سید افضل موسوی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
زمان به سرعت میگذرد و وقت زیادی تا انتخابات 1400 باقی نمانده است. با این حال هنوز از اردوگاه اصلاحطلبی صــدای واحدی در قبال این انتخابات و سیاســتی که قرار است در پیش بگیرند شنیده نمیشود. برخی بر عدم شرکت در انتخابات اصرار دارند و برخی هم از شرکت در آن میگویند و گروهی هم در این میان تنها نظارهگر میدان هستند. در این شرایط زمزمههایی نیز شنیده میشود که در واقع تلاشی برای توجیه رویکرد گروه اول نسبت به انتخابات 1400 است؛ این زمزمه که اصلاحطلبان بهتر است در انتخابات 1400 به جای معرفی کاندیدا به بازسازی گفتمانی و ساختاری جریان خود بپردازند تا در انتخابات 1404 قدرتمندتر به صحنه برگردند. توجیه حامیان ایــن نگاه از دو منظر اســت: اول اینکه این استراحت اجباری زمانی برای بازسازی جریان اصلاحطلبی خواهد بود و دوم اینکه با نبود آنها در میدان رقابت اختلافات میان جریان اصولگرایی عمیقتر و شدیدتر از هر زمان دیگری رخ مینمایاند.
امــا من با این تحلیل موافق نیســتم و معتقدم که چنین رویکردی وضــع اصلاحطلبان را بدتر از امروز خواهد کرد، چرا که معتقدم کنار کشیدن از هر انتخاباتی با هر انگیزهای هم که باشد، برای هر جریان سیاسی معنایی به جز از دست دادن فرصتها نخواهد داشت. نباید فراموش کنیم که فرصتها هیچوقت منتظر نمیمانند تا گروهها و جریانها خودشان را به آن برسانند؛ اینطور نیست که بگوییم اگر امسال ما به فرصت نرسیدیم حتما سال بعد به آن خواهیم رسید. با هر تصمیم و استراتژی اشتباه یا عملکرد ضعیف، فرصتهایی را که دیگر تکرار نمیشوند، از دست میدهیم.
چند ســال اســت که فرصت خدمت و ورود به قدرت برای اصلاحطلبان به طور کامل ایجاد نشــده اســت. آنها به جز شورای شــهر در برخی کلانشهرها، نتوانستند سایر موقعیتهای سیاسی از جمله مجلس یا ریاستجمهوری را در دست بگیرند، چرا که اصلاحطلبان در هر دو انتخابات ریاستجمهوری و مجلس ناگزیر به اجرای سیاست ائتلافی با اصولگرایان میانهرو شــدند. البته در شوراها هم اگرچه تا حدودی این فضا برای فعالیت اصلاحطلبان ایجاد شد، اما آنها با توجه به اینکه نتوانســتند مثال در تهران یک شهردار ماندگار انتخاب کنند و کرسی شهرداری در این مدت زمان کم چندین بار بین گزینههای مختلف دســت به دست شد، فرصت کار را از دست دادند.
بههرحال من معتقدم یک حزب و دسته سیاسی نباید هیچ فرصتی را برای ورود به قدرت و خدمت از دست بدهد. باید همیشه درصدد این باشد که بتواند کاندیدای مطلوب خودش را معرفی کرده و برای پیروزی آن تلاش کند تا از این مســیر خواستههای رایدهندگان و اصلاح امور را دنبال کند.
اگر قرار باشد جریانهای سیاسی به امید سایر متغیرها بنشینند، شرایط مطلوبی برای آنها رقم نخواهد خورد. اینکه مثال منتظر باشند تا با غیبت آنها اختلافات میان اصولگرایان اوج بگیرد سیاســت درستی نیســت. مگر قرار است چه دســتاوردی از این اختلاف نصیب اصلاحطلبان و کشــور شود؟ غیر از اینکه کشور صدمه میبیند و فرصتها از دست میروند، اتفاق دیگری نمیافتد. ما برای پیشرفت زمان زیادی نداریم. باید پیشرفت کنیم و لازمه پیشرفت هم این است که فرد کاری و مدیر توانمند روی کار بیاید. هر گروه سیاسی که این مدیر توانمند را در چنته دارد، باید او را کاندیدا کرده و به مردم معرفی کند تا مردم با رای خود او را انتخاب کنند.
الان یک سال تا انتخابات مانده و فرصت مناسبی برای اصالحطلبانی اســت که در پی رفع معایب و مشکلات این جریان سیاســی هستند. این فرصت برای ســامان دادن به جریان اصلاحطلبی نباید از دســت برود، اما کنار کشیدن از انتخابات 1400 به بهانه بازســازی جریان اصلاحات مسیر انحرافی است. من معتقدم هر جریان سیاسی اگر در انتخابات کاندیدا نداشته باشد، از صحنه کشور حذف خواهد شد.
خوشبختانه اصلاحطلبان گزینههای جدید و جوان برایریاســتجمهوری کم ندارند. اما فعلا عدم یکپارچگی در این جریان و برخی ملاحظات دیگر موجب شــده تا فعلا از مصادیق کمتر سخن بگویند. در میان اصلاحطلبان گزینههای جوان و توانمند وجود دارد. رئیسجمهور باید کسی باشد که حداقل یک بار در یک پست مهم کار کرده باشد و در سابقه وزارت و امثال آن در کارنامه خود نشــان داده باشد که برای اداره امور توانمند است. چنین فردی در میان اصلاحطلبان هم زیاد اســت. بههرحــال رئیسجمهور 45 یا 50 ســاله رئیسجمهور جوانی محسوب میشود و اصلاحطلبان هم از این دست گزینههای جوان، باسواد و توانمند کم ندارند.
منبع: روزنامه سازندگی