلیف مجلس آینده روشن شد. متاسفانه اصلاحطلبان از این فرصت استقبال چندانی نکردند و چهرههای اصلی و مطرح آنها حاضر به ثبت نام نشدند.
شاید این رویکرد تا حدی اجتنابناپذیر باشد. چه آنکه از مجلس چهارم به بعد که شورای نگهبان نظارت استصوابی را با تفسیر خاص خود از قانون اساسی اعمال کرد، رد صلاحیت کاندیداها که اغلب از یک جریان سیاسی و از میان غیراصولگرایان بود، رقابتهای انتخاباتی را برای جریانهای سیاسی در شرایط نابرابری قرار داد. اصلاحطلبان در خیلی از این دورههای انتخاباتی آمدند و رد صلاحیت شدند. مثلا در انتخابات مجلس دهم شاید نزدیک به 30 نفر از استانداران اصولگرا و اصلاحطلب در زمان نخستوزیری مهندس موسوی کاندیدا شدند اما تنها 11 نفر از آنها تایید صلاحیت شده و 19 نفر دیگر رد شدند. بنابراین من تصور میکنم استنباط چهرههای اصلاحطلب این بود که هم مجلس دیگر چندان در رأس امور نیست و هم آنها نمیتوانند از فیلتر بررسی صلاحیتهای شورای نگهبان عبور کنند؛ بنابراین دلیلی نداشتند که چهرههای اصلی آنها وارد انتخابات شوند و ثبتنام کنند. گو اینکه به اندازه تعداد انگشتان دست از چهرههای اصلی میان ثبتنامکنندگان در کل کشور هستند اما در مجموع اصلاحطلبان به این دلیل حاضر نشدند وارد گردونه انتخابات شوند.
متاسفانه در چندین دوره مجلس این تجربه را داشتهایم. من نماینده مجلس دوم بودم. در آن زمان اصلا روند نظارت بر انتخابات اینگونه نبود. بلکه شورای نگهبان فقط بر حسن اجرای انتخابات نظارت میکرد. یعنی اصلا کار اجرایی نمیکرد و صلاحیت کاندیداها را تعیین نمیکرد. اما از مجلس چهارم که نظارت استصوابی آغاز شد، تعداد زیادی از اصلاحطلبان یا در واقع نیروهای چپ خط امامی ردصلاحیت شدند. در دورههای بعد از آن همین اتفاق افتاد. بنابراین عدهای در خانههایشان نشسته و احساس کردند از فیلتر نظارت استصوابی نمیتوانند عبور کنند، بنابراین برای ثبت نام حاضر نشدند. البته من ضعف در سیاستگذاری در اردوگاه اصلاحطلبان را هم جدی میدانم. باید برای این شرایط فکر جدی صورت میگرفت.
شاید من سلیقهام این باشد که به دوستان این ضربالمثل را یادآوری کنم: «آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته». به این معنا که نسل ما که انقلاب کردهایم، احساس میکنیم به هر شکل که شده کجدار و مریز و لنگلنگان باید پای این انقلاب بایستیم. اما عدهای از دوستان ما این تفکر را ندارند. میگویند برای چه باید ثبتنام کنیم که در مجلس کارهای نباشیم یا ردصلاحیت شویم. آقای خاتمی هم در این راستا از چهرهها دعوت به کاندیداتوری کرد. خود بنده هم تلفنی یا حضوری از افراد توانمندی که میشناختم خواهش کردم در انتخابات کاندیدا شوند. آنهایی را که صلاحیت نمایندگی دارند و این شایستگی را در خودشان میبینند، تشویق کردم که ثبت نام کنند. با این وصف متاسفانه خیلیها برای ثبتنام حاضر نشدند. حالا با توجه به چهرههایی که میان اصلاحطلبان یا اصولگرایان کاندیدای مجلس شدهاند، فضای مجلس آینده را چندان فضای روشن و امیدوارکنندهای نمیبینم. البته نمیتوانیم از حالا رفتار مردم را پیشبینی کنیم. این رفتار ممکن است در آخرین لحظات و در شب انتخابات تغییر کند ولی با توجه به آنچه ما الان میبینیم، من فکر میکنم مجلس یازدهم یک مجلس اصولگرای یکدست خواهد بود. مجلسی که باز هم ضعیفتر خواهد شد. واقعیت این است که مجلس در این چهل سال به شدت ضعیف شده است. من نماینده دور دوم هم بودم.
تجربه من از آن زمان اینگونه بود که نمایندگان و به تبع آنها مجلس واقعا قدرتمند بود. خود مرحوم آیتالله هاشمی بهعنوان رئیس مجلس دومین فرد قدرتمند کشور بود. خب از آنجا که اول انقلاب بود و همانطور که اشاره کردم صلاحیتها به این شکل بررسی نمیشد، مردم پای صندوقها میآمدند و سلیقههای مختلف نمایندگانی در مجلس داشتند. لذا مجلس و نمایندگان هم قدرتمندتر از الان بودند. اما مجلس روز به روز با ردصلاحیتها تضعیف شد. من معتقدم مجلس آینده هم یک دست خواهد شد و با توجه به تفکرات حاکم بر جریانی که احتمالا مجلس را خواهد برد، میتوان پیشبینی کرد که مجلس آینده نمیتواند مشکلات کشور را حل کند.
منبع: روزنامه سازندگی