علی جمالی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
تجربه 4 دهه عملکرد جریان اصلاحات و فراز و فرودهای تعامل این جریان با حاکمیت و مجموعه نیروهای تاثیرگذار در فضای سیاسی آنها را به این درک از مناسبات قدرت در چارچوب جمهوری اسلامی رسانده که توانشان برای ایجاد تغییرات محدود به فرصتهایی است که ساختار در اختیار آنها قرار میدهد. یعنی آنها معتقدند معدل اصلاحطلبی در ایران از حرکتهای ساختارشکنانه و فراتر از مناسبات قانونی موجود، عبور کرده است. مثالهای مختلفی در این باره وجود دارد. در سال 88 وقتی جریان اصلاحات با حاکمیت و نیروهای موثر در آن دچار اختلاف و تضاد شد اتفاقی افتاد که نه مطلوب حاکمیت بود و نه مطلوب جریان اصلاحات. در سال 92 حضور اصلاحطلبان در قدرت نشانه بازگشت به مناسبات رسمی و قانونی و در چارچوب ساختار بود. این اتفاق در 92 و 94 و 96 هم تکرار شد.
اما در انتخابات 98 و همینطور 1400 به نظر میرسد فضا و فرصت برای ابراز نظر و عمل جریان اصلاحطلبی تا جای ممکن از طرف بخشهایی از حاکمیت محدود شده است. اما معتقدم اصلاحطلبان بر اساس همان فرض کلی خود یعنی عدم عبور از ساختارهای رسمی و قانونی و عمل در چارچوبهای فعلی، پذیرفتهاند در این دوره از انتخابات هم در همین مسیر پیش بروند.
البته که این موضع اصلاحطلبان، موید رفتار شورای نگهبان نیست. کار شورای نگهبان هم به لحاظ قانونی و هم به لحاظ عرفی و مصلحتهای نظام کار مطلوب و درستی نبوده است. محدود کردن دایره انتخاب مردم و محدود کردن حوزه عمل جناحهای سیاسی کنشی نیست که در نهایت به نفع نظام باشد. هرچه مردم و جناحهای سیاسی بیشتر با مسائل و موضوعات درگیر باشند حمایت نهایی از مجموعه نظام و رئیسجمهور منتخب بیشتر خواهد بود.
اما به هرحال شورای نگهبان تصمیم خود را برخلاف این ملاحظات گرفت. در دو سه روز اول این اتفاق شوکی به مجموعه نیروهای اصلاحطلب وارد شد و حتی شاهد برخی اظهارنظرهای افراطی بودیم. اما به مرور هرچه جلوتر میرویم به نظر میرسد معدل اصلاحطلبان به این جمعبندی میرسند که با همین وضعیت موجود و در قالب همین ظرفیتها و امکان موجود هم نباید اثرگذاری و مسئولیت خودشان در قبال جامعه و حاکمیت را رها کنند. هرچه جلوتر میرویم به رغم همه انتقاداتی که به مسئولین نظارتی انتخابات وارد است اما اقبال به مشارکت در انتخابات و انتخاب از میان گزینههای موجودی که در اختیار جریان اصلاحطلب قرار گرفته، بیشتر میشود.
لازم است تاکید کنم برخلاف برداشتها از موضع جبهه اصلاحات آن چیزی که در بیانیه نهاد اجماعساز اصلاحطلبان وجود داشت اعتراض به اتفاقی بود که رخ داده و تاکید بر اینکه این جبهه کاندیداهای خود را از دست داده است. اما این الزاما به این معنا نیست که جریان اصلاحات خودش را از مسیر و پروسه انتخابات خارج خواهد کرد. تحلیل بنده این است که در روزهای آینده متاثر از کنار آمدن با واقعیت و تسری نگاه واقعبینانه به شرایط موجود در درون خود نهاد اجماعساز هم تغییراتی اتفاق بیفتد که حمایت از یکی از دو کاندیدای موجود را دنبال کند.
به علاوه بدیهی است که هر دو کاندیدای فعلی غیراصولگرا از خلال جبهه اصلاحات عبور نکردهاند و به همین دلیل توجه به یک نکته ضروری است. البته این اتفاق جدیدی نیست. ما اصلاحطلبان در انتخابات سال 92 و 96 هم کاندیدای اختصاصی نداشتیم که خروجی جریان اصلاحات باشد. اما رویکرد اصلاحطلبان حمایت از کاندیدایی بوده و هست که در صورت رئیسجمهور شدن میتواند به نسبت رقبایش اوضاع را بهتر اداره کرده و عملکرد بهتری داشته باشد. البته که این حمایت برای ما مسئولیتی ایجاد خواهد کرد که این مسئولیت را بعد از دوران ریاستجمهوری کاندیدای مورد نظر هم باید ادامه بدهیم. نکته اینجاست که ارتباط اصلاحطلبان با دو کاندیدای حاضر در مرحله قبل از رایگیری و حمایتی که از جانب اصلاحطلبان به سمت هر یک از این دو نفر روانه میشود باید به یک رابطه دوسویه متعهدانه و ادامهدار تا بعد از ریاستجمهوری احتمالی آنها ادامه یابد. نباید در قالب یک حمایت محض پشت کاندیدا قرار بگیریم. تجربه حمایت از آقای روحانی هم از جایی دچار مشکل شد که رابطه عموم اصلاحطلبان بعد از روی کار آمدن آقای روحانی با ایشان قطع شد. اما به نظر من در این دوره برای بالا بردن کیفیت حمایت اصلاحطلبان از کاندیدای مورد نظر، باید رابطه تعهدآمیز محکمی میان او و اصلاحطلبان برقرار شود.
بنابراین در وهله اول خود کاندیداها باید به این جمعبندی برسند که به حمایت اصلاحطلبان برای پیروز شدن نیاز دارند و درگام دوم گفتوگوی صریح و شفافی بین هسته اصلی تصمیمگیر جریان اصلاحطلبی و دو کاندیدا برگزار شود تا حوزه مسئولیت هر کدام از دو طرف در دوران بعد از ریاستجمهوری هم مشخص شود. ممکن است در این میان برخی از اصلاحطلبان بگویند ما از تجربه دولت آقای روحانی درس گرفتهایم و به همین دلیل بدون آنکه ارتباط سیستماتیک و منظمی با هیچ کدام از این دو کاندیدا برقرار کنیم فقط از مردم میخواهیم که رای بدهند. اما به اعتقاد من این نوعی مسئولیتگریزی است. ما به عنوان حزب کارگزاران سازندگی نمیتوانیم مسئولیت خودمان در هر مقطع را رها کنیم. لذا حتما با هر دو کاندیدا وارد گفتوگو میشویم تا درباره حوزه عمل و مسئولیتها در زمان انتخابات و بعد از آن به جمعبندی مشترک برسیم.
خوشبختانه هنوز برای کنش سیاسی اصلاحطلبان زمان باقی است. در دورههای گذشته هم در سه یا چهار روز پایانی مشخص شده است که موج حمایتی به سمت کدام کاندیدا خواهد رفت. بنابراین زمان داریم و باید برای این نزدیک به سه هفته باقی مانده برنامهریزی کنیم.