احمد نقیب زاده، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
آنچه در یک ماه گذشته بین ادبیات لفظی ایران و آمریکا رخ داد، نشان از این مسئله دارد که در نیمه مهر ماه، وضعیت تنش دوباره در یک نقطه اوج قرار میگیرد. موضوع این بار پایان یافتن تاریخ تحریمهای تسلیحاتی ایران است؛ مسالهای که برای مدیریت آن بدون شک چین و روسیه میتوانند در شورای امنیت تاثیرگذار باشند و رویه سیاسی اروپا نیز در این مسئله برای ایران مهم است. مسئله اصلی در این هنگام تصمیم تهران و واشنگتن در خصوص رویهای است که با هم در پیش میگیرند.
طبیعی است که در این بین نقش اروپا میتواند بسیار تعیینکننده باشد. اما اروپا با توجه به وابستگیهای اقتصادی و سیاسی با آمریکا تا چه اندازه برای ایران قابل اتکا است؟ تجربه اینستکس نشان میدهد که ایران باید در این زمینه با دقت نظر زیادی عمل کند چرا که توازن بین امتیازدهی و امتیازگیری در چهار ماه آتی میتواند بر وضعیت ایران در زمان به پایان رسیدن زمان تحریم تسلیحاتی ایران در نیمه مهر ماه تعیینکننده باشد. این تاریخ به عنوان نقطه مهمی در روند تنشهای تهران و واشنگتن قابل تعریف است. در شرایط فعلی اصلیترین سوال این است؛ آیا اراده کافی میان کشورهای اروپایی به ویژه سه کشور طرف برجام وجود دارد که بتوانند راهحلی برای بهبود روابط با تهران و کاهش تنشهای پیدا کنند؟ برای پاسخ به این موضوع باید موارد زیر را مدنظر قرار داد:
1واقعیت این است که تصمیم اروپا را باید در زمان قرار گرفتن در یک دوراهی پیشبینی کرد. در موقعیتی که شرایط دوقطبی بر روابط حاکم نباشد و اروپا مجبور نباشد میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا یکی را انتخاب کند، قطعا مواضع معتدلتری اتخاذ خواهد کرد. در مقابل بسیار طبیعی و محتمل و قابل پیشبینی است که در شرایط انتخاب رفتار اروپا نیز متفاوت خواهد بود و البته بسیار واضح و غیرقابل انکار است که اگر پای انتخاب میان باشد و اروپا مجبور باشد میان گزینههای تهران و واشنگتن یکی را انتخاب کند، قطعا انتخاب اروپا، ایران نخواهد بود و در هر شرایطی هر اندازه که رفتار واشنگتن غیرمنطقی باشد، باز اروپا، آمریکا را انتخاب خواهد کرد در این بین، نکته مهم این است که ایران باید از ایجاد شرایطی که اروپا ملزم به انتخاب شود، دوری کند. برخی از این موقعیتها بدون شک غیرقابل اجتناب است اما راهبرد ایران باید در قبال اروپا، دوری از قرار دادن اروپا سر دوراهی و پیروی از استراتژیهایی جهت همراهی اروپا باشد.
2رویهای که اروپا در مسئله اخیر در پرتاب ماهواره به فضا نشان داد، برای ایران کدهای قابل توجهی دارد. همان طور که شاهد بودیم، در این مسئله و موارد دیگری از این دست، اروپاییها نسبت به آمریکا موضع بسیار ملایمتری را اتخاذ کردهاند و مواضع تندی نگرفتهاند. در روزهایی که وزیر امور خارجه بیمنطق آمریکا سعی داشت این ماهواره را ریل برقراری تحریمهای جدید قرار دهد، مقامات اروپایی با آمریکا همنوا نبودند. در برخی موارد دیگر از این دست نیز در شرایط حاضر آمریکا همچنان بر طبل تحریم میکوبد و ادعا میکند که قصد دارد ایران را تحت فشار حداکثری نگه دارد تا به گفته خودش اجازه ندهد جمهوری اسلامی ایران از لحاظ نظامی قدرت بیشتری پیدا کند، اروپا یا با سکوت رفتار کرد یا به همراهی سطحی با مواضع دولت ترامپ اکتفا کرد. توجه به این تفاوت رفتاری اروپا از این حیث اهمیت دارد که توجه به این الگو میتواند در زمان حساس و مهم، راهبرد صحیح را در قبال اروپا طراحی کند. در شرایط فعلی اوضاع به نفع ایران است و اروپا در مسیر تنشزایی با تهران قرار ندارد. اروپاییها بیش از هر چیز از جنگ هراس دارند، جنگ تازهای در خاورمیانه بلاواسطه و بلافاصله بر امنیت و ثبات اروپا اثر میگذارد، در نتیجه کشورهای اروپایی از هر امکانی بهره میبرند تا اجازه ندهند وضعیت خاورمیانه از اینکه هست بدتر شود. به همین دلیل هم یک سیاست دوگانه در پیش گرفتهاند. سیاستی که از یک طرف به آمریکا برای افزایش تنشها در خاورمیانه مسیر باز نشان ندهند و از طرف دیگر نیز به ایران نشان دهند که در هر شرایط- بهخصوص در موارد هستهای و موردی از قبیل خروج ایران از پروتکل الحاقی- اروپا را در کنار خود نخواهد داشت و حتی ممکن است در مقابل ایران باشد. در شرایط فعلی اما زبان غالب تهدید نیست و اروپا از امکاناتی که در اختیار دارد، در حال حاضر به صورت نصفه و نیمه استفاده میکند تا بتواند از یک سو نظر ایران را جلب کند و از سوی دیگر آمریکا را به آرامش و عقلانیت سوق دهد. البته در توان اروپا برای هدایت آمریکا به مسیر عقلانیت شک و شبهه زیادی وجود دارد.
3 اتحادیه اروپا برخلاف آنجه گفته میشود، در شرایط بحرانی نیست؛ البته بحرانهای درونی همانند بسیاری از برهههای دیگر وجود دارد اما در وضعیتی نیست که از سر اجبار به دنبال ایجاد تعادل باشد. اتحادیه اروپا با چالشهایی روبهرو است که این چالشها لزوما باعث فروپاشی و تزلزل این اتحادیه نمیشود. منفعتی که قدرتهای اروپایی از وجود بازار واحد اروپایی و اتحادیه میبرند، بسیار زیاد است. کشورهایی مانند آلمان و فرانسه هرگز راضی نمیشوند به راحتی فرصت اتحادیه اروپا را از دست بدهند. در نتیجه من پیشبینیهای مربوط به زوال چندجانبهگرایی و اتحاد در اروپا را چندان جدی و قریبالوقوع نمیبینم. خواسته مردم در کشورهای اروپایی این است که دولتهای ملی، بیشتر به خدمات عمومی و مردم کشورهایشان بها بدهند، نه اینکه پروژه جدیدی از تنش را با ایران و در خاورمیانه تعریف کنند چرا که برای مردم این کشورها، ایران تهدید محسوب نمیشود که نیازمند کنترل باشد.
4استراتژی ایران نباید در قبال همه کشورهای اروپایی یکسان باشد. با هر یک از این کشورها باید در زمان لازم و به زبان خودشان صحبت کرد. اروپاییها به رغم همه تلاشهایی که از زمان تشکیل اتحادیه اروپا به خرج دادهاند، هرگز نتوانستهاند به یک استراتژی سیاست خارجی واحد دست یابند. اروپاییها اگر بخواهند که برای رسیدن به یک هدف، مثلا برای حفظ برجام یا راضی نگه داشتن ایران اقدام عاجل کنند و منتقدان و مخالفان چنین رویکردی را برای موافقت با آن تحت فشار قرار دهند، ممکن است به اختلافات و انتقادات داخل اتحادیه دامن بزنند که به هر حال به نفعشان نیست. در نتیجه سعی میکنند در موضوعهای مربوط به سیاست خارجی دست به عصاتر و کمحاشیهتر اقدام کنند. کشورهای غربی هر چقدر هم که در مورد ایران اختلافنظر داشته باشند، در مورد تحدید توان ایران در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه کاملا اتفاق نظر دارند. یعنی مادامی که بدون برخورد و درگیری بتوان جلوی نفوذ بیشتر ایران در منطقه را گرفت، اروپاییها و آمریکا در یک راستا عمل میکنند.
5بارها پیش از این نیز تاکید شده است که در مسئله اروپا داستان بریتانیا مجزا است و رویهای که بریتانیا بهخصوص نخستوزیر جدید آن در قبال ایران اتخاذ میکند- که در مسئله خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا نیز تبعات خاص خود را داشته است- با رویه و رفتار مابقی کشورهای اروپایی از قبیل آلمان و فرانسه متفاوت است. با این وجود، ادله قوی وجود دارد که بریتانیا نیز به دنبال تنش با ایران نیست و با هر اقدامی از جانب آمریکا علیه ایران همراهی نمیکند. در ابعاد اقتصادی و نیز در رویکردهای سیاسی بدون شک لندن به واشنگتن نیازمند است و این نیاز میتواند راهبردها و استراتژیها را تعیین کند. در کنار این مسئله باید توجه داشت که میان قاره اروپا و ایالات متحده آمریکا رقابتهای زیاد اقتصادی و تجاری وجود دارد، رقابتهایی که ریشه در دهه 1960 دارد و تا به امروز نیز ادامه یافته است. بعد از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، قطعا نیاز و تکیه لندن به واشنگتن بیشتر خواهد شد، اما در عین حال بریتانیا تلاش میکند حضور خود در خاورمیانه را نیز گسترش دهد؛ به ویژه که بیمیلی و تزلزل تصمیمگیری در واشنگتن باعث شده خلأهایی در خاورمیانه ایجاد شود که لندن به آنها به عنوان فرصتی برای گسترش نفوذ خود در منطقه مینگرد.
در نهایت قطعا انتظار میرود هماهنگیهای بیشتری میان مواضع آمریکا و بریتانیا در سالهای پیش رو ایجاد شود و موضعگیریهای لندن بیشتر به آمریکا نزدیک شوند اما در عین حال باید متوجه باشیم که بریتانیا نیز درست مانند دیگر کشورهای اروپایی درعصر حاضر از جنگ بیزار است و هیچ وقت به سویی نمیرود که آمریکا را به خشونت و اقدامات نظامی تشویق کند.
منبع: روزنامه سازندگی