سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران
مدتی است که اصلاحطلبان کنار گود نشستهاند و از بیرون نظارهگر تحولات کشور هستند. عموما پس از هر انتخاباتی، جناح پیروز مشغول امورات کشور میشود و جناح شکستخورده، به بازبینی و بازسازی خود میپردازد. نقاط ضعف را بررسی میکند و احزاب در درون خود به بازاندیشی راه رفته میپردازند. مجموعا نیز در گفت وگو با احزاب همسو و همفکر راه تازهای را برای ترمیم رابطهی خود با مردم میجویند و تلاش میکنند با برطرف کردن نقاط ضعف، مسیر پیش رو را هموار کنند.
اکنون پس از آن انتخابات مجلس و این انتخابات ریاستجمهوری، ما اصلاحطلبان در چه فکری هستیم؟ آیا میخواهیم همچنان کنار گود بنشینیم و یا باید به بازسازی گفتمان و اندیشه و مسیر خود بپردازیم؟ فراموش نکنیم که در ایران، هر دو سال یک بار ما یک انتخابات داریم. دو سال دیگر انتخابات مجلس است و چهارسال بعد انتخابات ریاستجمهوری.
کم و بیش شنیدهام که برخی از دوستان میگویند که فضا ممکن است در آینده بسته شود یا محدودیتهایی اعمال شود که هیچ حزبی نتواند فعالیت کند. به نظر بنده، حداقل در کوتاهمدت بستن فضای سیاسی بعید است و طبعا احزاب و گروههای سیاسی میتوانند فعالیتهای خود را انجام بدهند. دولت آقای رئیسی نیز نشان داده که بنای ایجاد محدودیت را ندارد.
یادآوری و تاکید میکنم که ما دو جناح مهم و موثر در کشور داریم. جناح اصولگرا اساسا، قائل به کار حزبی نیست. اگرچه احزاب مختلفی دارند اما هستهی اصلی جریان اصولگرایی نه در میان احزاب آنها، بلکه در جایگاههای دیگری است. به همین دلیل اصولگرایان چه در انتخابات پیروز بشوند و چه نشوند از طریق نفوذ در آن جایگاهها و نهادها برنامههای خود را پیش میبرند و البته هم ارتباط ارگانیکی با اکثریت جامعه ندارند که بخواهند آن خواستها را دنبال کنند و نیاز به رای آنها داشته باشند.
از آن سو جناح اصلاحطلب، اگرچه در ساختار جمهوری اسلامی و ذیل قانون فعالیت میکند، اما وجودش گره خورده به رای و خواست اکثریت جامعه است. از آنجایی که نفوذی در ارکان قدرت و نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر ندارد، باید رای مردم را برای حضور در نهادهای انتخابی کسب کند تا بتواند وارد ساختار حاکمیت شود و اصلاحات مورد نظر را پیش ببرد. اصلاحات نیز امری تدریجی است. انقلاب نیست که شبانه همه چیز کَنفَیَکون شود. اصلاحات زمان میبرد. خاصه آن که نیروهای مقاومی نیز مقابل آن بایستند و مانع از اصلاحات شوند. طنزی هم در این میان مطرح است که میگویند نظام جمهوری اسلامی احزاب را کنترل نمیکند بلکه با کنترل انتخابات، خودش را از احاطه بر احزاب بینیاز میکند.
در نتیجه احزاب مانعی برای فعالیت آن جریان و افراد نخواهد بود. با این حال ما از همین منظر و با همین وضعیتی که داریم از یک سو باید به بازسازی افکار، اندیشهها و برنامههای خود بپردازیم و از دیگر سو در کنار بازسازی درونی، نگاهی منتقدانه به دولت و مجلس و شهرداری داشته باشیم و تذکرات خود را در مواردی که آنها اشتباه میروند بدهیم.
در اینجا میخواستم نکتهای را یادآور شوم. نشاط سیاسی به انتخابات گره خورده است. رقابتها اگر سازنده باشند، پیشبرنده نیز خواهند بود و اگر عدهای بخواهند از انتخابات عبور کنند و آن را به هیچ انگارند طبعا، به جای نشاط سیاسی، با رخوت و کرختی سیاسی روبرو خواهیم بود و باعث میشود مردم امید به آینده را از دست بدهند و خود را غیرموثر بدانند. در نتیجه نیز اعتماد آنها به حکومت کم و کمتر خواهد شد. اگر میخواهیم که چنین نشود و چنین وضعیتی پایدار نباشد، شرایط حکم میکند که نظام، سیاستها را تغییر دهد و کشور را به سمت انتخابات رقابتی و بارونق سوق دهد.
بنده نه از جانب تکتک اصلاحطلبان که از زاویه نگاه خودم به این جریان سیاسی میگویم که عموم و اکثریت اصلاحطلبان خود را متعهد به کشور و نظام میدانند. از نگاه جریان اصلاحطلب، ادامه وضع موجود نه مطلوب است و نه ممکن. این شرایط کشور را در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دیگر جوانب در موضع ضعف قرار داده و این مسیر ارزنده نیست. باید تا فرصت هست، مسیرهای جبرانی را احیا کرد. اصلاحطلبان وفادار به قانون اساسی و کشور هستند و هر نوع تغییری که به ساختار جمهوری اسلامی ضربه وارد کند را برای کشور مفید نمیدانند.
به واقع در منش جریان اصلاحطلب، تغییر ساختارها مفید نیست. ما همانگونه که در مقابل مداخلات کشورهای خارجی موضع داریم، در مقابل کاهلیها نیز موضع داریم. مسیر اصلی و راه اصلی در درون کشور است. پیشنهاد بنده و اکثریت اصلاحطلبان گفتوگوی ملی و عبور از اختلافات گذشته است اکنون که بیش از 12 سال از انتخابات سال 1388 گذشته است بهتر میتوان قضاوت کرد که کدام جریان بازی خورد. اصلاحطلبان پیشبینی این روزها را میکردند. اما جریان دیگری ذیل شعارهای دهانپرکن رئیسجمهور وقت قرار گرفتند و بذر اختلافات را پاشیدند تا نظام بسیاری از نیروهای معتمد خود را براند و از دست بدهد. با این حال آنچه گذشت، گذشته است. گذشته میتواند چراغ راه فردای ما باشد.
مردم امروز اعتماد و امید خود را از دست داده و چندپاره شدهاند. عدهای به آینده خوشبین نیستند. عدهای راه خروج از کشور را پیش گرفتهاند و از ایران میروند. افراد بسیاری آنچنان ناامید شدهاند که گویی بازگشت به روزهای خوب ناممکن است. برخی دیگر دل از اصلاح و اصلاحطلبان هم بریدهاند و معتقدند هیچ حرکت اثربخشی دیگر فایده ندارد. آن چه مسلم است مردم دیگر دیدگاه واحد و مشترکی برای کشور ندارند. گروه گروه و دستهدسته شدهاند.
از اتحاد آنها دیگر خبری نیست. زمان آن رسیده است که قدمهای موثری برداریم و مردم را دوباره متحد کنیم. بنده به سهم ناچیزی که دارم تاکید میکنم زمان پایان حصرها و بندها و قیدها گذشته است. راه گفتوگو را باید هموار کرد. کشور را باید از وضعیت پیش رو نجات داد و تعاملات سازندهای هم در داخل و هم در خارج ایجاد کرد. حاکمیت لازم و بهتر است به این جمعبندی برسد که کشور را منهای شخصیتهای سیاسی موثر نمیتواند اداره کند. همه باید فعال باشند. هم باید تلاش کنند و کشور را از گروهگرایی و باندبازی و فامیلبازی رها کرد. این خواست واقعی مردم است؛ عبور از وضعیت فعلی و رسیدن به وضعیت نرمال و طبیعی که پایان مشکلات سیاسی و اقتصادی است.
منبع: روزنامه سازندگی