محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
ماجرای احیاء برجام وارد مراحل حساسی شده است. بعد از رهنمودهای چند روز پیش رهبری درباره سیاست هستهای ایران و ضرورت رفع قطعی تحریمها از سوی امریکا و همزمان تاکید تازه بایدن رئیسجمهور امریکا مبنی بر اینکه ابتدا ایران باید غنی سازی اورانیوم را متوقف کند تا پس از آن امریکا به برجام بازگشته و تحریمها را متوقف کند چشمانداز مبهمی از سرانجام این کشمکشها درباره برجام پیش روی ما گذاشته است. شاید دراینباره بیان نکاتی خالی از لطف نباشد.
1 نکته نخست اینکه پیش از پرداختن به هر بحثی باید تاکید کرد امر دیپلماسی و پیگیری منافع ملی در سطح مناسبات جهانی باید از تاثیر پذیری عوامفریبی به دور و از پوپولیسم فاصله جدی داشته باشد. اگر مناسبات سیاسی میان کشورها اسیر گفت و گوهای متعارف بیپایه جامعه شود آثار و تبعاتی به جای میگذارد که شاید اصلاح آن در مقاطع بعدی سخت و حتی غیرممکن باشد. مسئله هستهای هم ازجمله اهم موضوعات یک دهه اخیر کشور است که قطعا نباید تحت تاثیر فضای روانی وتندروی وموضعگیری رادیکالها قرار گیرد. زیرا کشور از این ناحیه آسیب خواهد دید. رفتارهای دیپلماتیک باید حرفهای باشد.
از این جهت تجربهای که درساماندهی موضوع هستهای در دولت آقای روحانی حول محور آقای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه شکل گرفت تجربه موفقی است؛ به خصوص که وی در حوزه مسائل چندجانبه شخصا واجد صلاحیتها و تجارب کافی است و مقاطعی از زندگی سیاسی خود را در سازمان ملل گذرانده و موفقیتهای جدی داشته است. از این جهت ایران در 7 سال گذشته از این اقبال برخوردار بود که حرفه ایترین دیپلماتها در راس راهبری وکارگزاری دیپلماتیک هستهای قرار داشتند. هرچند این موضوع درعصر ریاست جمهوری ترامپ با چالشهایی همراه شد و نتوانست آنطور که باید ثمرات خود را نشان دهد.
2 نکته دوم این که کشورها معمولا در تعقیب منافع و مصالح ملی خود در قبال کشورهایی که با آنها در تعارض اند واجد دو حیثیت از حیث اعلام موضع هستند: برخی از مواضع جنبه اعلامی داشته و بیشتر با هدف بسیج افکار عمومی در جهان و بیان مظلومیت ابراز میشود و به همین دلیل در بیان آنها بیشتر بر مفاهیمی که دلالت بر واقع گرایی و منافع حقیقی کشور دارد تاکید میشود. اما دسته دیگر از مواضع از سنخ واقعی و عملگرایانهاند و کمتر به صورت علنی ابراز میشوند. به این معنا که چون امر سیاسی باید بر زمین واقعیت شکل بگیرد و نباید درباره آن دست به خیالپردازی زد این دسته از مواضع به شکلی ابراز میشوند که در زمان مقرر مناسبترین جهت گیری به نفع مصالح ملی را به دست دهد. لذا از این حیث مواضع اعلامی یک کشور میتواند در بازتاب افکار عمومی با مواضع واقعی متفاوت باشد. اگر مباحث دیپلماتیک به عرصه افکار عمومی برود و بخواهد روی آن فضاسازی روانی رادیکالیستی صورت گیرد در واقع تلاش میشود مواضع اعلامی و واقعی بر هم انطباق صوری یابد که حتما به ضرر کشور خواهد بود. در چنین وضعیتی در عمل دست مسئولان کشور برای ذهن رقیب کاملا شناخته میشود. بنابراین لازم است نوعی ازهوشمندی سیاسی در عرصه مناسبات جهانی را انتخاب کرد که اجازه ندهد رقیب از تدابیر و تدارک نهایی سردربیاورد.
3 نکته سوم این است که آنچه ما به دنبال آن هستیم منافع حداکثری در مناقشه هستهای است اما چطور و به چه قیمت باید به آن دست یافت؟ در این رابطه سخنان رهبری همواره پیش روی ماست؛ از جمله پیام روشن هفته قبل ایشان که نکتهای کلیدی در آن وجود داشت؛ آن نکته این است که اصل مذاکره از ناحیه رهبری پذیرفته شده است. به این معنا که در ادامه سیاستهای پیشین قائل به این هستند که باید مسائل کشور در عرصه بینالملل از طریق مذاکره و مفاهمه و توافق حل شود.
اگرچه در دوره ترامپ مشکلات عدیدهای بر سر راه قرار گرفت و برخی از تندروها در کشورتصویری را به نمایش گذاشتند که رهبری با هرگونه مذاکره مخالف است درحالیکه روشن بود و معلوم شد که این تصویرتندروها واقعیت ندارد. رهبری به صراحت در سخنرانی خود تاکید کردند اصل مذاکره برای ایران پذیرفته شده است. البته شرطی را مطرح کردند که با عقل سیاسی کاملاانطباق دارد. ایشان به درستی اشاره کردند ایران مسیر گفت وگوها را پیش برده و به نقطه توافق رسانده و برنامه هستهای کشور تحت عنوان برنامه جامع هستهای مورد توافق امریکا و اروپا قرار گرفته و دربرابر، طرف قرارداد هم ملزم به رعایت تعهداتی شده است. اما حالا یک طرف ماجرا یعنی امریکا از این عرصه تخلف کرد. داوری وافکارعمومی جهانی هم قبول دارد که اولین کشوری که این عرصه را خالی کرد و برخلاف عهد پیشین خود عمل کرد آمریکاییها بودند. آنها رسما اعلام کردند از برجام خارج میشویم و سیاستهای تحریمیشان را تقویت کردند. در مقابل، ایران از خود صبوری نشان داد، صبراستراتژیک. و تذکرات جهانی خود را به گوش همه رساند که این ایران نیست که از برجام فاصله میگیرد البته با آرامش وهشدارهای پیدرپی آنهم بعد از یک سال مقاومت اعلام کرد که گام به گام تعهدات برجامی خود را کاهش میدهد. در این مسیر جدیترین اقدام ایران برای خروج از برجام اجرای غنی سازی اورانیوم با غنای 20 درصد بود. اگر امریکا و اروپاییها ذیل سرفصلهای متعددی از برجام خارج شدند ایران هم بعد از چندین بار تذکر و اعلام مظلومیت خود در جهان در مقطعی تصمیم گرفت اقدام مقابلهجویانه انجام داده و موضوع غنیسازی را در دستور کار خود قرار دهد و مجلس هم در این رابطه الزامات حقوقی را برای دولت تعیین کرد.
اگر سخن رهبری درست فهمیده شود که مذاکره اصل است حال این سوال مطرح میشود، برای از سرگیری این مذاکره طرفین متخاصم از کدام نقطه باید شروع کنند. منطق سیاسی در جهان حکم میکند، طرفی باید آغاز کند که خروج از برجام را او آغاز کرده است. از این حیث امریکا به عنوان کشوری که از برجام خارج شده باید اولین گام را بردارد و اگر حسن نیت آنها برای جمهوری اسلامی اثبات شد این هم پذیرفته شده خواهد بود که ایران غنی سازی خود را متوقف کند و به نقطه توافق پیشین برگردد. این منطقیترین رفتاری است که میتواند موضوع را از بن بست خارج کرده ومعضل سی ساله را برای همیشه حل کند. همکاری ایران در این زمینه قطعی و پذیرفته شده است. بایدن هم برای اینکه تصویر به نمایش گذاشته از دولت خود در دوره تبلیغات ریاست جمهوری را به منصه ظهور برساند باید اولین گام را برای بازگشت به برجام بردارد. اولین گام امریکا رفع تحریمها است. آنچه از دولت امریکا توقع میرود این است که دست کم دولت بایدن موضع جهانی و بینالمللی خود در بحث تحریمهای نفتی و منع مبادلات مالی ایران را متوقف یا تعلیق کند. در چنین وضعیتی میتوان در عرصه بین المللی صادقانه به ریل اولیه مذاکره برگشت و موضوع برجام را نزد افکار عمومی جهان و سازمانهای بینالمللی و نهادهای قانونگذاری کشورهای طرف برجام نهایی کرد.
4 نکته چهارم جدیدترین موضع جو بایدن رئیسجمهور آمریکاست. به نظر میرسد این موضع از نوع مواضع اعلامی است و نه واقعی. به نظر میرسد وی در شرایط فعلی برای اقناع افکار عمومی امریکا و لابیهای صهیونیستی ناگزیر به بیان چنین سخنانی بوده است. اما قطعا این سخنان پذیرفته شده نیست. چون در دنیا روشن است که 3 درصد از سوی ایران دو / غنیسازی بالای 5 سال بعد از برقراری تحریمها و اثرات سخت آن در اقتصاد و زندگی و معیشت مردم ایران آغاز شد.
با وجود همه فشارهای بنیان برانداز، دولت و ملت ایران صبر استراتژیک داشتند. حالا این پذیرفته شده نیست که بایدن انتظار داشته باشد بدون آنکه دست از تحریمها بردارد ایران دوباره به نقطه نخستین قرارداد برگردد. چرا که در این فرض حتما امریکاییها انتظارات فراتر از برجام خواهند داشت. بنابراین این موضع رهبری، موضعی قاطع و تعیینکننده است و باور دارم اگر در این موضع مقاومت نشان دهیم و در کنار آن دیپلماسی کاملا هوشمندانهای (که از ناحیه وزارت خارجه و دولت انتظار داریم) را فعال کنیم به مقدار قابل اعتنایی میتوان از بن بست خارج شویم. تصور میکنم در ادامه این مسیر امریکا از برخی تحریمهای خود به ویژه در حوزه نفتی و تبادلات مالی ایران با دنیا عقب نشینی خواهد کرد. البته لازمه این اتفاق آن است که هم فشارهای روانی رادیکالیستی داخلی را کنترل کنیم و هم دیپلماسی دولت را از سوی آقای ظریف و وزارت خارجه فعال کنیم. در این صورت به نظر میآید میتوان از این توقف دوجانبه و رودررو عبور کرد.
5 نکته آخر اینکه آیا عبور از این نقطه به سرعت و تا پیش از پایان عمر دولت فرا خواهد رسید و میتوان انتظار داشت اثر مطلوب آن را بر انتخابات 1400 دید؟ در پاسخ باید گفت، مسئله هستهای اساسا موضوعی فراتر از دولتها بوده است. این روند از دولت آقای خاتمی شروع شد و در دولت آقای احمدینژاد ادامه پیدا کرد و حالا دولت آقای روحانی هم با آن درگیر است و طبیعی است که دولت بعد هم با آن دست به گریبان خواهد بود. اینکه توقع داشته باشیم بدعهدیهای چهارساله دولت ترامپ را در عرض 4 ماه پییش رو جبران کرده و به نقطه آغاز برگردانیم توقعی واقع بینانه نیست. فکر میکنم باید ذهنمان را از تاثیر فوری بازگشت به برجام و تاثیر آن بر دولت آینده و انتخابات خالی کنیم. از آنجا که موضوع هستهای ملی است، نباید گروههای سیاسی دل به آن ببندند. هم اصلاحطلبان این تصور غلط را نداشته باشند که ظرف 4 ماه ما به نقطه آغاز توافق بازگشته تا اثرات مثبت آن بتواند به نفع انها جهت پیدا کرده و رای دوره بعدی را افزایش دهد و هم اصولگرایان نباید با این تصور که اگر مناقشه با امریکاییها تا پایان این دولت تداوم پیدا کند، دولت بعد به نفع آنها رقم خواهد خورد، انها نباید سیاست افراطی را در این رابطه دنبال کنند. چرا که هردوی این نگاهها خلاف منافع ملی است. من به عنوان فعال سیاسی هم از دوستان اصلاحطلب خود و هم از رقبای اصولگرایی که دوست دارند این مناقشه تا پایان دولت ادامه پیدا کند خواهش میکنم از این نگا ه ضدملی فاصله بگیرند. این دولت به هر میزان بتواند قطار برجام را به ریل اصلی برگرداند به نفع مردم خواهد بود.
هرچه قدر بتوان زودتر به نتیجه رسید، برای منافع ملی بهتر خواهد بود؛ ولو اینکه اصلاحطلبان هم بتوانند بهرهای از آن ببرند، کسی نباید مانع آن شود. هرچند معتقدم در صورت توفیق دولت در بازگرداندن امریکا به برجام، بهره خاصی فراتر از ظرفیت اجتماعی اصلاحطلبان برایشان به دست نخواهد آمد. لذا این روند هرچه زودتر بتواند به نقطه اصلی خود بازگردد و منافع ملی را استیفا کند به نفع کشور و مردم ایران خواهد بود. نباید منافع ملی را قربانی منافع جناحی خود کنیم.
منبع: روزنامه سازندگی