یادداشت

بازگشت آمریکا به برجام؛ تاکتیک یا استراتژی

امتیاز کاربران

ستاره فعالستاره فعالستاره فعالستاره فعالستاره فعال
 

 

محمود سعیدزاده، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی ایران

بازگشت آمریکا به برجام‌‌  می‌تواند با توجه به مولفه‌های مطرح شده‌‌ زیر یک استراتژی در سیاست خارجی آمریکا باشد:
1- مسئله هسته‌ای ایران هیچ وقت مسئله اصلی آمریکا و ایران نبوده است (این کلیدی‌ترین اصل در تحلیل رابطه بین ایران و آمریکا است) به این معنی هسته‌ای شدن ایران واجد هیچ تهدیدی برای آمریکا نیست همان‌طور که هسته‌ای شدن پاکستان در کشور نظامی‌‌ها و سپاه صحابه‌‌ها‌‌ و لشکر جهنگوی‌‌ها‌‌  باعث تهدید آمریکا نمی‌شود.همینطور ایران هم‌‌ می‌دانسته‌‌ است که با دست‌یابی به بمب هسته‌ای‌‌ در منطقه‌ای که قدرت برتر نظامی‌‌ محسوب می‌شود‌‌ و دارای عمق استراتژیک است و چندین ریز قدرت همسایه‌‌ دارد قاعدتا ساختن بمب و ایجاد رقابت هسته‌ای‌‌ در منطقه می‌تواند نقش قدرت برتر‌‌ و منطقه‌ای را با چالش‌‌ مواجه کند و این دستیابی نمی‌تواند راهبرد اصلی ایران محسوب شود‌‌ البته بحث موشک‌های بالستیک و ایجاد شهرهای موشکی در راستای بازدارندگی‌‌ یک بحث جدا است و گمان نمی‌رود‌‌ ایران برخلاف مسئله هسته‌ای به هیچ وجه حاضر باشد‌‌ بازدارندگی موشکی خود را به مذاکره بگذارد. در مجموع بنظر می‌رسد‌‌، مسئله هسته‌ای برای ایران کارتی برای‌‌ چانه زنی و افزایش قدرت ملی بوده و‌‌ همچنین برای آمریکا تنها بهانه‌ای بود که توانست با آن‌‌ جامعه جهانی را با خود بر علیه ایران همراه کند و به همین بهانه توانست چندین قطعنامه بر علیه ایران در‌‌ سازمان ملل و شورای امنیت صادر کند. که البته هر دو‌‌ کشور در این معادله تا اینجای کار موفق عمل کرده‌اند و به اهداف میان مدت خود رسیده‌اند هر چند در این معادله‌‌ ترازوی مثبت به سمت آمریکا است.

2- اگر چه ایران از لحاظ اقتصادی بشدت آسیب دیده است اما آسیب دیدن ایران از لحاظ اقتصادی معادله‌ای با حاصل جمع صفر برای آمریکا هم بوده‌‌ است و‌‌ آسیب دیدن اقتصاد‌‌ ایران هیچ آورده مثبتی در سیاست خارجی آمریکا ایجاد نکرده است، نه تهدید گروهای نیابتی کاهش یافته و نه مسئله ایران از روی میز بیضی ریبس جمهور آمریکا خارج شده است بلکه برعکس مسئله ایران را برای آمریکا کماکان بعنوان مسئله‌ای‌‌ مهم و حیاتی و حل نشده‌‌ در دستگاه خارجی‌‌ حفظ کرده است و این‌‌ در حالی است که‌‌ هیچ راه حلی برای این موضوع تاکنون‌‌ ارائه نشده است. بنابراین همان‌قدر که تغییر این شرایط برای ایران مطلوب است برای آمریکا هم ضروری بنظر می‌رسد‌‌.

3- آمریکا با مسایل بسیار جدی‌تری مواجه است بحث سیاست نسبی‌گرایی روسیه، تلاش روسیه برای دخالت در دمکراسی‌های غربی، طراحی و اجرای‌‌ حملات سایبری، تشکیک در انتخابات‌‌ها و حمایت از گروهای افراطی چپ و راست و سرمایه‌گذاری کلان و سنگین جهت حمایت از گروه‌های فاشیستی و راست افراطی در همه کشورهای غربی و بخصوص آمریکا، ناکارآمدی ناتو در جریان شرایط جنگی بین ترکیه و‌‌ روسیه، خرید سیستم‌‌ S-400 توسط ترکیه بعنوان یکی از ستون‌های ناتو‌‌ از روسیه، تجزیه اوکراین و عدم واکنش اتحادیه اروپا و ناتو و عدم توان دفاع از حاکمیت ملی اکراین و نقض منشور ملل متحد، نقض معاهده وین و معاهده بوگاتا توسط روسیه و عدم توان مجازات متناسب روسیه‌‌ و هزینه‌های سرسام‌آور تامین امنیت اروپا توسط آمریکا شرایطی را ایجاد کرده که آسیب‌پذیری هژمونی آمریکا را آشکارتر کرده است‌‌.

4- سیاست‌‌ حفظ امنیت اسرائیل، جریان آزاد نفت و جلوگیری از اشاعه سلاح‌های شیمیایی و میکروبی که می‌توان گفت از شاخصه‌های مکاتب فکری جکسونیسم و همیلتونیسم‌‌ بود رسما از دوران اوباما کنار گذاشته شد و اگر چه اوباما‌‌ نتوانست موفق شود به‌‌ سیاست جفرسونیسم برگردد اما با آمدن ترامپ‌‌  و رواج‌‌ ترامپیسم در اروپا که‌‌ بیشتر یک رویکرد رفتاری بود تا یک مکتب سیاسی یا استراتژی در سیاست خارجی زمینه برای بازگشت جکسونیسم که مکتبی با رویکردی اجتماعی به داخل است فراهم شد و بایدن میوه آن را در انتخابات برداشت کرد.‌‌ بنابراین در کنار تغییر راهبرد در سیاست خارجی آمریکا در عالم واقع هم تغییراتی اتفاق افتاده که می‌توان به‌‌ استفاده از تکنولوژی جنگ‌های بدون مرز اشاره کرد که‌‌ توسط پهبادها انجام می‌شود و‌‌ اهمیت پایگاه‌های آمریکا در‌‌ کشورهای خاورمیانه را با چالش جدی مواجه کرده است، از طرفی‌‌ چون چین یکی از کشورهای اصلی‌‌ مصرف‌کننده نفت خاورمیانه است اهمیت جریان آزاد نفت هم به اولویت دسته چندم آمریکا تبدیل شده است بنابراین ترک خاورمیانه توسط آمریکا و سپردن امنیت آن به کشورهای خاورمیانه می‌تواند از گزینه‌های جدی دولت مستقر آمریکا باشد.

5- آنچه شوروی را دچار فروپاشی کرد صرفا نظام سیاسی ناکارآمد نبود بلکه رقابت تسلیحاتی شوروی با آمریکا و هزینه‌های گزاف نظامی از عوامل جدی فروپاشی شوروی بود در حال حاضر هزینه‌های نطامی آمریکا باعث شده است تا چین با قدرت در بخش اقتصادی به پیش برود بنابراین برای رقابت با چین و حفظ جایگاه برتری آمریکا لازم است چرخش در سیاست خارجی آمریکا انجام شود و این چرخش می‌تواند در بحرانی ترین منطقه خاورمیانه هم باشد‌‌  و این می‌تواند فرصت توافق با ایران را فراهم نماید.

6- اروپای‌‌ها چندین‌‌ سال است‌‌ دچار بحران‌های هویتی شده‌اند که نمونه آن سر برآوردن احزاب راست افراطی در فرانسه، آلمان، لهستان و حتی سوئیس و جدا شدن انگلیس از اروپا و حتی این اواخر سر برآوردن نوعی داعش اروپایی است که دقیقا می‌تواند‌‌ نشانه‌های بحران هویتی در اروپا‌‌ و در واقع عقب‌نشینی از هویت جمعی مسالمت‌آمیز اروپایی‌‌ به هویت‌‌ دیگر ستیز راست‌های افراطی است باشد‌‌ که تاکنون‌‌ با روکش فریبنده‌‌ مردم خردمند یا تمدن خردمند مانع آسیب وجه بیرونی آن‌‌ شده‌اند.

7- اروپایی‌‌ها کارنامه درخشانی در تعهد به شعارهایشان ندارند و الزاما دشمنی با کشورهایی که استاندارد‌های آنها را رعایت نمی‌کنند، ندارند و صرفا به تبلیغات در حوزه حقوق بشر اکتفا می‌کنند. فرانسوی‌‌ها با هواپیما تجهیزات هسته‌ای را به عراق بردند و برای صدام در حال ساخت بمب هسته‌ای بودند که با بمباران اسرائیل ناکام ماند آلمانی‌‌ها در رقابت با فرانسوی‌‌ها سال‌ها دور از چشم جهانیان و به بهانه کمک به کشاورزی عراق و ساخت سم کشاورزی بمب‌های شیمیایی مرگبار‌‌ برای عراق ساختند، همچنین فرانسوی‌‌ها در رقابتی سخت برای ساخت بمب هسته‌ای پاکستان بارها از آمریکایی‌‌ها تذکر دریافت کردند. بنابراین اروپایی‌‌ها در عالم واقع بیشتر به منافع خودشان فکر می‌کنند و تجربه ثابت کرده حتی با کشورهای دیکتاتوری مانند لیبی و عراق و سودان نرد دوستی انداخته‌اند و مسئله هسته‌ای و شیمیایی و کشتار جمعی در عالم واقع دغدغه اصلی آن‌‌ها نیست و قاعدتا بخاطر چنین مسائلی خود را وارد درگیری نمی‌کنند‌‌.

8- اتحادیه عرب متشکل از ۱۰ کشور آفریقای و ۱۲ کشور آسیایی است که علت اصلی تشکیل آن خروج نیروهای فرانسوی از سوریه و تشکیل دولت عبری یهودی بود. با ایجاد ارتباط اسرائیل با کشورهای عربی و اختلافات جدی بانیان اتحادیه (عربستان، عراق، سوریه و اردن) اتحادیه عرب خیلی ضعیف شده است‌‌ با اعلام‌‌ تروریست خواندن‌‌ حزب‌الله‌‌ و اخراج سوریه این اتحادیه عملا وارد کما شد از طرفی اسرائیل هم با مشکل جدیدی مواجه شده و ایران و اعراب در بلندمدت‌‌ نمی‌توانند دشمنان درجه یک یا تهدید اصلی برای‌‌ آن محسوب‌‌ شوند در حال حاضر‌‌ نبود مکانیسم قانونی‌‌ جانشینی رهبری در روسیه این کشور را به سمت سیاست‌‌ نسبی‌گرایی و اوراسیایی برده که پایه این دو سیاست دمیدن در مقوله برتری نژادی و یهودستیزی است، روسیه در حال حاضر با ارتباط رسانه‌ای وسیع‌‌ و هزینه‌های گزاف در حال تقویت راست‌های افراطی در شرق و غرب اروپا است و تاکنون خیلی هم موفق بوده است همه جنبش‌های افراطی تقریبا یهودستیز هستند و این می‌تواند قدرت لابی و مانور عبری-عربی‌‌ به نسبت دوران اوباما و ترامپ بر علیه ایران را به شدت ضعیف کند. دوره احمدی‌نژاد و تیم رسانه‌ای احمدی‌نژاد از‌‌ وزیر فرهنگ تا‌‌ مشاوران او‌‌ با طرح موضوع هولوکاست تا حدود زیادی‌‌ در آن زمین بازی می‌کردند که با تغییر دولت آن سیاست هم به کلی کنار گذاشته شد و فاز دیگری از دشمنی ایران با اسرائیل باز نشد، امضای سند راهبردی ایران با چین خط پایانی بر احتمال همراهی ایران با سیاست اوراسیایی روسیه بود و همین موضوع منجر به ایجاد فرصتی دیگر برای ایران می‌شود به نظر می‌رسد عدم موضع گیری آمریکا و غرب بر علیه این اقدام ایران و چین را می‌توان در قالب سیاست قطع انگشتان خرس سفید روسیه قلمداد کرد و در مجموع‌‌ توافق ایران و آمریکا را در آینده نزدیک تسهیل خواهد کرد.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی