علی جمالی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
مواضع و عملکرد آقای احمدینژاد بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 و در فاصله 4 سال دوم ریاستجمهوریاش در مجموع در جهت حرکت به بیرون نظام بود. البته اغلب دلسوزان و مسئولین سابق نظام نسبت به عملکرد ایشان هشدار میدادند و تاکید میکردند مجموع مواضع سیاسی آقای احمدینژاد نوعی هنجارشکنی در فضای سیاسی کشور با خود به همراه دارد ولی این حرفها در چهار سال اول شنیده نشد اما در چهار سال دوم همه دیدند آن توصیهها و هشدارهایی که نسبت به شخصیت و مشی ایشان داده میشد درست بود و مجموعه نظام هم در دور دوم ریاستجمهوری ایشان به این جمعبندی رسید که حرکتهای ایشان رنگ و بوی ساختارشکنانه دارد. تا اینکه در نهایت ایشان در پایان دور چهارسالهاش نه در قامت یک کارگزار نظام بلکه در قامت یک اپوزیسیون نظام ریاستجمهوری را به آقای روحانی تحویل داد.
آقای احمدینژاد از همان مقطع پایان ریاستجمهوریاش در سال 92 که متوجه شد دیگر از حمایتهای درون نظام برخوردار نیست تلاش کرد با اتخاذ نوعی مواضع پوپولیستی و دمدستی سرمایه اجتماعی برای خودش دست و پا کند و نگاه منفی که در جامعه نسبت به او وجود داشت را از بین ببرد تا بلکه بتواند با اتکا به این ظرفیت اجتماعی جدیدی که برای خود میسازد دوباره به عرصه قدرت بازگردد. انتخابات ریاستجمهوری سال 96 که ایشان در انتخابات به همراه آقای بقایی ثبتنام کرد در واقع آزمایش همین استراتژی بود که آیا میتواند با اتکا به سرمایه اجتماعی نسبی که برای خود ایجاد کرده وارد قدرت شود یا خیر؛ که البته این اتفاق نیفتاد.
در واقع نهتنها حاکمیت مسیر او را برای بازگشت به قدرت سد کرد بلکه هیچگونه حمایتی نیز از سوی افکار عمومی دریافت نکرد.
به اعتقاد من او از همان زمان سیاست خود را ادامه داد و سعی کرد با مانور بر نارضایتیهایی که در فضای سیاسی و اجتماعی وجود دارد و موانع کارکردی ساختار سیاسی و نگرانیهایی که مردم داشتند این پشتوانه را برای خود بسازد و خود را در قامت یک منجی معرفی کند. اقدامات پیشینی که منجر به مصاحبه اخیر او با رادیو فردا شده از جمله اظهاراتش درباره موسیقی و استاد شجریان و موسیقی، به گونهای بود که گویی از ایشان و نحوه عملکرد او هیچ سابقهای در ذهن مردم وجود ندارد. احمدینژاد همچنان بر اساس مشورتهایی که دریافت کرده این تصور را دارد که اگر مواضع اپوزیسیونی داشته باشد میتواند ظرفیت اجتماعی برای خود ایجاد کند. احمدینژاد البته در پیگیری اهداف خودش بر فراموشی اجتماعی هم حساب ویژهای باز کرده است. تصور میکند ممکن است مردم عملکرد گذشته او را فراموش کرده باشند و او میتواند شخصیت جدیدی از خود به نمایش بگذارد.
به طور مشخص آقای احمدینژاد در چند سال گذشته تمام راههای ورود به قدرت را آزموده است؛ حال یا در مورد خودش و یا برای تیم همراهی که دارد. در انتخابات مجلس سعی کرد فراکسیون هممراه با خود را تشکیل بدهد و در انتخابات شوراها هم تلاش کرد تا لیستی نزدیک به او وارد شورا شوند اما هر بار این تلاشها شکست خوردهاند. من مجموعه اقدامات آقای احمدینژاد را به شکل پروژهای تمام و کمال برای رسوخ در قدرت میبینم؛ چه در شورای شهر و چه در مجلس و چه در ریاستجمهوری چه از سوی خودش و چه مجموعه نزدیک به او شیوههای مختلف برای ورود به قدرت بررسی شده و ناکام ماندهاند.
به نظر میرسد مسئله تصمیمگیران نظام با آقای احمدینژاد این است که اعتماد خود به او را از دست دادهاند.آقای احمدینژاد در بزنگاههای مختلف به ویژه در مقطع انتخابات 88 نشان داد برای پیشبرد پروژهاش اهمیتی به شخصیتهای حقیقی و حقوقی نظام نمیدهد. یعنی به راحتی میتواند هنجارشکنی کرده و آبروی افراد را به بازی بگیرد و در این مسیر هیچ ملاحظهای ندارد. این مهمترین نکتهای است که باعث ایجاد بیاعتمادی همیشگی به آقای احمدینژاد شده است. او نشان داده در عالم سیاست غیرقابل پیشبینی است و همین پیشبینیناپذیر بودن عامل اصلی بیاعتمادی به اوست.
من بعید میدانم در 1400 او شانسی برای حضور در عرصه رقابتها داشته باشد. او اساسا آورده و یا سرمایه اجتماعی و نقطه قوتی ندارد که حضورش بتواند بخشی از مشکلات فعلی نظام را حل کند تا دست کم این بهانهای برای دادن فرصتی دوباره به آقای احمدینژاد شود. به علاوه از آنجا که این بیاعتمادی به او از سوی فعالین سیاسی هم وجود دارد، احمدینژاد در عمل متحد سیاسی قابل اعتنایی که بتواند به عنوان کاندیدای پوششی از ان استفاده کند ندارد. حتی آقای احمدینژاد در بازهای به سوی اپوزیسیون خارج از کشور رفت تا بتواند مناسباتی برقرار کند اما تیرهای او همه به سنگ خورده و از دید نیروهای داخل و حتی خارج از نظام او نمیتواند یک نیروی سیاسی قابل اعتماد برای پیگیری پروژههای سیاسی باشد.
منبع: روزنامه سازندگی