علی جمالی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
تصمیم خوب شورای شهر برای نامگذاری خیابانهایی در تهران به نام زندهیادان مهندس بازرگان و اعظم طالقانی در ظاهر با مخالفت فرمانداری تهران مواجه شد؛ اما همه میدانیم که این تصمیم فرمانداری نیست. درباره این ماجرا مرور چند نکته ضروری به نظر میرسد.
نکته اول اینکه نامگذاری خیابانها به نام افراد و یا رویدادها از این جهت است که عملکرد و اندیشه و شخصیت صاحبان این نامها و یا آن اتفاقات و حوادث مهم در ذهن و ضمیر جامعه ثبت شده و خاطره آن رویدا جمعی در ذهن نسلهای آینده نیز ماندگار شود. درباره مهندس بازرگان و خانم طالقانی تشخیص شورای شهر این بود که هر دو نفر جزو نیروهای موثر در پیروزی انقلاب بودند و نوع رفتار و منش و شخصیت آنها معتدل و میانهروانه و اصلاحطلبانه بوده است. انتخاب این افراد برای نامگذاری به جهت ترویج نوع نگاهی بود که آنها در کنشهای سیاسی زمان خود داشتند. اما تصمیم فرمانداری را نمیتوان تصمیم دولت و دستگاه اجرایی بدانیم. به این دلیل که نوع نگاه سیاسی دولت چندان با رویکرد حاکم بر شورای شهر زاویه ندارد. از این جهت من معتقدم بدون تردید مخالفت با تصمیم شورای شهر از سوی گروهها و یا افراد موثری خارج از سیستم دولت رخ داد و در واقع آنها بودند که موافق نامگذاری نبودند و این نظر خود را محقق کردند. نقدی که در اینجا به دولت و فرمانداری وارد است عدم ایستادگی و مقاومت بر سر تصمیمی است که آنها میدانند این تصمیم خواست بدنه رایی است که موجب روی کار آمدنشان شده است. این انتظار وجود داشت که وزارت کشور بر سر خواست مردم ایستادگی بیشتر از خود نشان میداد.
نکته دوم این واقعیت است که باید با آن کنار بیایم؛ اینکه نهادهای انتخابی به جهت توان در وضعیت پایینتری در حوزه تصمیمگیری نسبت به نهادهای غیرانتخابی اعم از انتصابی و غیره هستند. این نهادها در یک رقابت و زورآزمایی توان اجرایی کردن تصمیماتشان را ندارند و یا اگر هم بخواهند بر اجرای تصمیماتشان اصرار کنند دچار مشکلات و تبعاتی در آینده میشوند که ممکن است اهداف مهمتری را با چالش مواجه کند. در نتیجه باید بپذیریم سیاستمدارانی که در نهادهای انتخابی نشستهاند ممکن است در اموراتی اهم و فیالاهم کنند و ترجیح بدهند در مواردی بر تصمیمات خود مقاومت کنند که نتایج بهتری داشته باشد و در موارد دیگر تن به خواسته نهادهای انتصابی بدهند. این برای توجیه برخی سستیهای دستگاههای اجرایی نیست. اما در مقام قضاوت باید نگاه منصفانهای داشته باشیم و در حد توان دستگاههای انتخابی از آنها انتظار داشته باشیم. این واقعیتی است که در فضای سیاسی ما وجود دارد و باید با آن کنار بیاییم.
اما نکته آخر درباره این تلاش برخی نهادها و افراد و گروهها برای حذف چهرههای موثر در انقلاب بعد از حدود 40 سال است. متاسفانه بخشی از نیروهای فعال و تاثیرگذار در این کشور در طول این سالها نوع نگاه و تفکرشان با اقبال عمومی در جامعه همراه نبوده است.
هم در نتایج آزمونهای ملی مثل انتخابات و کنشهای سیاسی و هم در شبکههای اجتماعی و مراکز افکارسنجی میتوان به خوبی دید که تا چه اندازه این نگاهها در اقلیت هستند و به لحاظ نظری و شیوههای اجرایی و تصمیمگیریها با اقبالی مواجه نیستند. همانطور که در خیلی از حوزههای دیگر صاحبان این نگاه تشخیص و ترجیح میدهند که به جای اصلاح نگاه و شیوه خود و ایجاد مقبولیت حذف اندیشه و نگاه مقابل خودشان را در دستور کار بگذارند در اینجا هم همین اتفاق افتاده است. در این موضوع هم این افراد به جای اینکه سعی کنند نگاه و اندیشه خودشان را ترویج کنند تصور میکنند با جلوگیری از نامگذاری خیابانها به نام افراد میتوانند کاری کنند تا مردم نسبت به آنها دچار فراموشی شوند و در نتیجه به نگاه و اندیشه اینها روی بیاورند. این تصوری است که باعث چنین اتفاقاتی میشود اما تجربه نشان داده تا چه اندازه تصور غلطی است. خیلی وقتها به مصداق «از قضا سرکنجبین صفرا فزود اتفاقا با حذف» نامها و چهرهها نگاه مردم و افکار عمومی حساستر میشود که چرا این افراد حذف میشوند و به این ترتیب توجه به مشی و شیوه آنها دوچندان میشود.
منبع: روزنامه سازندگی