محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
آیا ظریف باید کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم باشد؟ پاسخ من به این سوال در یک کلام مثبت است. اما برای آن دلایل متعددی هم دارم که در ادامه و بعد از یک مقدمه بیان خواهم کرد.
انتخابات ریاستجمهوری انتخابات بسیار مهمی است و برخلاف برخی تبلیغات منفی که در گذشته از سوی رادیکالهای جریان دوم خرداد انجام شده و بر این نکته تاکید میشد که ریاستجمهوری یک تدارکاتچی بیش نیست، اتفاقا معتقدم ریاستجمهوری جایگاه بسیار مهم و تاثیرگذار و با اختیارات کافی است. اما متاسفانه طرح این نوع توهمات حضور مردم در انتخابات را تضعیف کرده و مردم را از مشارکت در انتخابات بازمیدارد.
نکته دیگر اینکه از آنجا که انتخابات ریاستجمهوری سراسری است لذا سنخ مشارکت و سنخ انتخاب افراد متفاوت از انتخابات پارلمانی است که به شکلی متکثر و با حضور بومیهای هر حوزه انتخابیه برگزار میشود و عموما افراد به سمت انتخاب کاندیدایی میروند که در مقام تامین مطالبات منطقهای آنان برآید. در حالی که انتخابات ریاستجمهوری یک امر ملی و مهم است که افراد معدودی در یک حوزه انتخابیه بزرگ به نام ایران توسط مردم انتخاب میشوند و بنابراین میزان مشارکت در آن همواره بیش از 60 درصد بوده است. لذا باید متوجه اهمیت انتخابات ریاستجمهوری بوده و با مسئولیت تام و تمام درباره آن اظهارنظر کنیم، چرا که به دلیل برخی مشکلاتی که دولت در دور دوم خود پیدا کرده که عمده آنها هم خارج از توان و اراده دولت و ناشی اقدامات ترامپ بوده است بر نوعی بیتفاوتی و احتمال عدم مشارکت از سوی نخبگان جامعه دامن زده میشود.
وقتی بر اهمیت انتخابات ریاستجمهوری تاکید میکنیم بنابراین باید در انتخاب نامزد مورد نظر خودمان هم حساسیت کافی داشته باشیم. چه کسی را باید نامزد کنیم که بتواند در عرصه رقابتها رایآور بوده، پیروز شود و بتواند کشور را به خوبی اداره کند؟ به اعتقاد من این شخص مورد انتظار باید کسی باشد که به معنای واقعی کلمه رجل سیاسی و مدیر و مدبر بوده و سابقه روشن و شفافی در مراتب مختلف اجرایی و مدیریتی عالی کشور از خود برجا گذاشته و مواضع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی او نیز پیش چشم همگان باشد. وقتی چنین معیاری در نظر داشته باشیم همه نامزدهای خودخواندهای که این روزها مشغول ترویج شخصی خود هستند کنار میروند. ما اصلاحطلبان و همینطور رقبای ما در جبهه اصولگرایی به جای اینکه ذهنها را معطوف به چنین چهرههایی کنیم باید تمرکز خود را متوجه کسانی کنیم که اتفاقا با وجود شایستگیها از اعلام کاندیداتوری امتناع میورزند. در واقع چهرههای مورد انتظار برای پذیرفتن مسئولین ریاستجمهوری کسانی هستند که از کاندیداتوری فرار میکنند و از پذیرش مسئولیت دچار نوعی دغدغه و دلهره و نگرانی هستند، چرا که آنها با احساس مسئولیت و تکلیف نسبت به مردم فکر میکنند باید خودشان را از نامزدی در انتخابات معاف بدارند تا مبادا نتوانند انتظارات مردم را پاسخ دهند.
این را هم از یاد نبریم که ما نمیخواهیم صرفا برنده انتخابات باشیم؛ بلکه میخواهیم برای فردای انتخابات هم فکر کنیم. بنابراین باید فردی را در معرض رای مردم بگذاریم که موفقیت او تنها به روز رایگیری محدود نباشد و پس از آن هم به طور کامل مسئولیت بپذیرد و کشور را به بهترین شکل مدیریت کند. مدیریت احسن کشور هم منوط به این است که همه قدرتهای پیرامونی که واجد نفوذ کلامی و اجرایی در سطوح غیرانتخابی هستند همراه و همگام با رئیسجمهور منتخب باشند. در راس چنین قدرتی شخص مقام معظم رهبری است که حمایت و پشتیبانی ایشان میتواند رئیسجمهور را در پیگیری منویات و وعدهها و شعارهای خود موفق کند.
بر پایه این نگاه بنده همواره بر احراز سه ویژگی در یک کاندیدا تاکید دارم: «1.اعتمادسازی با رهبری 2. اجماعسازی با نخبگان سیاسی و 3. همراه سازی پایگاه رای». یعنی کاندیدای نهایی باید واجد این ویژگیها باشد که اولا مورد اعتماد کافی رهبری باشد و رهبری نسبت به او نظر مثبتی داشته باشند؛ ولو اینکه این نظر مثبت را بیان نکرده باشند؛ چرا که نوعا در مراجعاتی که به ایشان میشود این نظر را بیان نمیکنند اما این نظر مثبت باید در حافظه تاریخی مردم و نخبگان و سویدای ذهن سیاستمداران جامعه وجود داشته و قابل تشخیص باشد که این فرد مورد نظر موافق رهبری خواهد بود یا خیر. ثانیا آن فرد باید مورد اجماع نخبگان فعال جبهه سیاسی مورد نظر باشد. و در این رابطه میان اصلاحطلبان باید مجموعه نیروهای اصلاحطلب که حول محور آقای خاتمی اجتماع سیاسی دارند نظر مساعدی درباره او داشته و بر شایستگی آن فرد اجماع صورت بگیرد. ثالثا آن فرد کسی باشد که کمترین رای منفی را میان رایدهندگان داشته و جامعه پذیرای او باشد. این سه محور کلیدیترین ملاکهایی است که میتوان در انتخاب نامزد نهایی اصلاحطلبان بر آنها تاکید کرد.
به اعتقاد من یکی از چهرههایی که واجد این ویژگیها بوده و عنوان رجل سیاسی به واقع برازنده او است و همواره تجربه مدیریتیاش در سطوح گوناگون با موفقیت همراه بوده محمدجواد ظریف است. ایشان به قدر کفایت مورد اعتماد رهبری است و بارها از زبان رهبری تعهد و مسئولیتپذیری او و موفقیتش در سنگینترین جدالهای بینالمللی مورد اشاره قرار گرفته است. به علاوه او توانمند و سالم است و صلاحیتهای مالی و اخلاقی و حرفهایاش مورد تایید همگان است. همینطور محمدجواد ظریف در صدر چهرههایی است که اکثریت قاطعی از نیروهای حزبی اصلاحطلب بر او توافق کرده و نظر مثبت دارند؛ ضمن اینکه رای منفی او نسبت به دیگر کاندیداها بسیار اندک است و جامعه نظر مثبتی به او دارد. به هر حال برجام و توفیقاتی که ایشان در دور اول ریاستجمهوری آقای روحانی به دست آورد در ذهن جامعه مخاطب همچنان زنده است و مردم گمان میکنند حضور ایشان باز هم میتواند مشکلات مختلف ما را در اداره کشور حل و فصل کند. اما در این رابطه بیان نکاتی را ضروری میدانم.
اول اینکه پیشبینی میشود در چهار سال آینده موضوع دیپلماسی و مسائل مربوط به آن در درجه اول اهمیت باشد. به این معنا که ایران باید در این فاصله مسائل خود را با جهان پیرامونی و به طور مشخص امریکا به نقطه تعیینکننده و روشنی برساند. ناگفته پیداست که اگر محمدجواد ظریف به قدرت برسد و مسئولیت را عهدهدار شود پیروزی او یک پیام مثبت به دنیای پیرامون است که ایران به دنبال تشن جزدایی و حل مسائلش با دنیا، منطقه و به خصوص با غرب است. این امر در پیشبرد منافع ملی ایران بسیار موثر خواهد بود.
نکته دیگر اینکه با توجه به مشکلات عدیده اقتصادی امروز ایران چه بسا افرادی بگویند آقای ظریف تجربه کافی در این باره ندارد. اما من معتقدم حضور محمدجواد ظریف در انتخابات 1400 شباهت بسیاری به حضور محمد خاتمی در انتخابات 76 دارد. آقای خاتمی در گفتگوهای تبلیغاتی آن زمان وقتی با این سوال مواجه شد که شما از اقتصاد چه میدانید؟ با صراحت، صداقت و شفافیت دست خود را بالا برد و گفت من از اقتصاد هیچ چیز نمیدانم؛ اما اراده مدیریتی من در ریاستجمهوری بر این خواهد بود که از میانگین نظریات متخصصین و کارشناسان ارشد اقتصادی کشور برای پیشبرد اهداف و رفع مشکلات اقتصاد و معیشت مردم استفاده کنم. به اعتقاد من از آنجا که محمدجواد ظریف هم به کار کارشناسی اعتقاد قلبی دارد میتواند به خوبی از نظرات اقتصاددانان برجسته استفاده کرده و کابینه خود را با حضور وزرای اقتصادی شناختهشده و یک معاون اول نیرومند تشکیل دهد و با چنین رویکردی ورود موثر و تعیینکننده در انتخابات داشته باشد.
این نکته را هم فراموش نکنیم که ممکن است خود محمدجواد ظریف بگوید با وجود اجماع نخبگان، نظر مثبت رهبری به او و استقبال جامعه، اما علاقهای به حضور در انتخابات ندارد. آیا در این صورت باید از ظریف عبور کرد؟ به اعتقاد من امروز نباید رای شخصی آقای ظریف ملاک باشد و به صرف اینکه بگوید من آمادگی یا تمایل به کاندیداتوری ندارم او را رها کرد. اتفاقا آقای خاتمی هم در سال 76 در چنین موضعی قرار داشت. ایشان هم در پاسخ به درخواستها برای کاندیداتوریاش میگفت سراغ شخص دیگری بروید اما چون کاندیدای جبهه اصلاحات منحصر در آقای خاتمی شده بود ما پیروز انتخابات 76 بودیم. در انتخابات پیش رو هم اگر کاندیدای تحولخواهان منحصر به آقای ظریف شود او باید از موضع شخصی خود کوتاه بیاید که به اعتقاد من کوتاه هم خواهد آمد، چرا که چنین شخصیت بارز و ارزشمندی منافع ملی را بر آسایش فردی خود ارجح میداند؛ همانطور که او نزدیک به 8 سال سختترین مشکلات و مصائب را در مسیر رسیدن به اهداف دیپلماتیک کشور تحمل کرده و همه ناسزاها را به جان خریده است.
در پایان ممکن است این ملاحظه هم از سوی عدهای مطرح شود که در صورت ورود ظریف به انتخابات، برجام و مسائل پیرامون آن دستخوش کشمکشهای انتخاباتی خواهد بود و این به زیان منافع ملی است. در پاسخ مایلم بگویم اتفاقا امروز کسانی که هیچ زحمتی برای برجام نکشیدهاند به عنوان رقبا و نامزدهای انتخاباتی هم بیشتر از محمدجواد ظریف درباره برجام حرف میزنند و هم به اصطلاح بیشتر از او نان آن را میخورند. در حالی که آقای ظریف کسی است که بیشترین زحمت را برای برجام کشیده و هیچ کسی به اندازه او واجد صلاحیت بهرهبرداری از نعمات برجام نخواهد بود. به علاوه اینکه جامعه مخاطب ایشان به خوبی موفقیت ظریف در مذاکرات برجام را در حافظه تاریخی خود دارد و او هیچ نیازی ندارد برای پیروزی در انتخابات از برجام هزینه کند. بنابراین امیدوارم محمدجواد ظریف کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری 1400 باشد.
منبع: روزنامه سازندگی