بهرام فیاضی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
هانا آرنت در «سرچشمههای توتالیتاریسم» مینویسد: «آنچه انسانها را برای پذیرش سلطۀ توتالیتاریسم در جهانی غیر توتالیتر آماده میسازد، تبدیل شدن «تنهایی» به تجربهای روزمره است؛ تجربهای مرزی که پیش از این به شرایط اجتماعی خاصی در حاشیه جامعه، مانند کهنسالی، محدود بود]و اینک[ به تجربهای عمومی بدل شده است.» در حال حاضر و در شرایط کنونی جهان با وجود همهگیری ویروس کرونا بشر به سوی تنهایی در حال حرکت است.
اما در ایران برخی موضوعات این مساله را تشدید میکنند مانند طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی که مجلس آن را تصویب کرده و باعث محدودیت و فیلترینگ اینترنت خواهد شد.
در این میان مساله فیلترینگ شبکههای اجتماعی از چند منظر قابل بررسی است؛ در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که فضای مجازی باعث در هم شکسته شدن مرزهای اطلاعاتی شده است و از این دید محدود کردن اینترنت سبب میشود تا بخش عمدهای از گردش اطلاعات با چالش عمدهای روبرو شود.
در نتیجه اینگونه برخورد با فضای مجازی که این روزها شاهد آن هستیم به غیرشفاف شدن و مسئولیتناپذیری اجتماعی به نفع گروهها و افرادی که نظارتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را برنمیتابند، دامن خواهد زد.
اما در نگاه دیگر باید به فضای مجازی به عنوان یک ابزار نگریست که در حوزههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عمل میکند و باعث شده تا در عصر حاضر موضوع ارتباطات سامان یابد و در بزنگاهها برای اطلاعرسانی مورد استفاده قرار گیرد. این مساله را از حدود دو سال گذشته و در فضایی که کشور با همهگیری ویروس کرونا و دیگر موارد درگیر آن بود، به وجود آمد.
با این حال باید به این نکته توجه کرد که در کمتر از دو سال پیش تاکنون همهگیری ویروس کرونا باعث شده تا کنشها و ارتباطات جمعی کاهش یابد و در این میان با توجه به نیا زهایی که انسان در سطح اجتماعی دارد برخی کنشهای جمعی به واسطه همین ابزار فضای مجازی ممکن شده است. در نتیجه محدود کردن اینترنت و شبکههای اجتماعی تبعات و آثار اجتماعی و روانی در زندگی شخصی افراد بر جای خواهد گذاشت.
بخش سوم نگاه به فضای مجازی به عنوان ابزاری تکنولوژیک و به روز است.
در این بخش اگر میتوانستیم به عنوان کشوری قدرتمند حرفی برای گفتن در دنیا داشته باشیم و مانند کشور هند توان و دانش داخلیمان به روز بود و یا حتی پویاتر و فعالتر از سایر کشورها بودیم آن گاه محدودیت قائل شدن برای فضای مجازی و استفاده از شبکههای اجتماعی غیرایرانی میتوانست نشانهای از قدرت باشد و فیلترینگ اینترنت برای استفاده از شبکههای اجتماعی داخلی قابل دفاع بود و بر این اساس طرح صیانت میتوانست حتی با نگاههای انحصارطلبانه هم پذیرفتنی باشد. اما وضعیت کشور ما از نظر تکنولوژیک روشن و نمایان است و ما در دنیا با ایستایی بزرگی در موضوعات علمی روبهرو هستیم.
اما عامل چهارم در مقوله فضای مجازی به مساله اشتغالزایی مربوط میشود. کمک این زیرساخت در پویایی و راهاندازی کسب و کارهای مختلف و متنوع است که صرفا با تکیه بر فضای مجازی امکان راهاندازی و ادامه فعالیت دارند. بیگمان اثرات این طرح در حوزه اقتصادی و معیشت نیز قابل تامل خواهد بود.
با این حال بررسیهای جامعهشناسانه و شرایط حال حاضر کشور نشان میدهد که در کل این طرح ارتجاعی و خلاف منافع کشور و منافع ملی است و کاملاً برعکس آنچه انتظار میرود محکوم به شکست است اما تصویب چنین طرحی متاسفانه نمود و بروز افکار ارتجاعی در جامعه و قدرت گرفتن آنها را نشان میدهد.
همچنین تصویب این طرح نشاندهنده فاصله بزرگ بین نگاه مردم و مجلس فعلی است زیرا برعکس آن چه در جامعه در حال رخ دادن است و اقبالی که شبکههای اجتماعی پیدا کردهاند نگاه حاکمیتی که در کشور نسبت به موضوعاتی مانند فضای مجازی و شبکههای اجتماعی وجود دارد نگاهی قهری، امنیتی و محدودکننده است.
اما باید به این موضوع توجه داشت که در همه جای دنیا هم این قاعده محدودکننده وجود دارد با این حال استثنایی بر این قاعده هم هست زیرا در چنین محدودیتهایی باید زیرساختهای علمی و فرهنگی کشور را هم در نظر گرفت.
در پایان باید به این مساله توجه کرد که بسیاری از مسئولانی که به دنبال محدود کردن فضای مجازی اجتماعی هستند در شبکههای اجتماعی فعالیتهای گستردهای دارند البته این موضوع اتفاق خوبی است که آنها با صراحت و شفافیت نظر خود را اختیار مخاطبان قرار میدهند اما این تناقض جامعه را دچار تنش میکند. شهروندان حق دارند که با این سوال مواجه شوند که این برخورد دوگانه، آن هم از سوی مسئولان امر چه توجیهی میتواند داشته باشد غیر از این که هر چه اعمال میشود برای مردم عادی است و نه مسئولان امر.
منبع: روزنامه سازندگی