سید حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران
مجموعه حوادثی که پس از سال۸۸ رخ داد بدون دلیل و بدون ضرورت و بر خلاف مصلحت کشور و اصلاحطلبان بود و ارتباط بین رهبری و آقای خاتمی نیز قطع شد. هیچگاه چنین شکافهایی به نفع کشور نخواهد بود. آقای هاشمی الگوی بسیار خوبی است، ایشان با اینکه منتقد رهبری بودند هیچگاه ارتباط خود با ایشان یا دیگر مسئولان را به جز با آقای احمدینژاد قطع نکردند. این درست است که آقای خاتمی انتقادهایی نسبت به سیاستهای مختلف در پیش گرفته شده داشته باشد. رهبری نیز از آقای خاتمی و کسانی که در سال ۸۸ موضعگیریهایی داشتند یا رفتار آنها با رفتار رسمی نظام هماهنگ نبوده، گلایههایی دارند. اما همه این گلایهها و اختلاف نظرها نباید مانع از برقراری ارتباط شود. در این برقراری ارتباط میتوان برخی از مشکلات مردم را حلوفصل کرده و به ثبات نظام سیاسی کمک کرد. فارغ از محتوای نامه و قضاوتهای مختلفی که درباره آن شده من حتی معتقد هستم که در مکاتبه و مراوده با حاکمیت تاخیر نیز داشتهایم.
واکنشهای شدید از هر دو سو نیز نشاندهنده سازنده بودن این نامهنگاری است. دوستان در جناح راست گمان میکنند که در سالهای گذشته در یک امر موفق بودهاند و آن نیز این بوده که بگویند رهبری اساسا به ما تعلق دارد. وقتی ببینند که جناح اصلاحطلب نیز با رهبری گفتوگو و مکاتبه میکنند مانند کودکی میشوند که میخواهند پدر تنها به آنها تعلق داشته باشد و تصور میکنند اگر اصلاحطلبان هم باشند از سهم آنها کم میشود. طبیعی است که آنها بیش از آنکه به مافع ملی فکر کنند، جناحی فکر میکنند. هرچه دامنه ارتباطات با رهبری انقلاب گستردهتر شود این نشانه قدرت و شوکت رهبری است. تکلیف اپوزیسیون نیز مشخص است. آنها مایل نیستند که مسائل داخلی ایران حلوفصل شود. آنها میخواهند نظام اسلامی فروبپاشد وکشورهای خارجی مداخله کنند. نان آنها در این است که نیرویی از خارج جمهوری اسلامی را نابود کند و آنها بتوانند اینگونه در ایران دولت تشکیل بدهند. اپوزیسیون خیال خام میپروراند. نه جمهوری اسلامی ساقطشدنی است و نه اختلافات در درون جناحهای سیاسی کشور به نقطهای میرسد که کسی اجازه دهد خارجیها بخواهند در مسائل ایران مداخله کنند. اپوزیسیون جریان پرهیاهو و کممایهای است که در حال حاضر چون نارضایتی در میان مردم به دلیل تحریمها و فشارهای خارجی و ناکارآمدی افزایش پیدا کرده، روی این نارضایتی حساب باز کردهاند. باید مدیران لایق بر سر کار بیایند، ارتباطات بینالمللی را بهبود ببخشیم و به نارضایتی مردم بپردازیم و حل و فصلش کنیم. اگر اپوزیسیون تصور کرده است که این نارضایتی نارضایتی پایداری خواهد بود و آنها میتوانند از این نارضایتی استفاده کنند و ماهی خود را از اب گلآلود بگیرند در اشتباه هستند.
اینکه آقای خاتمی نتوانسته است بین گفتوگو با جامعه و حاکمیت توازن برقرار کند به نظر من خیالبافی است. هیچکس به اندازه آقای خاتمی با جامعه مدنی ارتباط برقرار نکرده است. آقای خاتمی در چند انتخابات پیاپی یعنی در انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ با پیامهای خود مردم را بسیج کرده است. کدام شخصیت سیاسی، فرهنگی، دانشگاهی و... بوده که توانسته باشد به اندازه آقای خاتمی با جامعه و افکار عمومی ارتباط برقرار کند و بر آن اثر بگذارد؟ اگر به اقدامات آقای خاتمی تا کنون نقدی هم وارد باشد این است که در بخش رایزنی با نهادهای حکومتی و رهبری ایشان ضعیفتر عمل کردهاند چون تا کنون بیشتر متوجه اثرگذاری بر مردم و جامعه مدنی بودهاند.
در ابتدا باید ببینیم هدف فرد چیست؟ اگر هدف میهندوستانه است سیاستمداران ما باید اول روابط خود را با مردم گسترده کنند و هم باید بتوانند با نهادهای بالادستی و حکومتی ارتباط برقرار کنند. بالاخره وقتی میخواهید در نظامی ماننند جمهوری اسلامی فعالیت سیاسی داشته باشید، این نظام طبق قانون اساسی دارای نهاد ولایت فقیه است که سیاستهای اصلی نظام را تعیین میکند. فرماندهی کل قوا را در اختیار دارد، اعضای شورای نگهبان، رئيس قوه قضاییه، صدا و سیما و... را تعیین میکند. کدام فرد سیاسی که میخواهد در این نظام سیاسی فعالیت کند میتواند بگوید تنها پایگاه مردمی و جامعه برای من قابل توجه است و نهادهای حاکمیتی از اهمیت برخوردار نیستند. اگر هدف حل وفصل مسائل ایران، افزایش بهرهوری نظام مدیریتی، کاهش مشکلات اقتصادی، توسعه سیاسی و فرهنگی و...است ما نباید فکر کنیم که نهادهای حکومتی را میتوان نادیده گرفت. مردم و نهادهای حاکمیتی دو روی سکه ملت ایران هستند. نمیشود سیاستمدار بگوید من تنها به سراغ نهادهای مدنی و...میروم. این حرفها سخنان روشنفکرانه بسیار زیبا و غیر عملی است.
از سویی باید متوجه باشیم که انتخابات در ایران همواره دارای اهمیت است. ما میبینیم که مثلا آقای ایکس که خیال خام میپروراند که رئیس جمهور شود شروع به گفت و گو با رهبری و افزایش ارتباط میکند که این یعنی فرصتطلبی و عمل بر اساس منافع شخصی. اما در یک موقعیت فردی در جایگاه رهبری یک جناح سیاسی نسبت به آینده ایران حساس است. وقتی هر هشت سال یکبار در ایران رئیس جمهور تعیین میشود، انتخابات در تمام شاخصهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و...اثر میگذارد. آقای خاتمی حتما باید در آستانه انتخابات این اقدام را انجام میداد. ما تجربه سال ۷۶ و ۸۴ را داریم. در سال ۷۶ چه نشاط سیاسی ایجاد شد؟ وقتی سال ۸۴ کشور به دست معجزه هزاره سوم افتاد کشور و مردم لطمه نخوردند؟ یا در سال ۹۲ چگونه با ۵۰.۵ درصد آقای روحانی پیروز شد و منجر به یک سند بینالمللی مانند برجام شد. حالا که امید به بازسازی برجام است و همه دنیا جمع شدهاند تا اشتباهات ترامپ را جبران کنند، میبینند که برجام چه کار مهم و پیچیدهای بود که در دولت آقای روحانی انجام شد. حتما انتخابات ریاست جمهوری دارای اهمیت درجه یک برای مردم و کشور است. مگر شخصیتی مانند آقای خاتمی میتواند نسبت به مساله سرنوشتسازی مانند انتخابات بیتفاوت باشد. حتما انتخابات آنقدر اهمیت داشته که آقای خاتمی تشویق شده که این کار را انجام دهد.
منبع: هفته نامه صدا