مصطفی پهلوانی، مدیر روابط عمومی حزب کارگزاران سازندگی ایران
در جامعه ایران که بیش از یکونیم قرن است همه چیز؛ همه پدیدهها، مفاهیم، نهادها و تجربههای جاری مردم بدیع و جدید به نظر میرسند، «جوانی» صفتی است که بیش از آن که با سن یا عمر رابطه داشته باشد، در نسبت افراد با هر یک از پدیدههای نوین معنا مییابد. اینکه فرد با کدام نسل از تکنولوژیها و خردهفرهنگهای حاشیه آنها در ارتباط است، اینکه کدام مطالبه اجتماعی و سیاسی برایش اولویت بالاتری است، اینکه حوزه فعالیت شهروندی خود را کجا قرار داده و اینکه در دایره مرتبطین خود از چه اصول اجتماعی و اخلاقی پیروی میکند، هر یک میتواند در جایگاه فرد در جغرافیای مبهم و درهمتنیده نسلی جامعه امروزین ایران مؤثر باشد.
در حوزه سیاسی آن هم برای کشوری که یک انقلاب و کورانی از حوادث پس از آن را در دهههای اخیر پشت سر گذاشته، مسئله از این هم پیچیدهتر است. آنها که دهه پیش یا پس از انقلاب اسلامی را به جوانی گذراندهاند، هنوز وزیر و وکیل و کاندیدای ریاست جمهوری و رهبر اپوزیسیون میشوند و در این بین بیتجربگی تحمیلی نسلهای پس از آن را با عنوان «جوان» صورتبندی میکنند. و البته که جوان بودن و جوان ماندن هر چقدر هم که کشدار و بیکیفیت شده باشد، بهتر از حذف از عرصه کنشگری است. گرفتن زمینهای کوچک برای بازی سیاست به امید بزرگتر شدن تدریجی آن گویی تصمیم نسل ما و نسلهای دیگر همسرنوشت ماست. منطقی که دست کم با منطق عصر خود سازگار است.
«عصر اعتدال» در شرایطی به پایان خود نزدیک میشود که از روزهای نخستینِ آن شکاف نسلی از مباحث جدی مطرح شده میان کنشگران بود. عصری که در سال اول با «ندا»ی نسل دوم اصلاحات آغاز شد، اکنون و در سال آخر کوچ یک بخش دیگر این نسل از همان جریان را تجربه میکند. نمادی از این که رقابت نسلی در این عصر همچنان به سود انقلابیون ادامه دارد.
همهکارههای هیچکاره شاید توصیف تلخ اما مناسبی باشد برای نسلی از کنشگران اصلاحطلب که پس از انقلاب به دنیا آمدهاند؛ آنها که میتوانند نامزد همه ردههای یک سازمان -از کارشناسی تا مدیریت- به طور همزمان باشند، همانها که بین مطالبات سیاسی و نیازهای اقتصادی خود هنوز نتوانسته یا نخواستهاند پیوندی برقرار کنند و همچنان میخواهند بینشان یکی را انتخاب کنند. آنها همان کسانی هستند در پسِ یک روز پرکار در ستاد انتخاباتی دور هم مینشینند و جدیترین مسائل تئوریک و استراتژیک اصلاحات را به بحث و گفتوگو میگذارند. عجیب نیست که سال 92 بدنه جوان اصلاحطلبان بسیار زودتر از بسیاری از بزرگان، حسن روحانی را به نامزدی خود پذیرفت؛ نسل ما سالهاست ناامید از ورود مؤثر به قدرت، به نامزد اجارهای عادت کرده است درحالی که نسل گذشته درگیر منیتهایش، هنوز خودی و غیرخودی میکند. «هویت» برای ما چیزی فراتر از برنامه و تعهد به آن نبود که اگر بنا بر کندوکاو در پیشینه افراد و ملاک آن باشد، هیچیک از جریانها، اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون نسبتی با مطالبات نسلهای پس از انقلاب ندارند.
در هفت سال گذشته در حالی که شعار جوانگرایی همواره بر زبان ژنرالهای اصلاحات جاری بوده اما کمتر پیش آمده که حضور جوانان از حالت زینت المجالس خارج شود. اصلاحطلبان جوان انگشتشماری هم که در این دوره به مدارجی رسیدند، عمدتا رفتاری منطبق بر آموزههای نسلهای پیشین داشتند و نشانههای اندکی از یک کنشگر جوان را بروز دادهاند، چه برسد به نمایندگی نسل خود!
با این همه منهای اینکه چه بر سر اصلاحات و اعتدال و سیاست و کشور بیاید، سریال داستان نسل انقلاب و نسلهای پس از آن فصلهای جدیدی پیش رو دارد. داستانی که چه دراماتیک ادامه یابد و چه بر اساس منطق قدرت، پایانی محتوم و قابل پیشبینی خواهد داشت.
از امروز شمارههای آخر هفته در همین صفحه به «سازندگی جوان» اختصاص پیدا میکند. صفحهای برای کنشگران جوان و البته نگاهی جوان به مسائل ایران. این صفحه نه فقط برای کسانی که طبق تعاریف رسمی «جوان» محسوب میشوند، بلکه متعلق به همه آنهایی است که به دلیل موقعیت نسلی، صدایشان در فضای رسمی سپهر سیاست جایی ندارد. با این امید که در وضعیت کنونی که پروژهها و پروسههای اصلاحطلبانه همگی با بنبست کامل مواجه شدهاند، ایدههای نو؛ فراتر از چارچوبها و عادتهای ذهنی حاکم بیش از هر زمان دیگری امکان شنیدن بیابد.
منبع: روزنامه سازندگی