یادداشت

بازی قدرت

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

هفته گذشته نمایندگان مجلس مصوبه‌ای درباره برنامه هسته‌ای ایران داشتند که به سرعت به قانون تبدیل شد و واکنش‌های زیادی را برانگیخت. از یک طرف حامیان برجام آن را مانعی پیش روی دولت آقای روحانی و تیم دیپلماسی کشور برای احیای برجام برشمردند و از سوی دیگر مخالفان برجام آن را خط ونشان جدی ایران با طرف‌های غربی و حرکتی تلافی‌جویانه در قبال ترور شهید فخری‌زاده قلمداد کردند. اما با این شرایط برجام چه سرنوشتی خواهد داشت؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا اشاره شود به اینکه تامین مصالح و صیانت از منافع ملی ایران تابع تدابیر شخصیت‌های موثر نظام است. بعضا کسانی دچار این کژتابی در معادلات سیاسی‌اند که تغییرات و تحول سیاسی در عرصه بین‌الملل، به عنوان امری ذاتی می‌تواند بر سرنوشت، سیاست و منطق مدیریتی ایران تاثیر غیرقابل بازگشتی بگذارد. آنها با چنین تصوری در خطای تحلیلی یک‌جانبه‌گرایی به‌سر می‌برند. اینکه تدابیر مسئولین ارشد نظام می‌تواند نسبتی هم‌گرایانه و یا واگرا با تحولات جهانی پیدا کند، امر پذیرفته شده‌ای است.

اما به این معنا که تصمیمات ملی کشوری یکسویه و الزاما و بی‌قید‌وشرط تابع تحولات جهانی است و واقعیات جاری اداره کشور متاثر از تاثیرات تبعی آن است بلاشک تلقی باطلی است که باید ملحوظ نظر قرار داشته باشد. می‌خواهم بر این نکته تاکید کنم کسانی که بر این باورند با رفتن ترامپ و آمدن بایدن، سرنوشت برجام به‌طور کلی تغییر خواهد کرد و این تحول و تاثیرات احتمالی آن در داخل کشور را ناشی از تاثیر و شأن ذاتی تحولات سیاسی در امریکا و الزامات آن قلمداد می‌کنند دچار خطا هستند. البته چه‌بسا با رفتن ترامپ تغییری مهم و تعیین‌کننده در سرنوشت برجام و بازگشت امریکا به معاهده جهانی اتفاق بیفتد اما این تغییر و جهت‌گیری متفاوت، تابعی از تدابیر شخصیت‌های موثر نظام و ناشی از تصمیم و اراده سیاسی رهبری انقلاب در شرایط جدید و بازگشت آمریکا به عهد پیشین خواهد بود و نباید چنین اندیشید که رهبران سیاسی کشور در قبال تغییرات سیاسی بیرونی منفعل‌اند و در چنبره اسارت بیگانه مجبور به تمکین خواهند بود.

نکته دیگر اینکه لاجرم باید تاکید کرد و فهمید، بستر حقوقی حل معضلات و هرآنچه در سطوح عالی قدرت درباره آن تصمیم‌گیری می‌شود، کجاست. مجموعه فرا زوفرودهای سیاسی به‌خصوص از سال 82 به این‌سو نشان می‌دهد، موضوع روابط خارجی ایران در سطح کلان و به‌طور مشخص موضوع هسته‌ای و از جمله فرجام معاهده برجام جزو اختیارات و تدابیر رهبری است. این واقعیت جایگاه حقوقی رهبری، هم منطبق بر شرایط حقوقی مندرج در قانون اساسی است و هم بنا بر حساسیت‌های زمانی و منطقه‌ای قابل‌فهم است.

در بخش تبیین حقوقی این مدعا، باید اشاره کرد رهبری ایران طبق قانون اساسی مسئولیت صیانت از نظام را بر عهده دارند و موضوع جنگ و صلح از حوزه مسئولیت‌های اختصاصی ایشان است. بدیهی است موضوع رابطه ایران و امریکا و هرگونه مصالحه با طرف‌های غربی نیز که به سرنوشت نظام مربوط می‌شود، در حوزه مسئولیت‌های ایشان است.

نهادهای قدرت پس از رهبری و قوای سه‌گانه هم تابع سیاست‌های کلان اتخاذ شده از جانب رهبری هستند. به لحاظ عرفی هم تدبیر این منازعه تاریخی چهل‌ساله که از سال 57 شروع شده و تا به امروز ادامه یافته فراتر از دولت‌ها و پارلمان‌ها جریان یافته و همین‌طور موضوع خصومت ایران با امریکا و سطح تعامل با ابرقدرت‌ها در جهان از جمله موضوعاتی هستند که با سرنوشت جامعه ایران مرتبط بوده و طبیعی است که هیچ‌کس به اندازه رهبری واجد مسئولیت خطیر و شرایط جامع‌الاطراف برای مدیریت حلّی و یا نقضی آن نیست. پس موضوع برجام و مذاکرات هسته‌ای را باید از جمله اخص تکالیف و اختیارات رهبری به حساب آورد و این گزاره، هم به لحاظ حقوقی و هم از جنبه عرفی قابل اثبات است.

آنچه امروز در عرصه رقابت‌های سیاسی امریکا رنگ واقعیت به خود گرفته شکست ترامپ است. این شکست، بی‌تردید محصول اتخاذ سیاست‌های غلط جهانی و به‌خصوص منطقه‌ای ترامپ است که البته رهبران و ملت ایران را خوشحال کرده است.

ترامپ با وجود مشی نسبتا مقبول در اعمال سیاست داخلی وتامین رضایت شهروندان امریکایی اما به دلیل سیاست‌های غلط و ناشیانه منطقه‌ای و جهانی خود، شکست خورد. چر اکه از منظر شهروندان امریکایی حیثیت و هیمنه ابرقدرتی امریکا توسط ترامپ به شدت مخدوش شد و البته مقاومت مردم و استقلال سیاسی ایران هم بی‌تاثیر در این شکست نبود.

با پیروزی بایدن، پیام‌هایی که تا اینجا از سوی او و همراهانش به افکار عمومی جهان مخابره شده نشان می‌دهد رئیس‌جمهور جدید امریکا قصد دارد موقعیت جهانی کشورش را به شرایط پیشا ترامپ بازگرداند و نظام سیاسی امریکا را دوباره متعهد به معاهداتی کند که ترامپ یک‌جانبه از آنها خارج شده است. یکی از مصادیق عهدشکنی جهانی امریکا موضوع خروج بی‌دلیل از برجام است. در این زمینه اگرچه سخن از بازگشت بایدن به برجام مطرح شده اما زمزمه‌هایی نیز شنیده می‌شود که این بازگشت به سادگی نخواهد بود و موضوعاتی نظیر تسلیحات مدرن نظامی و موشکی ایران ممکن است در دور جدید مذاکرات مد نظر آنها باشد. ممکن است دولت جدید امریکا به دنبال گرفتن امتیازات جدیدی، فراتر از شروط توافق برجام از ایران باشد. در این فرض طبیعی است مسئولین کشور باید به دنبال راهکارهای تازه‌ای باشند.

حالا از این زاویه بهتر می‌توان به مصوبه مجلس و کنش و واکنش‌های پیرامون آن نگریست. اگر این باور وجود داشته باشد که در حوزه تصمیم‌گیری‌های هسته‌ای، انسجام لازم در سطوح عالی قدرت وجود دارد باید پذیرفت آنچه در پارلمان انجام شده و یا از ناحیه ریاست‌جمهوری در واکنش به آن مطرح می‌شود اگرچه در ظاهر نشانی از گلایه‌مندی و دوگانگی دارد و یا مخالف یکدیگر به نظر می‌رسند اما به اعتقاد من این کنش‌ها و بازی سیاست‌مدارانه ایران در قبال کشورهای طرف برجام باید قلمداد کرد که مدیریت شده است و در یک راستا پیش می‌روند.

اگر آمریکایی‌ها بخواهند در بازگشت به برجام توقعات غیرمنطقی داشته و یا خواهان امتیازات بیشتری برای خود باشند، طبیعی است ایران هم باید با دست پر و از موضعی متفاوت در مذاکرات حاضر شود. به نظر می‌رسد مصوبه مجلس می‌خواهد این پیام را به طرف‌های غربی در برجام منتقل کند که اگر آنها چنین قصدی داشته باشند ایران هم به سمت تقویت زیرساخت‌های هسته‌ای خود و بر خلاف برجام پیش خواهد رفت. لذا بنده نه از موضع خوش‌بینی بلکه از زاویه نگاهی واقع‌بینانه به عرصه سیاست و بازی‌های مستتر در آن، معتقدم امر سیاست در عرصه عمومی لزوما از یک ساز وکار ثابت ولایتغیر و قابل پیش‌بینی تبعیت نمی‌کند. به این معنا که چه‌بسا سیاست‌های اعلامی ما با سیاست‌های واقعی‌مان یکسان نباشند.

در عرصه قدرت، جنگ روانی و استفاده به‌موقع از آن، از خصیصه‌های ضروری نبرد نرم است که ایران هم باید به وقت ضرورت از آن استفاده کند.

نباید فراموش کرد مجلس ایران نمی‌تواند سیاستی را اتخاذ کند که با منویات و مبانی سیاست‌ها و تدابیر رهبری در موضوع هسته‌ای متفاوت یا مغایر باشد. امر برجام و موضوع هسته‌ای را نباید با برخی از طرح‌های درجه دو و سه‌ای که توسط برخی نمایندگان مطرح می‌شود یکسان فرض کرد.

 اگر «عنوان» طرح نمایندگان که «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها» است را در نظر بگیرید خواهید دید، نمایندگان به دنبال اتخاذ سیاستی هستند که در صورت بازیگری و فزون‌طلبی آمریکا در شرایط جدید، به تحقق برجام کمک می‌کند. گرچه وقتی به متن رجوع شود، به نظر می‌رسد فرمان مجلس برای افزایش غنی‌سازی اورانیوم 20 درصد یا احیای آب سنگین اراک در جهت خلاف این هدف حرکت می‌کند. معتقدم این صدر و ذیل ناساز هدفمند طراحی شده و بیشتر برای تقویت و بهانه حقوقی لازم در مذاکرات احتمالی دولت و ارائه ابزار قدرتمند در اختیار کارگزاران دیپلماسی برای حضور در مذاکرات احتمالی آتی است. تاکید من این است که نباید به سادگی از عنوان و متن این طرح عبور کرد و به صرف فهم ساده وجود مغایرت صدر و ذیل قانون بسنده کرد و آن را مستمسکی برای دامن زدن اختلافات مجلس عنوان « اصولگرا با دولت قرار داد. نمایندگان به «عنوان طرح» بیشتر وفاداراند تا اجزای طرح؛ اما قانون را به‌گونه‌ای گذراندند تا ابزاری متفاوت در دست دولت برای روز مبادا باشد.

نکته دیگر اینکه به نظر می‌رسد نمایندگان قبل از اینکه در موضوع طرح ورود کنند با مسئولین هسته‌ای و به‌طور مشخص اعضای شورای نگهبان توافقاتی را انجام داده‌اند؛ چر اکه در کمتر از چند ساعت شورای نگهبان طرح را تایید کرد. شورای نگهبان معمولا موضوعی با این درجه از اهمیت را بدون تامل تایید نمی‌کند. بنابراین تایید سریع این مصوبه از سوی شورای نگهبان نشان می‌دهد این شورا از قبل درباره این موضوع توجیه شده است. به علاوه بیانیه اخیر دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی نیز با صراحت بیان کرده که از ناحیه این مصوبه مجلس ایرادی را متوجه برجام نمی‌بیند. البته درست است که این اظهارنظر خلاف آن چیزی است که رئیس‌جمهور به عنوان رئیس شورای‌عالی امنیت ملی بیان کرد اما همان‌طور که گفتم در بازی قدرت چه‌بسا لازم باشد اظهارات مسئولان درباره یک موضوع متفاوت باشد تا بتوان در مذاکرات با دست پرتری ظاهر شد. اینکه تصور کنیم رهبری، رئیس‌جمهور، دبیر شورای‌عالی امنیت ملی و مجلس یک سخن واحد را آن هم در فضای غبارآلود و تیره سیاسی غرب بگویند بعضا می‌تواند خلاف هوشمندی باشد و در شرایطی که بارها عهدشکنی طرف مقابل را دیده‌ایم، انتظار درستی نیست. ضمن اینکه بنده به عنوان فرد مطلع عرض می‌کنم دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی پیامی را مخابره نکرده که جهت‌گیری کلی نظام در قبال برجام تغییر کرده است و یا ایران قصد قیام علیه برجام را دارد. اتفاقا تاکید آن بر این است که برجام به قوت خود باقی است و آنچه که در مجلس رخ داده نمی‌تواند استخوان‌بندی و فقرات اصلی برجام را تحت‌الشعاع قرار دهد.

به این ترتیب اگر آمریکایی‌ها به همان پیام‌های انتخاباتی خود مبنی بر بازگشت بدون قید و شرط به برجام پایبند باشند، ایران هم به همان مسیر گذشته در قبال برجام برمی‌گردد و به توافقات خود پایبند خواهد بود. معتقدم مقدمات این اتفاق در همین دولت شکل خواهد گرفت. اما از آنجا که موضوعات ملی فراتر از عمر دولت‌ها است به نظر می‌رسد دولت آقای روحانی تا مرحله‌ای، ماموریت خود را انجام خواهد داد و ادامه کار را به دولت بعدی خواهد سپرد. بنابراین آغاز بازگشت به برجام و احیای آن در همین دولت فعلی و با محوریت کارگزاران دیپلمات وزارت خارجه رخ خواهد داد و ادامه آن به دولت بعدی خواهد رسید. حتی اگر دولت آتی در دست رقبای اصولگرا هم باشد، در حوزه تدابیر دیپلماسی تغییری ایجاد نخواهد شد؛ ای بسا تیم دیپلماسی فعلی در دولت بعدی هم به کار خود با همین ترکیب ادامه خواهند داد و یا افرادی نزدیک به همین دیدگاه در عرصه تعامل با جهان کار را در دست خواهند گرفت.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی