مصطفی پهلوانی، مسئول روابط عمومی کارگزاران سازندگی ایران و فعال پیشین دانشجویی
ایدهآلیسم! این رایجترین دلیلی است که برای گرایش جنبشهای دانشجویی به آرمانها و اندیشههای چپ مطرح میشود. همنشینی «جوانی» و «ایدهآلیسم» هرچند در اقصاء نقاط جهان و طول تاریخ معاصر سابقه دارد اما دستکم برای ایرانِ ما که حاکمیت 40 ساله همچنان از داشتههای یک «انقلاب» ارتزاق میکند، طبیعتا رئالیسم ابزار مناسبتری برای تحولخواهی به دست میدهد؛ چه آنکه نسلهای سوم و چهارم پس از انقلاب به وضوح ارتباط با جهان و استفاده از مواهب آن را بر تغییر مناسبات بینالمللی و شعارهای ضدامپریالیستی ترجیح میدهند و کلیت ارزشهای لیبرال و سیستم اداری دموکراتیک مسلط بر جوامع غربی را تصدیق میکنند.
در واقع موتور محرکه جنبشهای جوانان از جمله دانشجویی میل به تغییر و بهبود واقعی و تا حدودی رادیکال است و این گرایش در کشورهای جهان سوم در اندیشههای لیبرال بیش از اندیشههای مارکسیستی قابلیت پیگیری دارد. به خصوص که این جوامع عموما در مرحله تکوین طبقه متوسط مدرن شهری هستند و با خود مطالبات اجتماعی و سیاسی آزادیخواهانه را پررنگ میکنند.
نگاهی گذرا به روند تاریخی توسعه کشورهای پیشرفته نشان از آن دارد که لیبرالیسم در درون خود اندیشهای حاوی عناصر تحولخواهانه و توسعهگرایانه است و دست کم در دوره ظهور سرمایهداری انقلابی نیز محسوب میشده است. این ذات تحولخواهانه همان چیزی است که جنبشهای دانشجویی جوامع در حال گذار را به خود جذب میکند. جنبشهای دانشجویی در کشورهای اروپای شرقی، ایران پس از انقلاب و هنگ کنگ در ماههای اخیر نمونههایی از جنبشها لیبرال دانشجویی است.
با این تفاسیر، سوال اینجاست که چرا این روزها از برخی دانشگاههای ایران صداهای چپ بیشتر به گوشی میرسد؟
سابقه فعالیت جریان مارکسیستی در دانشگاههای ایران به دهه 20 شمسی برمیگردد. با این حال پس از انقلاب فرهنگی این جریانها به حاشیه رفتند. سربرآوردن دوباره این جریان در اوایل دهه 80 اتفاق غیرمنتظرهای برای آن دوره محسوب میشد اما کافی است به یاد بیاوریم که احیای این جریان همزمان با افول جنبش اصلاحات بود. ناامیدی و سرخوردگی دانشجویان در سالهای آخر دولت خاتمی، آنها را به مارکسیسم به عنوان یک آلترناتیو رادیکال و موعودگرا سوق داد. نزدیکی گفتمان ضدامپریالیستی و عدالتخواهانه این جریان با اصولگرایان تازه نفس در کنار فعالیتهای حرفهای صنفی که همسو با اصولگرایان، مدیران وزارت علوم دولت اصلاحات را نشانه رفته بود، هزینههای فعالیت دانشجویان چپگرا را کاست و اجازه تاثیرگذاری آنها در معادلات دانشگاه تا نیمه دهه 80 را داد. ظهور دولت احمدینژاد با شعارهای کم و بیش مشابه، تاریخ مصرف این جریانها برای اصولگرایان را به آخر رساند و با برخورد گسترده و کمهزینهای طومار این جریان در دانشگاهها برای مدتها بسته شد.
شرایط کنونی کشور بیشباهت به دوره دوم دولت اصلاحات نیست؛ چه از نظر تسلط غبار ناامیدی بر جامعه و چه از نظر حضور مدیران میانهرو در رأس دانشگاهها که به مدیریت هزینه امنیتی جریانهای چپ میانجامد! اما نکتهای که دانشجویان چپگرای امروز را از نمونه ابتدای دهه 80 متمایز میکند، عدم تعلق طبقاتی این جریان به گروههایی است که به طور تاریخی حاملان شعار عدالتخواهی محسوب میشوند. این نکته البته یکی از نقاط تناقض همیشگی جنبشهای چپ در ایران بوده است اما هیچگاه این امر چنین مشهود نبوده است. برخورد نزدیک با این عده از دانشجویان و حتی نگاهی گذرا به ویدئوهای منتشر شده در روزهای اخیر از گردهماییهای آنها به مناسبت روز دانشجو به خوبی نشان میدهد که فعالان دانشجویی چپگرا به همان طبقاتی تعلق دارند که مدعی مخالفت و مبارزه با آنها هستند. این گروه به لحاظ اقتصادی و فرهنگی جزو آن دسته از جامعه هستند که بیش از بقیه به منابع ثروت، تکنولوژیهای مدرن و سبک زندگی غربی دسترسی دارند و شاید همین امر هم منجر به گرایش ایشان به سوسیالیسم شده باشد. در واقع این شکل از چپگرایی بیش از آنکه زمینههای اقتصادی و اجتماعی داشته باشد، تقلیدی بدون آگاهی از جنبشهای چپ در اروپا است. این غربزدگی مضاعف موجب میشود که تحرکات اخیر دانشجویی هر چند جذاب و پرشور، اما بدون ریشههای اجتماعی واقعی و تاثیرگذاری جدی باشد و خطر تبدیل آن به ابزار تسویه حسابهای سیاسی همچئن ابتدای دهه 80 افزایش پیدا کند.
هر جنبش یا جریان اجتماعی تنها و تنها در پیوند با جامعه و شکافهای فعال در آن معنا مییابد و توان تحرک واقعی پیدا میکند. با توجه به شرایط موجود سیاسی کشور به نظر میرسد که جریانهای میانهرو و لیبرال دانشجویی هر چند صدای کمتری در فضای مجازی و رسانه دارند، اما در صورت یافتن رهبران خود در یک دینامیسم درونی، از ظرفیت پایدارتر و جدیتری برای حرکت مؤثر برخوردار باشند.