یادداشت

عدالت یا مصلحت؟

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

 

مورخان گفته‌اند نهضت مشروطیت انگلستان آن زمان به پیروزی نهایی رسید که نه‌تنها ویگ‌ها (اصلاح‌طلبان/لیبرال‌ها) که توری‌ها (محافظه‌کاران) از استقرار «حکومت قانون» دفاع کردند. در واقع همان‌گونه که با سرکوب اصلاح‌طلبان به دست اصولگرایان به جای حاکمیت ارزش‌ها، ارتجاع و استبداد حاکم می‌شود، دموکراسی هم با سرکوب محافظه‌کاران به دست اصلاح‌طلبان [انقلاب] به دست نمی‌آید بلکه تنها با مصالحه‌ای بزرگ میان اصلاح‌طلبی و محافظه‌کاری عدالت و آزادی مستقر می‌شود. ساخت فیلم «مصلحت» در ایران امروز می‌تواند نمودی از تکوین این مصالحه‌ی ملی در کشور ما باشد:

پس از ربع قرن (1400-1375) رقابت اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی در ایران نسل تازه‌ای از اصولگرایان سر بر آورده‌اند که خلاف اخلاف محافظه‌کار و حتی اصولگرای خود از عدالت و آزادی دفاع می‌کنند. این حرکت اجتماعی و فرهنگی البته هنوز به مرحله‌ی نهادسازی سیاسی نرسیده است اما با مفهوم‌سازی در آثار هنری خود به مرحله‌ای رسیده است که باید تولد آن را به عنوان جریانی مستقل تبریک گفت.

سال گذشته از همین جریان اجتماعی/فرهنگی «دیدن این فیلم جرم است» ساخته شد که البته اکران عمومی آن به تازگی آغاز شده است. فیلمی که بیشتر طرح بحران بود تا راه برون‌رفت از بحرانی که جامعه‌ی ایران را فرا گرفته است. به همین علت فیلم به شدت آنارشیستی به نظر می‌رسید و با آمیختن انگیزه شخصی و انگیزه‌ی اجتماعی در برخورد با زورگویی‌های سیاسی به بیراه می‌رفت. «دیدن این فیلم جرم است» می‌خواست «آژانس شیشه‌ای» نسل خویش باشد اما سایه‌ی «قیصر» بر آن سبب شد فارغ از ضعف‌های هنری، موضع اجتماعی فیلم تضعیف شود؛ به‌خصوص که با دلالت‌های سیاسی جناحی معنای نهایی فیلم قربانی رقابت‌های سیاسی بزرگان شد.

«مصلحت» (که به نظر تداوم و تعالی همان جریان اجتماعی – فرهنگی است) از این ضعف‌ها فاصله می‌گیرد و بدون ارزیابی هنی (که در صلاحیت نویسنده این یادداشت نیست) در موضعی قرار می‌گیرد که فراتر از جناح‌های سیاسی موجود است:

داستان ملتهب فیلم در نهایت در ستایش «عدالت» است و عدالت را نه در توزیع ثروت یا برخورد سیاسی با فساد که در «قضاوت» می‌جوید. در جامعه ما به خصوص در نیم قرن گذشته مفهوم حقیقی عدالت به عنوان «انصاف» سخت فراموش شده است. با تفاسیر اقتصادی و اجتماعی از عدالت معنای فلسفی و تاریخی عدالت که همان «وضع شیء در جای خویش» است فراموش شده و  تفاسیر جدید به خصوص مارکسیستی از عدالت بر جامعه حاکم شده است که در آن نوعی از «جود» [بخشش] بر جای عدالت قرار گرفته است که عدالت را در توزیع ثروت می‌داند نه در حاکمیت قانون اما ما به عنوان شیعه که نه فقط پیرو مذهب امامیه که پیرو مذهب عدلیه هم هستیم فراموش کرده‌ایم که امام اول شیعیان گفته است که عدل از «جود» برتر است چون عدل هر چیز را در جای خود قرار می‌دهد و «جود» آنها را از جای خود خارج می‌کند.

بدین معناست که عدالت در اندیشه‌ی اسلامی و ایرانی از دادگری در ایرانشهر باستان تا عدالت در ایران اسلامی معنایی حقوقی و قضایی می‌یابد و مجتهدان شیعه نیز در عصر غیبت عدالت را نه فقط در قوه مجریه که بیشتر در قوه قضائیه و دقیق‌تر بگوییم قوه عدلیه می‌جستند و حتی نهضت مشروطیت را بیش از آنکه انقلابی سیاسی برای به دست گرفتن دولت بدانند نهضتی اجتماعی برای تاسیس عدالتخانه می‌دانستند.

این تلقی ملی، دینی و فلسفی از عدالت دقیقا برخلاف تلقی روشنفکری از عدالت است که با حصر عدالت در تقسیم ثروت آن را در تقابل با آزادی قرار می‌دهد. عدالت به این معنا، نه در عرض آزادی که در طول آن قرار می‌گیرد. عدالت در اینجا عین آزادی است نه به معنای برابری یا مساوات اقتصادی که برابری واقعی در برابر قانون معنا می‌یابد نه در طبیعت یا جامعه...

«مصلحت» فیلمی درباره‌ی عدالت است و قضاوت. موضع حزب‌اللهی فیلم به علت موقعیت تاریخی داستان و نیز دانش پیشینی ما از عقاید تهیه‌کنندگان فیلم روشن است. قضاوت جوان انقلابی که زیر دست قصات سنتی روحانی کار می‌کنند و گمان می‌کنند برای عدالت قضاوت می‌کنند. به خصوص آن که قاضی بالادست فردی باتقوا و ضدفساد است که به هیچ آقازاده‌ای رحم نمی‌کند. موضوع قضاوت هم روشن به نظر می‌رسد: نزاع خیابانی میان حزب‌اللهی‌ترین نیروهای جامعه با معارض‌ترین نیروهای حاکمیت که به مرگ ظاهرا غیرمنتظره جوانی سکولار با گرایش مارکسیستی از خانواده‌ای شاید سلطنت‌طلب منجر می‌شود.

داستان ظاهرا سرراست است اما پیچیدگی ماجرا از فهم نادرست مفهوم مصلحت شروع می‌شود: قاتل فرزندِ همان شیخ عادل و با تقوا و ضدفساد است که از سر غیرت انقلابی دست به قتل زده است اما شرایط سیاسی به گونه‌ای نیست که بتوان او را به تیغ عدالت سپرد: رئیس‌جمهوری لیبرال حاکم است که با رئیس قوه قضائیه‌ی انقلابی در رقابت سیاسی است و منتظر فرصتی است که او را به دوری از عدالت متهم کند. پس می‌توان جوان نگهبان و کمیته‌چی ساده‌ای را قربانی کرد تا مصلحت بزرگتر از دست نرود: حفظ نظام سیاسی و حداقل جریان انقلابی که هسته‌ی اصلی حکومت انقلابی است.

قضاوت اصلی از همین جا شروع می‌شود: قاضی جوان که شتابزده حکم جوان نگهبان را صادر کرده است به درکی تلخ از واقعیت ماجرا می‌رسد. اما هر گام که به پیش بر می‌دارد با موانع بزرگتری برای اجرای عدالت مواجه می‌شود. تا جایی که به تدریج قربانی یک جریان مافیایی انقلابی می‌شود که برای مصلحت به جنایت دست می‌زنند و پرونده‌سازی می‌کنند و تهدید و ارعاب پیشه می‌کنند.

سکانس طلایی فیلم در تلاش برخی ضابطین قضایی برای تحمیل فهم خود از مصلحت بر عدالت است. به همان اندازه که قاضی جوان سعی می‌کند درباره‌ی خانواده مقتول قضاوت نکند ضابط قضایی بدون آنکه صلاحیت یا اهلیت داشته باشد قضاوت می‌کند. او آشکارا سخنگوی عقده‌های فروخفته دوران انقلاب است که عدالت را نه در برابری در برابر قانون که در تفسیری مارکسیستی از عدالت می‌داند. از نظر او همان‌گونه که قبل از انقلاب برخی در برابر قانون «برابرتر» بودند اکنون نیز عدالت در تداوم همین جمله‌ی تاریخی جورج ارول در قلعه حیوانات است با این تفاوت که مصادیق آن عوض شده‌اند و حاکمان دیروز به محکومان امروز و محکومان دیروز به حاکمان امروز بدل می‌شود. از نظر این مامور عدالت نه انصاف اخلاقی و حقوقی و قضایی که نوعی جابه‌جایی قدرت است و انقلاب نه قیام برای عدالت که مبارزه برای کسب قدرت است.

جدال میان این دو طرز تفکر، «مصلحت» را به فیلمی جذاب بدل می‌کند و داستان البته با احتیاطی که لازمه‌ی رعایت قواعد بازی در این روزگار است پایان می‌یابد. موضع ضدنظم موجود در فیلم «مصلحت» و حتی در نقد نهاد روحانیت به آرامی مدیریت می‌شود تا به سرنوشت «دیدن این فیلم جرم است» مبتلا نشود و از آنارشیسم رهایی یابد. دوربین ظاهرا در کنار قاضی جوان است و قضاوتی تند درباره قاضیان پیر دارد اما درباره‌ی خانواده مقتول انصاف را رعایت می‌کند و قضاوت نمی‌کند. لحظه نهایی فیلم اما اوج داستان است: اینکه حکومتی انقلابی و دینی (که البته به درستی در این فیلم عاری از تظاهرات ریاکارانه است) چگونه می‌تواند مخالفان خود را هم جلب و جذب کند.

فیلم لغزشگاه گذار از نهضت به نظام را به خوبی طی می‌کند. لغزشگاهی که به صورت نمادین در یک کاشی شکسته در خانه‌ی قاضی کهنه‌کار نشان داده می‌شود. این گذار، محافظه‌کارانه و سازشکارانه نیست. می‌توان با عدالت همواره نهضت را زنده نگه داشت. تفسیر فیلم مصلحت به تقابل انقلاب و عدالت البته تفسیر دقیقی نیست چراکه انقلاب فرم است و عدالت محتوا. انقلابی که ضدعدالت باشد انقلاب نیست، ارتجاع است. برخلاف تفاسیر مارکسیستی در اندیشه دینی انقلاب هدف نیست، ابزار است. ابزار اقامه عدالت و نه به دست آوردن قدرت، اما طرح این تقابل می‌تواند سبب شود که ما به همین مفهوم (تقدم عدالت بر انقلاب) آگاهی پیدا کنیم و با انقلابی گری مدام به بیراهه نرویم و فکر نکنیم انقلاب هدف است. این بلایی است که بر سر همه واژه‌ها از جمله انقلاب و مصلحت می‌آید. فیلم حتی تقبیح مفهوم مصلحت هم نیست جایی که بزرگترین مصلحت را عدالت می‌داند.

«مصلحت» در روزگاری که عدالت را فقط در مبارزه با آقازاده‌های مفسد اقتصادی خلاصه می‌کند فیلمی ارزشمند و تاریخ‌ساز است. تاکنون مرسوم بووده است که اپوزیسیون جمهوی اسلامی راوی بی‌عدالتی‌های سیاسی باشد اما اکنون این فرزندان جمهوری اسلامی هستند که از عدالت سیاسی سخن می‌گویند. اصول‌گراترین فرزندان جمهوری اسلامی که حتی نسبتی با اصلاح‌طلبی هم ندارند. زمانی سیدمحمد خاتمی در صدر دوم خرداد آزادی را دفاع از حقوق مخالفان اعلام کرده بود. سخنی که یادآور جمله‌ی تاریخی ولتر بود: «من با عقیده تو مخالفم اما حاضرم جانم را بدهم تا تو آزادانه سخن خود را بگویی». این سخن اکنون از زبان جوان‌ترین منتقدان سیدمحمد خاتمی و به بیان دیگر اصلاح‌طلبان بیان می‌شود. مهم نیست مثلا در انتخابات سال 1400 اصلاح‌طلبان یا اصول‌گرایان پیروز شوند. شاید برخی آثاری از این دست را مقدمه‌ای برای پیروزی فلان نامزد اصولگرا قلمداد کنند اما اگر آنچه فیلم به تصویر می‌کشد از عمق ذهن سازندگان آن گذر کرده باشد (که به نظر می‌رسد چنین باشد) باید از آن استقبال کرد. اداره‌ی دولت‌ها در عمل تفاوت چندانی با هم ندارد. همه باید تورم و گرانی را مهار کنند و آب و برق و گاز را به مردم برسانند. دوستان ایران را در جهان بیشتر کنند و در برابر دشمنان استوار باشند. از تولید آثار فرهنگی و هنری و فکری حمایت کنند و قدرت را پس از یک دوره‌ی زمانی به دیگران واگذار کنند. دولت‌ها می‌آیند و می‌روند آنچه بر جای می‌ماند عدالت است. عدالت در این معنا عالی‌ترین فضیلت و «فضیلت مادر» است. اگر قوه قضائیه عادل باشد قوه مجریه نمی‌تواند ظلم کند. اگر قوه قضائیه فاسد نباشد قوه مجریه نمی‌تواند فساد کند. اگر قوه قضائیه عاقل باشد حتی قوه مقننه نمی‌تواند به نام حقوق عامه، حقوق فردی را نقض کند. فرد در کانون هر عدالتی قرار دارد. حتی اگر آن فرد مارکسیستی طرفدار ارنستو چه‌گوارا از خانواده‌ای برخاسته از کارگزاران دیکتاتوری پهلوی باشد.

در عبور از دوگانه‌های «راست و چپ»، «اصول‌گرا و اصلاح‌طلب» و حتی «انقلابی و سازشکار» بدون آنکه راست‌ها چپ شوند و اصلاح‌طلبان، اصولگرا و سازشکاران، انقلابی، باید با حفظ هویت سیاسی و اجتماعی خود و تداوم آن به صورت احزاب سیاسی یا گفتمان‌های فلسفی، راه مصالحه‌ای میان بدنه‌ی جوان اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان گشود. به جای درجا زدن در گذشته باید برای آینده به تفاهم و مصالحه‌ای ملی رسید و «عدالت» بهترین موقف این تفاهم اخلاقی است. احتمالا اصول‌گرایان محافظه‌کار از «مصلحت» خشمگین می‌شوند و اصلاح‌طلبان رادیکال در آن به شک نگاه می‌کنند. اما اصلاح‌طلبان جوان باید مانند اصولگرایان جوان به بازیابی اندیشه سیاسی خود دست بزنند و همان‌گونه که اصول‌گرایان جوان با احیای اصول خویش به عدالت بازگشته‌اند اصلاح‌طلبان جوان هم اندکی از سیاست روزمره فاصله بگیرند و به ریشه‌های خویش بازگردند. ایران روزی به آزادی و عدالت نزدیک‌تر خواهد شد که پرچم و آزادی‌ها از دست اصلاح‌طلبان به دست اصول‌گرایان سپرده شود و پرچم ارزش‌ها از دست اصول‌گرایان به دست اصلاح‌طلبان داده شود و هیچ ارزشی و هیچ حقی برتر از عدالت نیست: عدالت نه به معنای توزیع ثروت یا قدرت که به معنای برابری در برابر قانون و تطبیق قانون بر حقوق و تناسب میان حقوق و تکالیف انسان‌ها در برابر هم. مهم نیست که هر کدام از ما چگونه فکر می‌کنیم، مهم این است که با هم عادلانه برخورد کنیم. مهم نیست قاضی اصلاح‌طلب یا اصولگرا باشد یا متهم اصولگرا یا اصلاح‌طلب باشد.  مهم این است که عدالت حاکم شود که این بزرگترین فضیلت و مصلحت است.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی