یادداشت

 نظامیان و اندیشه ایرانشهری

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

کامبیز مشتاق گوهری، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

مدتی است که بیش از هر زمان دیگر زمزمه ریاست‌جمهوری یک نظامی به‌گوش می‌رسد گرچه مرخصی گرفتن نظامیان از خدمت برای تصدی مسئولیت‌هایی در دولت، مجلس و یا شهرداری کلانشهرها به‌ویژه در تهران از شهرداری سردار قالیباف به بعد دیگر امری طبیعی شده و در کاندیداتوری برای ریاست‌جمهوری هم حضور مداوم سردار محسن رضایی دو دهه سابقه دارد اما هیچگاه مانند امروز حضور یک نظامی در راس قوه مجریه به‌عنوان منتخب جمهور مردم تا این اندازه جدی نبوده است.

هر روز مصاحبه‌ای، نقل قولی و یا گزارشی به نشر می‌رسد که در آن مزایای روی کار آمدن یک نظامی برای سامان دادن به امورات کشور یاد آوری می‌گردد. سرتیپ اسماعیل کوثری همین مدتی پیش نگرانی‌های شکل گرفته نسبت به حضور یک نظامی در راس قوه اجرایی را به نقد کشید و در مصاحبه‌ای گفت: «مگر نظامی‌ها چکار کرده‌اند که مردم را می‌ترسانیم؟ از جان خودشان گذشتند و دشمن را از خاک خودشان بیرون کردند... همین الان هم در کارهای عمرانی و معیشتی جلودار هستند، آنها با کمترین امکانات به دورترین نقاط می‌روند و کار می‌کنند. ما باید سابقه اینها را ببینیم.» محسن رفیق‌دوست وزیر پیشین سپاه نیز پیشتر چنین گفته بود: «اگر یکی از برادران سپاهی رئیس‌جمهور شود و تابع حرف رهبری باشد و این موانع را بردارد، یک ساله مشکلات کشور حل می‌شود». دوسال پیش هم سردار محمدعلی پورمختار که خود همچون سردار کوثری چند سالی ردای نمایندگی مجلس هم به تن کرده بود در ستایش ازحضور نظامیان در عرصه ریاست‌جمهوری گفته بود: «من اعتقاد دارم که اگر یک نظامی رئیس‌جمهور شود حتما می‌تواند کشور را از مشکلات نجات بدهد». حتی حسین الله کرم هم در این زمینه نظر دارد و معتقد است که یک فرد نظامی استراتژیک برای ریاست‌جمهوری شایسته‌تر است.

مجلس شورای اسلامی هم که لیست بلندبالای اعضای نظامی‌اش این روزها در فضای مجازی دست به دست می‌شود مدتی است درحال اصلاح قانون انتخابات است تا به کمک این قانون و براساس موادی از آن به‌طور عجیبی هرگونه مانع بر سر به قدرت رسیدن نظامیان به‌ویژه رئیس کنونی مجلس را از میان بردارد.

اما تعجب‌آورترین اظهارنظرها در این مدت از روحانیان، روشنفکران و سیاسیون شنیده‌ایم که بر اساس مشی تاریخی روحانیون و سنت روشنفکری قاعدتا باید در مقابل اقتدارگرایی بویژه استیلای نظامیان بر جامعه قرار گیرند. برخی مانند سیدرضا اکرمی حتی سعی نموده‌اند تاکید بنیان گذار جمهوری اسلامی نسبت به عدم مداخله نظامیان در سیاست را تفسیر به رای کنند و برای آن شان نزول قائل شوند تا از این طریق دوستان نظامی‌شان بتوانند ازآن عبور کنند. این عضو جامعه روحانیت مبارز، درباره حضور یا عدم حضور نظامیان در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ با توجه به نص صریح بیانات بنیان‌گذار جمهوری اسلامی چنین می‌گوید:« امام (ره)  با توجه به شرایط خاص دوران خود توصیه‌هایی داشته‌اند که از جمله آنها عدم حضور نظامیان در سیاست بود. اما الان که درگیر جنگ نیستیم و درگیر مسائل اقتصادی و کرونا هستیم، باید بنشینیم و فکر کنیم می‌توانیم نسبت به حضور نظامیان در عرصه‌های سیاسی تجدید نظر کنیم یا نه؟» ایشان با این جمله اظهارات خود را به پایان می‌برد: «برای حضور در انتخابات  نظامی یا غیرنظامی فرقی ندارد. مهم این است کسی که برای ریاست‌جمهوری اعلام کاندیداتوری می‌کند واقعا از شایستگی لازم برخوردار باشد و بتواند در همه امور سره را از ناسره تشخیص بدهد».

معلوم نیست کسانی که درضرورت سپردن کشور به یک رئیس‌جمهور نظامی داد سخن داده‌اند همگی منافع و اغراض ویژه‌‌ای را دنبال کنند عده‌ای هم شاید ساده‌دلانه تصور می‌کنند حالا که چپ و راست در علاج مشکلات کشور درمانده‌اند شاید یک نظامی به سنت پیشین بتواند بر این هرج و مرج پایانی بنهد. اگر کمی تاریخ کشورمان را مرور کنیم این ساده‌دلان هم خواهند دانست که اتفاقا رضاخان بهترین مثال است که چرا باید نظامیان را از قدرت سیاسی در این کشور دور نگاه داشت.

در تاریخ ایران این ساسانیان هستند که در مواجهه با امپراتوری نوظهور ولی قدرتمند روم به پیرایش عناصر هویت ایرانی می‌پردازند و به مدد آیین زردشت دینی حکومتی پدید می‌آورند که در کنار نظام طبقات اجتماعی چهارگانه اشراف، موبدان، نظامیان و دبیران- کشاورزان، نوعی سپهرحکومتی را می‌سازد که از آن امروز به ایرانشهر یاد می‌شود. این نظام فکری-حکومتی تقریبا در همه ادواری که ایرانیان پس از ساسانیان به حکومتی یکپارچه دست یازیده‌اند ساختار اصلی حکومت و تقسیمات اجتماعی عمده در ایران را شکل داده است.

جالب آنکه در همین دوره‌های معدود یکپارچگی سرزمین و هویت ایرانی از آنجا که بر مرزها هم دشمنانی قدرتمند نشسته‌اند ایرانیان از همان دوران ساسانیان با ساخت ترکیبب شگرفی از نظامی‌گری و دینداری، سپاهی از جنگاوران مقدس و یا مقدسین جنگاور را شکل می‌دهند و به مصاف دشمنان می‌فرستند و شگفتا که می‌توانند با این ترکیب نیرومند جنگ‌های هزارساله با امپراتوری روم را به‌پایان ببرند و بعدها به روزگار صفوی به مدد قزلباشان صفوی که ذکر شاه اسمعیل می‌گفتند طمع امپراتوری عثمانی در ضمیمه کردن ایران به سایر متصرفاتش از بلاد اسلامی را ناکام بگذارند. آخرین کاربرد این سلاح مهیب در مواجهه با صدام و همه متحدان شرقی و غربی‌اش در جنگ ایران و عراق است که حماسه طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم را رقم زد.

بنابراین نگارنده در این گذار از ساسانیان تا به امروز چهار دوره ایرانشهری را می‌تواند برشمارد که در آنها این چند خصیصه مشترکند: جغرافیا و مرزهای سرزمینی مشخص، نظام اجتماعی کاستی، دین و زبان و رسمی و ایدئولوژی حکومتی، و بکارگیری جنگاوران مقدس. چنان که گفته شد ابداع اندیشه ایرانشهری منصوب به ساسانیان است اما همان نظام طبقات اجتماعی و همان محوریت دین و زبان رسمی و توجه به جنگاوران مقدس در روزگار صفویه، پهلوی اول و جمهوری اسلامی هم بروز می‌کند. این دو دوره آخر به‌رغم تفاوت‌هایی ظریف همچنان همان ساختار ایرانشهر ساسانی و صفوی را بازسازی می‌کنند با این تفاوت که در نظام پهلوی از باستان‌گرایی و تاریخ هخامنشی-ساسانی به مدد اقدامات باستان‌شناسی و همدستی روشنفکران دولتیار نوعی ملی گرایی ایدئولوژیک پدید می‌آید که رضاشاه و خلفش سعی می‌کنند آن را در جای دین رسمی در روان ایرانیان بویژه ساختار نظامی خود جا بزنند. بارقه این تلاش و نفوذ ایدئولوژیک آن ملی‌گرایی ایدئولوژیک تا هنوز در بخشی از روشنفکری ایرانی و توده‌های اجتماعی باقی است. ولی تجربه جمهوری اسلامی در ساخت جنگاوران مقدس بازگشت به همان تجربه تاریخی صفوی و ساسانی، دین پایه است. از همین جاست که نگارنده تلاش می‌کند تا زیان به قدرت رسیدن نظامیان در راس هرم قدرت را در یک نظام ایرانشهری توضیح بدهد.

نظام طبقاتی جامعه ایرانی تحت لوای ایرانشهر صفوی همان ساختار اجتماعی ساسانی است. تنها از رهگذر مبادلات پررونق در جاده ابریشم طبقه‌ای جدید در جامعه ایرانی پدید می‌آیدکه آن را بازرگانان تشکیل می‌دهند ولی این طبقه جدید همچنان پایی نتر از اشراف، روحانیان و نظامیان قرار می‌گیرد و تنها اندکی از کشاورزان و عامه مردم بالاتر است.

این نظام طبقاتی درروزگار قاجار هم کمابیش حفظ می‌شود ولی با این تفاوت که حاکمیت قاجار همچون ساسانیان و صفویان چندان در بند پالایش عناصر ایرانی و تشکیل سپاه جنگاوران مقدس نظیر قزلباشان صفوی نیست و کشور و مردم با همه تنگناهای حاصل از فشرده شدن میان سه امپراتوری همسایه یعنی هند انگلیس، روسیه تزاری و عثمانی در فضایی التقاطی روزگار می‌گذرانند و نفحات تجدد، امید گشایش از کاربسته ایرانیان را با جنبش مشروطه به همراه می‌آورد. عدل مظفر گرچه پایه استبداد را سست کرده و تمرکز را از کف شاه قاجار به در می‌آورد اما در پریشانی حاصل از سال‌ها انزوا و سختی گفت‌وگو پس از قرن‌ها خاموشی و الکنی، عرصه اقتصاد و سیاست و فرهنگ پرآشوب و رهاست بر همه این گرفتاری‌ها جنگ اول جهانی هم افزوده می‌شود و بحران قحطی‌های مکرر امان مردم را می‌برد در نتیجه آشوب‌هایی در جای جای کشور رخ می‌دهد. احمد شاه جوان که رضاخان را از سر ناچاری به وزارت جنگ برکشیده ناگزیر می‌شود به او خلعت نخست‌وزیری هم بدهد. رضاخان، این قزاق درشت‌خو و باهوش که در سرکوب آشوب در نقاط مختلف کشور از خود لیاقت نشان داده می‌بیند که این سلسله ورشکسته بخاطر شکست‌ها و بی‌لیاقتی‌های فراوان و مکررش منفور مردم است، شاه هم که جوان است و بعد از وقایع استبداد صغیر پشتوانه مردمی چندانی ندارد و همه اتکایش به او و فوج قزاقش است. درمیان مجلسیان جز مدرس و مصدق و بهار کسی که شهامت و بلاغتی داشته باشد که نیست. این چند تن را اگر بتواند خاموش کند الباقی را می‌تواند خرید یا ترساند. به‌خود می‌گوید چرا خود برتخت شاهی ایران ننشیند. پس با مهیا کردن مقدمات در مجلس، انقراض قاجاریه و تاسیس سلطنت پهلوی اعلام می‌شود.

اما غافل از آنکه الگوی سلطنت سنتی در ایران به‌گونه‌ای است که هنگامی که یک ایل از میان ایل‌های فلات ایران به قوت بازو و زهرتیغ بر سایرین غلبه می‌کند رئیس یا همان شاه خود را بر تخت شاه شاهان می‌نشاند و چنین پادشاهی مستظهر است به حمایت جمعیت قابل توجه ایل غالب که این جمع همدل می‌توانند سیطره شاهنشاه بر فلات ایران را برای سال‌ها تضمین کند. این الگوی پادشاهی در همه تاریخ ایران از زمان ورود آریایی‌ها تا انقراض قاجار بوده و دراین میان تنها استثنا دوره‌های اشغال کشور توسط مهاجمان است.

اما رضاخان قزاق که اکنون به مدد فوج قزاق و خیل همیشه حاضر چاپلوسان قدرت به شاهی می‌رسد نادانسته این سنت را برمی‌اندازد به خیال خود راه میانبری برای رسیدن به راس هرم قدرت در ایران می‌یابد. ایل نظامی که انسجام آنها را روابط خونی و مواهب تضمین شده خانوادگی از قدرت پدید می‌آورد با فوج نظامی و ساختارهای مدرن وفاداری و تابعیت از فرمانده بسیار متفاوت است، ما دیدیم که در اشغال ایران بعد از شهریور ۱۳۲۰ آن ارتش که رضاشاه به آن می‌بالید چگونه در چشم به مزدنی دود شد و به هوا رفت حال آنکه تنگستانی‌ها بی‌اسباب و مهمات در زمانی دیگر توانسته بودند ماه‌ها برابر انگلیسی‌ها مقاومت کنند. رضاشاه و پسرش به قدر نیم قرن بر این سرزمین حکومت کردند اما به قدرت رسیدن این نظامی سنت کهن سلطنت که ۲۵۰۰ سال در این کشور ریشه داشت را به کلی از ساختار طبقاتی جامعه ایرانی زدود و برای اولین بار در تاریخ اندیشه ایرانشهری یکی از طبقات چهارگانه جامعه ایرانی حذف شد.

کاری که هیچ قدرت خارجی یا رقیب داخلی نتوانسته بود صورت بدهد را رضا شاه با پوتین و اسلحه‌اش به آسانی محقق کرد. در غیاب طبقه پادشاه و اشراف به طور طبیعی روحانیان به راس نظام طبقاتی ایران صعود کرده‌اند و بعد از آنها همچنان نظامیان و در رده بعد هم مردم از هر تیره و شغل قرار گرفته‌اند.

اگر مسیر به قدرت رسیدن رضاشاه را مرور کنیم می‌بینیم که چگونه یک نظامی با شناخت بازی‌های عرصه سیاست داخلی و منطقه‌ای و بازیگران عمده‌اش توانست از وزارت جنگ دربزنگاه استیصال نیروهای سیاسی به بهانه ایجاد ثبات و امنیت در کشور به نخست‌وزیری برسد و از این مسیر سرانجام به دولتی مستاجل دست یابد، سلطنتی متکی به خاستگاه نظامی خود تاسیس کند که ظرف پنجاه سال بساط تاریخی سلطنت را از کشور برچیند. فراموش نکنیم که این در حالی است که تنها مدت سلطنت یکی از پادشاهان قاجار یعنی ناصرالدین شاه برابری می‌کند با کل سلطنت پهلوی. یعنی قاجاریه به‌رغم همه بی کفایتی‌های سیاسی‌اش از آنجا که از دل سنت ایرانی سلطنت برخاسته بود توانست قریب به ۲۵۰ سال در این سرزمین بپاید اما پهلوی که با پوتین و پادگان به پادشاهی رسید بر همان که او را بر مسند وزارت و نخست‌وزیری گمارد شورید، خود را پادشاه خواند و نادانسته زمینه‌ای فراهم ساخت تا یکی از ارکان اجتماعی که در بالای نظام طبقات ایرانشهری می‌نشست برای همیشه از سنت‌های ایرانی ناپدید شود.

خوب است دوستانی که برای به قدرت رسیدن نظامیان زمینه‌سازی می‌کنند کمی درنگ کنند، مجلسیان بهتر است مباحث مجلس پنجم شورای ملی را مرور کنند و آن روحانیانی که توصیه صریح امام خمینی را نادیده می‌گیرند تا به نظامیان جواز به قدرت رسیدن بدهند دقت کنند که بنیان‌گذار جمهوری اسلامی روزگار رضاشاه را درک کرده بود و دیده بود که آنان چنان عرصه را بر مردم تنگ می‌کند که این مردم بی‌پناه در فردای اشغال کشور توسط قوای بیگانه شادی می‌کنند وازترس عقرب جراره به اژدهای غاشیه پناه می‌برند.

دوستان روحانی میان این جنگاوران مقدس که راه به قدرت رسید نشان را هموار می‌کنید هستند کسانی که در جلسات خصوصی در همان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۴ خود را رضاشاه اسلامی خوانده بودند. خلاصه که اکنون جمعی از روشنفکران داخلی و خارجی هم زمینه را برای به قدرت رسیدن بناپارت‌های جدید مهیا می‌بینند و تازه حضور آنها در قدرت برای مدتی معادل ۵ تا ۱۰ سال را مفید هم می‌دانند. این بازه ۵ تا ۱۰ سال به اندازه لازم کافی است تا طبقه اجتماعی روحانیت را دچار مشکلات اساسی بسازد. نگارنده می‌داند که به‌قول ابوالفضل بیهقی دبیر، قضا در کمین است و کار خویش می‌کند و شاید از این جمع که زمین را برای به قدرت رسیدن نظامیان آب وجارو می‌کنند عده‌ای به این دلخوش باشند که به‌دست نظامیان طبقه‌ای از طبقات اجتماعی چون روزگار پهلوی از قدرت حذف شود. ولی طبعا خود روحانیان که نباید در این خطا همدستی کنند.

حتی روشنفکرانی که دانسته یا نادانسته به امید حذف طبقه یا گروهی به‌دست گروه مسلح نشسته‌اند هم بدانند که این راه همان راهی است که چپ‌ها در فردای انقلاب ۵۷ پای در آن گذاردند و خود به همان سرنوشت دچار شدند که هیمه آتشش را فراهم ساخته بودند. راه‌حل گذر از مشکلات امروز رجوع به خود مردم است، باورکردن این حقیقت است که مردم درست انتخاب می‌کنند. آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن است که می‌تواند راه را برای کشف استعدادهای نهان این سرزمین باز کند. راه‌حل، اتحاد برای رفع تبعیض‌‌ها و تضییع‌های موجود است، راه‌حل گذر به آزادی‌های فردی و آزادی بیان است. راه گذر از بن‌بست‌های موجود، ایجاد دلخوشی‌های متنوع، امید به آینده و بسط شادی و شادمانی است. یادمان باشد به‌قول ژان ژاک روسو با سرنیزه می‌توان هر کاری کرد اما برآن نمی‌توان نشست.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی